Categories
زکریا

زکریا 2

رؤیای ریسمان اندازه‌گیری

1 آنگاه سر برافراشته، نگریستم و هان در برابرم مردی بود با ریسمان اندازه‌گیری در دستش!

2 پرسیدم: «کجا می‌روی؟» مرا گفت: «تا اورشلیم را اندازه بگیرم و طول و عرضش را دریابم.»

3 در آن هنگام فرشته‌ای که با من سخن می‌گفت پیش آمد، و فرشته‌ای دیگر نیز آمد تا او را ملاقات کند،

4 و او را گفت: «بشتاب و به آن جوان بگو: ”اورشلیم به سبب کثرت مردمان و حیواناتی که در آن خواهند بود، همچون روستاهایی بدون حصار مسکون خواهد شد.

5 زیرا خداوند می‌فرماید من خود دیواری از آتش گرداگرد آن خواهم بود، و جلال در میانش.“»

6 خداوند می‌گوید: برخیزید! برخیزید! از سرزمین شمال بگریزید زیرا من شما را همچون چهار باد آسمان پراکنده ساخته‌‌ام؛ این است فرمودۀ خداوند.

7 برخیز ای صَهیون! ای که با دختر بابِل ساکنی، بگریز!

8 زیرا خداوند لشکرها، که مرا پس از جلال نزد قومهایی که شما را غارت کردند فرستاده است،می‌گوید، هر که دست بر شما نهد، بر مردمک چشم او دست نهاده است:

9 «هان من دست خود را بر آنان بلند خواهم کرد، و آنان غارتِ بندگان خویش خواهند شد. آنگاه خواهید دانست که خداوند لشکرها مرا فرستاده است.

10 ای دختر صَهیون، بسرا و شادمان باش، زیرا خداوند می‌فرماید: اینک می‌آیم، و در میان تو ساکن خواهم شد.

11 در آن روز قومهای بسیار به خداوند خواهند پیوست و قوم من خواهند شد. و من در میان تو ساکن خواهم شد و تو خواهی دانست که خداوند لشکرها مرا نزد تو فرستاده است.

12 آنگاه خداوند یهودا را در سرزمین مقدس همچون مِلک خویش به میراث خواهد برد، و بار دیگر اورشلیم را بر خواهد گزید.»

13 ای تمامی بشر، در پیشگاه خداوند خاموش باشید، زیرا او از مسکن مقدس خویش به پا خاسته است.

Categories
زکریا

زکریا 3

رؤیا دربارۀ کاهن اعظم

1 آنگاه او یِهوشَع کاهن اعظم را به من نشان داد که در حضور فرشتۀ خداوند ایستاده بود. و شیطانبه جانب راست یِهوشَع ایستاده بود تا او را متهم کند.

2 خداوند به شیطان گفت: «ای شیطان، خداوند تو را توبیخ کند! خداوند که اورشلیم را برگزیده است، تو را توبیخ کند! آیا این مرد چوبِ نیم‌سوزی نیست که از میان آتش برگرفته شده است؟»

3 و یِهوشَع جامۀ چرکین بر تن، به حضور فرشته ایستاده بود.

4 فرشته به کسانی که در برابر یِهوشَع ایستاده بودند، گفت: «جامۀ چرکین از تنش به در آورید.» و به یِهوشَع گفت: «اینک تقصیرت را از تو بیرون کردم، و جامۀ فاخر بر تو خواهم پوشانید.»

5 نیز گفتدستاری طاهر بر سرش بگذارند. پس دستاری طاهر بر سرش نهادند و جامه بر تنش کردند. و فرشتۀ خداوند ایستاده بود.

6 آنگاه فرشتۀ خداوند یِهوشَع را نصیحت کرده، گفت:

7 «خداوند لشکرها چنین می‌فرماید: اگر در راههای من سلوک کنی و حکم مرا نگاه داری، آنگاه سرپرستی خانۀ مرا بر عهده خواهی داشت و مسئول نگهداری از صحنهای من خواهی بود، و تو را در میان آنان که اینجا می‌ایستند، بار خواهم داد.

8 حال، ای یِهوشَع کاهن اعظم، بشنو، تو و یارانت که به حضورت می‌نشینند، چراکه آنان مردان نشانه هستند: زیرا هان من خادم خود ’شاخه‘ را خواهم آورد.

9 اینک سنگی را که در برابر یِهوشَع نهاده‌ام بنگر، سنگ واحدی را که هفت جانبدارد. هان خداوند لشکرها می‌فرماید: من نقش آن را حَک خواهم کرد، و گناه این سرزمین را در یک روز رفع خواهم نمود.

10 آری، خداوند لشکرها می‌گوید: در آن روز، هر یک از شما همسایۀ خود را زیر درخت مو و درخت انجیر خویش دعوت خواهید کرد.»

Categories
زکریا

زکریا 4

رؤیای چراغدان طلا

1 آنگاه فرشته‌ای که با من سخن می‌گفت، بازگشت و مرا همچون شخصی که از خواب بیدار شود، بیدار کرد.

2 او مرا گفت: «چه می‌بینی؟» پاسخ دادم: «چراغدانی می‌بینم یکپارچه از طلا که روغندانی بر سرش و هفت چراغ بر آن است، و چراغهایی که بر سر آن است هفت لوله دارد.

3 و در کنار آن، دو درخت زیتون هست، یکی به جانب راست روغندان و دیگری به جانب چپ آن.»

4 آنگاه از فرشته‌ای که با من سخن می‌گفت، پرسیدم: «سرورم، اینها چیست؟»

5 فرشته پاسخ داد: «آیا نمی‌دانی اینها چیست؟» گفتم: «نه، سرورم.»

6 آنگاه مرا گفت: «این است کلام خداوند به زروبابِل: نه به قدرت و نه به قوّت، بلکه به روح من؛ خداوند لشکرها می‌فرماید.

7 ای کوه بزرگ، تو چیستی؟ در برابر زروبابِل به همواری بدل خواهی شد. آنگاه او در میان فریادهای ”فیض! فیض بر آن باشد!“ سنگ سرِ آن را بیرون خواهد آورد.»

8 و کلام خداوند باز بر من نازل شده، گفت:

9 «دستان زروبابِل پی این خانه را نهاده، و دستان خود او نیز آن را تمام خواهد کرد. آنگاه خواهی دانست که یهوه خدای لشکرها مرا نزد شما فرستاده است.

10 زیرا کیست که روز امور کوچک را خوار شمارد؟ مردمان چون شاقول را در دست زروبابِل ببینند، شادی خواهند کرد.»

آنگاه مرا پاسخ داد: «این هفت، چشمان خداوند هستند که در تمامی جهان می‌گردند.»

11 پس من از او پرسیدم: «این دو درخت زیتون که به جانب راست و چپ چراغدان است، چیست؟»

12 و باز از او پرسیدم: «این دو شاخۀ زیتون که در کنار دو لولۀ طلاست و روغن طلا از آنها جاریست، چیست؟»

13 پاسخ داد: «آیا نمی‌دانی اینها چیست؟» گفتم: «نه، سرورم.»

14 آنگاه گفت: «این دو پسران روغنهستند که نزد خداوندگار تمامی جهان می‌ایستند.»

Categories
زکریا

زکریا 5

رؤیای طومار پَرّان

1 دیگر بار سر برافراشته، نگریستم و هان در برابرم طوماری پَرّان بود!

2 و او از من پرسید: «چه می‌بینی؟» پاسخ دادم: «طوماری پَرّان می‌بینم به طول بیست ذِراعو عرض ده ذِراع.»

3 آنگاه به من گفت: «این آن لعنت است که بر سطح تمامی زمین بیرون می‌رود. زیرا هر که دزدی کند بنا بر نوشتۀ یک طرف طومار زدوده خواهد شد، و هر که قسم دروغخورَد، بنا بر نوشتۀ طرف دیگر.

4 خداوند لشکرها می‌فرماید: من آن را بیرون می‌فرستم، و آن به خانۀ دزد و به خانۀ هر که به نام من قسم دروغ خورَد، داخل خواهد شد و در میان خانۀ او خواهد ماند و آن را با چوبها و سنگهایش منهدم خواهد کرد.»

رؤیای زنی در سبد

5 آنگاه فرشته‌ای که با من سخن می‌گفت، پیش آمده، گفت: «سر برافراز و ببین این چیست که بیرون می‌رود.»

6 پرسیدم: «این چیست؟» پاسخ داد: «این سبدِ ایفَهاست که بیرون می‌رود.» و افزود، «این تقصیرایشان است در تمامی زمین.»

7 و اینک درپوش سربی برداشته شد، و درون سبد زنی نشسته بود!

8 فرشته گفت: «این ’شرارت‘ است،» و آن زن را به درون سبد رانده، درپوش سربی را بر دهانۀ آن قرار داد.

9 آنگاه سر برافراشته، نگریستم و هان در برابرم دو زن پیش می‌آمدند! بالهایی داشتند همچون بال لک ‌لک و باد در بالهایشان بود. آنها سبد را برگرفته، میان زمین و آسمان بلند کردند.

10 آنگاه از فرشته‌ای که با من سخن می‌گفت، پرسیدم: «اینها سبد را کجا می‌برند؟»

11 پاسخ داد: «به سرزمین شِنعارتا برای آن خانه‌ای بسازند و آنگاه که خانه آماده شد، سبد را آنجا بر پایه‌‌اش قرار خواهند داد.»

Categories
زکریا

زکریا 6

رؤیای چهار ارابه

1 و بار دیگر سر برافراشته، نگریستم و هان در برابرم چهار ارابه بود که از میان دو کوه بیرون می‌آمدند، و کوهها از برنج بودند.

2 ارابۀ اوّل اسبهایی داشت به رنگ سرخ، ارابۀ دوّم اسبهایی به رنگ سیاه،

3 ارابۀ سوّم اسبهایی به رنگ سپید و ارابۀ چهارم اسبهایی به رنگ اَبلَق، و آنها جملگی پرتوان بودند.

4 آنگاه از فرشته‌ای که با من سخن می‌گفت، پرسیدم: «سرورم، اینها چیستند؟»

5 فرشته پاسخ داد: «اینها چهار روحآسمان‌اند که از ایستادن به حضور خداوندگار تمامی جهان بیرون می‌آیند.

6 ارابه‌‌ای که اسبان سیاه دارد، رو به سوی سرزمین شمال می‌نهد، سپیدها به سوی غرب،و اَبلَقها به سوی جنوب.»

7 چون آن اسبان پرتوان بیرون آمدند، خواهان گشت‌زدن در جهان بودند. او گفت: «بروید و جهان را گشت بزنید.» پس جهان را گشت زدند.

8 آنگاه مرا ندا کرد و گفت: «ببین، آنهایی که به جانب سرزمین شمال رفتند، خشم مرا در سرزمین شمال فرو نشاندند.»

تاج و معبد

9 آنگاه کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:

10 «از اسیرانی که از بابِل آمده‌‌اند، یعنی از حِلدای و طوبیا و یِدَعیا، طلا و نقرهبگیر و همان روز به خانۀ یوشیا پسر صَفَنیا درآی.

11 طلا و نقره را گرفته، تاجی بساز و آن را بر سَرِ یِهوشَع کاهن اعظم، پسر یِهوصاداق، بگذار.

12 و به او بگو: ”خداوند لشکرها چنین می‌فرماید: ’اینک مردی که نامش ’شاخه‘است، از مکان خویش خواهد رویید و معبد خداوند را بنا خواهد کرد.

13 اوست که معبد خداوند را بنا خواهد کرد و از جلال ملوکانه برخوردار خواهد شد و بر تخت او نشسته، فرمان خواهد راند. و کاهنی نیز بر تخت او خواهد بود و میان آن دو مشورت صلح‌آمیز برقرار خواهد بود.“‘

14 و آن تاج به عنوان یادبودِ حِلدای،طوبیا، یِدَعیا و یوشیافرزند صَفَنیا، در خانۀ خداوند خواهد بود.

15 «آنانی که دورند خواهند آمد و در بنای معبد خداوند شرکت خواهند کرد؛ آنگاه خواهید دانست که خداوند لشکرها مرا نزد شما فرستاده است. اگر براستی کلام یهوه خدای خویش را بشنوید، این واقع خواهد شد.»

Categories
زکریا

زکریا 7

دعوت به عدالت و رحمت

1 در چهارمین سال داریوش پادشاه، کلام خداوند در روز چهارم از ماه نهم یعنی ماه کِسلِو، بر زکریا نازل شد.

2 و اهالی بِیت‌ئیل، شَراِصِر و رِجِم‌مِلِک را با افرادشان فرستاده بودند تا از خداوند مسئلت کنند

3 و از کاهنان خانۀ خداوند لشکرها و از انبیا بپرسند: «آیا باید در ماه پنجم ماتم بگیریم و پرهیز کنیم، چنانکه در این سالها کرده‌ایم؟»

4 آنگاه کلام خداوند لشکرها بر من نازل شده، گفت:

5 «تمامی مردم این سرزمین و کاهنان را بگو: هنگامی که طی این هفتاد سال در ماههای پنجم و هفتم روزه گرفتید و ماتم کردید، آیا براستی برای من روزه گرفتید؟

6 و هنگامی که می‌خورید و می‌نوشید، آیا برای خود نمی‌خورید و برای خود نمی‌نوشید؟

7 آیا این کلامی نیست که خداوند به واسطۀ انبیای پیشین اعلام فرمود، آنگاه که اورشلیم و شهرهای مجاورش هنوز مسکونی و در رفاه بودند و مردم در نِگِب و نواحی کم‌ارتفاع سکونت داشتند؟»

8 و کلام خداوند بر زکریا نازل شده، گفت:

9 «خداوند لشکرها چنین می‌فرماید: به حق داوری کنید و هر یک با دیگری مهربان و باگذشت باشید.

10 بر بیوه‌‌زنان و یتیمان و غریبان و فقیران ظلم مکنید و در دل خود نسبت به یکدیگر بدی میندیشید.»

11 اما آنان از گوش سپردن ابا نمودند و سرسختی ورزیده، گوشهای خود را فرو بستند تا نشنوند؛

12 دلهای خویش را همچون سنگ خارا ساختندمبادا شریعت و کلامی را که خداوند لشکرها به روح خود به واسطۀ انبیای پیشین فرستاده بود، بشنوند. پس خشم عظیمی از جانب خداوند لشکرها صادر شد.

13 خداوند لشکرها چنین می‌گوید: «چنانکه من ندا می‌دادم و ایشان نمی‌شنیدند، همچنان ایشان فریاد برمی‌آوردند و من اجابت نمی‌کردم.

14 پس آنان را در میان تمامی قومهایی که نمی‌شناختند، به گردبادی پراکنده ساختم. در نتیجه، سرزمینشان پس از آنها چنان ویران گردید که هیچ‌کس در آن آمد و شد نمی‌کرد. بدین‌سان، سرزمینی دل‌انگیز را ویران ساختند.»

Categories
زکریا

زکریا 8

وعدۀ برکت اورشلیم

1 کلام خداوند لشکرها نازل شده، گفت:

2 «خداوند لشکرها چنین می‌فرماید: برای صَهیون غیرتی بس عظیم دارم، و با خشمی عظیم برایش غیورم.

3 خداوند چنین می‌گوید: به صَهیون بازمی‌گردم و در میان اورشلیم ساکن خواهم شد. اورشلیم ’شهر امین‘، و کوهِ خداوند لشکرها ’کوه مقدس‘ نام خواهد گرفت.

4 خداوند لشکرها چنین می‌فرماید: مردان و زنان سالخورده بار دیگر در کوچه‌های اورشلیم خواهند نشست و هر یک به سبب عمر طولانی، عصا به دست خواهند داشت.

5 و کوچه‌های شهر آکنده از پسران و دخترانی خواهد بود که در کوچه‌هایش به بازی مشغولند.

6 خداوند لشکرها چنین می‌گوید: اگرچه در آن ایام این امر در نظر باقیماندگان این قوم شگفت بنماید، آیا در نظر من نیز شگفت خواهد بود؟ این است فرمودۀ خداوند لشکرها.

7 خداوند لشکرها می‌فرماید: اینک من قوم خویش را از ممالک شرقی و غربی نجات خواهم بخشید،

8 و آنان را خواهم آورد تا در اورشلیم ساکن شوند. ایشان قوم من خواهند بود و من در امانت و عدالت خدای ایشان خواهم بود.»

9 خداوند لشکرها چنین می‌فرماید: «دستهای شما قوی شود، ای کسانی که در این روزها این سخنان را از دهان انبیا می‌شنوید، انبیایی که چون پیِ خانۀ خداوند لشکرها به جهت بنای معبد نهاده می‌شد، حضور داشتند.

10 زیرا پیش از آن ایام، انسان یا حیوان را هیچ مزدی نبود، و نه امنیت از دشمن برای کسانی که خروج و دخول می‌کردند، زیرا من هر کس را بر ضد همسایه‌اش برانگیخته بودم.

11 اما، خداوند لشکرها می‌فرماید، اکنون دیگر با باقیماندگان این قوم همچون گذشته عمل نخواهم کرد.

12 زیرا بذر به فراوانی خواهد رویید، تاک میوۀ خود را خواهد داد، زمین محصول خود را خواهد آورد و آسمان شبنم خویش را ارزانی خواهد داشت. آری، من باقیماندگان این قوم را وارث تمامی این چیزها خواهم ساخت.

13 و واقع خواهد شد، ای خاندان یهودا و ای خاندان اسرائیل، که چنانکه شما در میان قومها لعنت به شمار می‌آمدید، به همان‌گونه شما را نجات خواهم داد تا برکت باشید. پس ترسان مباشید، بلکه دستان شما قوی شود.»

14 زیرا خداوند لشکرها چنین می‌فرماید: «آنگاه که پدران شما خشم مرا برانگیختند، قصد کردم بر شما بلا نازل کنم؛ و خداوند لشکرها می‌گوید که از این کار چشم نپوشیدم.

15 به همین‌گونه در این ایام بار دیگر قصد کرده‌ام تا به اورشلیم و خاندان یهودا احسان کنم؛ پس ترسان مباشید!

16 این است آنچه باید انجام دهید: هر یک با همسایۀ خود سخن به راستی گویید؛ در محکمه‌هایخویش به حق و در جهت برقراری صلح و صفا داوری کنید؛

17 هیچ‌یک در دل خویش در حق دیگری بد میندیشید، و قسم دروغ را دوست مدارید. زیرا خداوند می‌فرماید: از همۀ اینها متنفرم.»

18 و کلام خداوند لشکرها بر من نازل شده، گفت:

19 «خداوند لشکرها چنین می‌فرماید: روزۀ ماه چهارم و روزۀ ماه پنجم و روزۀ ماه هفتم و روزۀ ماه دهم برای خاندان یهودا به شادمانی و سرور و اعیاد خوش بدل خواهد شد. پس راستی و صلح را دوست بدارید.

20 «خداوند لشکرها چنین می‌فرماید: بار دیگر قومها و ساکنان شهرهای بسیار خواهند آمد

21 و ساکنان یک شهر به شهر دیگر رفته، خواهند گفت: ”بیایید برویم تا از خداوند مسئلت نماییم و خداوند لشکرها را بجوییم، و من نیز خود خواهم آمد.“

22 آری، قومهای بسیار و ملتهای نیرومند خواهند آمد تا خداوند لشکرها را در اورشلیم بجویند و از خداوند مسئلت کنند.

23 خداوند لشکرها چنین می‌فرماید: در آن روزها، ده تن از همۀ زبانها و قومها دست به دامن یک یهودی شده، خواهند گفت: ”بگذارید همراه شما بیاییم، زیرا شنیده‌ایم که خدا با شماست.“»

Categories
زکریا

زکریا 9

داوری بر دشمنان اسرائیل

1 وحی کلام خداوند بر ضد سرزمین حَدراخ است،

و بر دمشق قرار خواهد گرفت.

زیرا که چشم خداوند بر بشر

و بر تمامی قبایل اسرائیل است،

2 و بر حَمات نیز

که با آن هم‌مرز است،

و بر صور و صیدون،

اگرچه بسیار حکیمند.

3 صور از برای خویش دژی ساخته

و نقره را همچون غبار

و طلا را چون خاک کوچه‌ها انباشته است.

4 اما اینک خداوندگار او را بیرون خواهد راند،

و قدرتش را بر دریا در هم خواهد شکست،

و آتشْ او را فرو خواهد بلعید.

5 اَشقِلون این را دیده، خواهد ترسید؛

غزه نیز از درد به خود خواهد پیچید،

و عِقرون نیز، زیرا که امیدش بر باد شده است.

پادشاه از غزه نابود خواهد شد؛

و اَشقِلون خالی از سکنه خواهد گشت؛

6 مردمان وحشی در اَشدود سکونت خواهند گزید،

و من غرور فلسطینیان را منقطع خواهم ساخت.

7 خون را از دهانش دور خواهم کرد،

و مکروهات را از میان دندانهایش؛

از آنان نیز، باقیمانده‌ای از آنِ خدای ما خواهند بود،

که همچون طایفه‌ای در یهودا خواهند بود،

و عِقرون مانند یِبوسی خواهد شد.

8 و من نزد خانۀ خود در برابر لشکریان مهاجم اردو خواهم زد،

در برابر آن که می‌آید و می‌رود؛

و ستمگر بار دیگر بر آنها پا نخواهد نهاد،

زیرا اکنون به چشمان خود دیدبانی می‌کنم.

ظهور پادشاه صَهیون

9 ای دختر صَهیون، بسیار شادی کن!

و ای دختر اورشلیم، فریاد بلند سر ده!

هان پادشاهت نزد تو می‌آید؛

او عادل و صاحب نجات است،

فروتن و سوار بر الاغ،

بر کُرۀ الاغ.

10 ارابه را از اِفرایِم و اسب جنگی را از اورشلیم بر خواهم داشت،

و کمان جنگ شکسته خواهد شد.

او صلح را به قومها ندا خواهد کرد؛

و حکومتش از دریا تا دریا،

و از نهر فُرات تا کرانهای زمین خواهد بود.

11 و در خصوص تو نیز، به سبب خون عهدم با تو،

اسیرانت را از چاه بی‌آب رها خواهم کرد.

12 ای اسیرانِ امید، به دژ خود بازگردید!

همین امروز اعلام می‌کنم که به شما دو چندان باز خواهم داد.

13 زیرا یهودا را همچون کمانم خم کرده‌ام،

و اِفرایِم را چون تیر بر آن نهاده‌ام.

فرزندان تو را ای صَهیون، بر خواهم انگیخت،

بر ضد فرزندان تو ای یونان؛

و تو را همچون شمشیر مردی جنگاور خواهم ساخت.

ظهور خداوند

14 آنگاه خداوند بر فراز ایشان ظاهر خواهد شد،

و تیر او همچون برق خواهد جَست؛

خداوندگارْ یهوه کَرِنا را خواهد نواخت

و در گردبادهای جنوبی به پیش خواهد تاخت.

15 خداوند لشکرها سپر ایشان خواهد بود،

و ایشان خواهند خورد و بر سنگهای فلاخُن پا خواهند نهاد،

خواهند نوشید و همچون مستان نعره خواهند زد؛

چونان پیاله از خون لبریز خواهند شد،

و مانند گوشه‌های مذبح به خون آغشته خواهند گردید.

16 در آن روز، یهوه خدایشان آنان را همچون گله‌ای که قوم او باشند نجات خواهد داد؛

و آنان همچون نگینهای تاج، بر سرزمین او خواهند درخشید.

17 چه عظیم است نیکویی او،

و چه عظیم، زیبایی‌اش!

گندم، مردان جوان را شکوفا خواهد ساخت

و شراب تازه، دوشیزگان را.

Categories
زکریا

زکریا 10

احیای یهودا و اسرائیل

1 در موسم باران بهاری، از خداوند باران بطلبید،

از خداوندی که برقها پدید می‌آورد؛

او به آدمیان باران فراوان می‌بخشد،

و به هر کس در مزرعه‌‌اش نباتات ارزانی می‌دارد.

2 زیرا بتهای خانگی سخن باطل می‌گویند،

و فالگیران رؤیاهای دروغین می‌بینند؛

خوابهای باطل بر زبان می‌آورند،

و تسلی پوچ می‌دهند.

از همین رو، همچون گوسفندانْ آواره‌اند،

و از نبود شبان ستم می‌بینند.

3 «خشم من بر شبانان مشتعل است،

و رهبرانرا مکافات خواهم رسانید؛

زیرا که خداوند لشکرها به گلۀ خود یعنی خاندان یهودا رسیدگی خواهد کرد،

و آنان را اسبِ شکوهمندِ خویش در میدان جنگ خواهد ساخت.

4 از یهودا سنگ زاویه بیرون خواهد آمد،

و از او میخ خیمه،

و از او کمان جنگ،

و از او، همۀ فرماند‌هان، با هم.

5 آنان همچون دلاوران در عرصۀ کارزار خواهند بود،

که دشمن را در گل و لای کوچه‌ها لگدمال می‌کنند؛

نبرد خواهند کرد، زیرا که خداوند با ایشان است،

و اسب‌سواران را سرافکنده خواهند کرد.

6 «من خاندان یهودا را نیرومند خواهم ساخت،

و خاندان یوسف را نجات خواهم داد.

آنان را باز پس خواهم آورد،

زیرا که بر ایشان شفقت دارم.

و چنان خواهند بود که گویی

هرگز ترکشان نکرده باشم،

زیرا من یهوه خدای ایشانم

و ایشان را اجابت خواهم کرد.

7 اِفرایِم همچون جنگاوری خواهد بود،

و دل مردمانش شاد خواهد شد، چنانکه از شراب.

فرزندانشان این را دیده، شادی خواهند کرد،

و دلهایشان در خداوند شادمان خواهد شد.

8 ایشان را صدا زده،گرد خواهم آورد،

زیرا که ایشان را فدیه داده‌ام،

و شمارشان به تعدادی که پیشتر بودند، خواهد رسید.

9 اگرچه آنان را میان قومها پراکنده ساختم،

اما از سرزمینهای دور مرا به یاد خواهند آورد

و با فرزندانشان زنده مانده، باز خواهند گشت.

10 آنان را از سرزمین مصر باز خواهم آورد،

و از آشور جمع خواهم کرد؛

ایشان را به سرزمین جِلعاد و لبنان خواهم برد،

چندان که برای ایشان دیگر جا نباشد.

11 آنها از میان دریای مصائب عبور خواهند کرد،

و امواج دریا مغلوب شده،

اعماق رود نیل یکسره خشک خواهد گردید.

تکبر آشور به زیر کشیده خواهد شد،

و عصای سلطنت مصر رخت خواهد بست.

12 من ایشان را در خداوند نیرومند خواهم ساخت

و ایشان در نام او سلوک خواهند کرد؛»

این است فرمودۀ خداوند.

Categories
زکریا

زکریا 11

گوسفندان کشتاری

1 ای لبنان، در‌های خویش بگشا

تا آتشْ سروهای آزاد تو را در کام کِشَد!

2 ای صنوبر، شیون کن!

زیرا که سرو آزاد فرو افتاده،

و درختان عظیم تباه گشته‌اند!

ای بلوطهای باشان، شیون کنید!

زیرا که جنگل انبوه قطع شده است!

3 صدای شیون شبانان است،

زیرا که جلالشان نابود گشته است!

صدای غرّش شیران است،

زیرا که بیشۀ اردن از بین رفته است!

4 یهوه خدای من چنین می‌فرماید: «گوسفندان کشتاری را بچران.

5 خریدارانشان آنها را سر خواهند برید و تقصیرکار شمرده نخواهند شد، و فروشندگانشان خواهند گفت: ”متبارک باد خداوند! زیرا که دولتمند شده‌ایم!“ و شبانانشان بر آنها رحم نخواهند کرد.

6 زیرا خداوند می‌فرماید که دیگر بر ساکنان این سرزمین رحم نخواهم کرد. اینک هر یک را به دست همسایه و به دست پادشاهش تسلیم خواهم نمود. آنان این سرزمین را با خاک یکسان خواهند کرد، و من آنان را از چنگ ایشان نخواهم رهانید.»

7 پس من گوسفندان کشتاری یعنی گلۀ ستمدیده را چرانیدم.سپس دو چوبدستی برای خود برگرفتم؛ یکی را ’لطف‘ و دیگری را ’اتحاد‘ نامیدم، و گله را چرانیدم.

8 در یک ماه سه شبان را منقطع ساختم. اما از دست گله به تنگ آمدم و آنها نیز از من بیزار شدند.

9 پس گفتم: «شبان شما نخواهم بود. هر که می‌باید بمیرد، بگذار بمیرد، و هر که می‌باید هلاک شود، بگذار هلاک شود؛ و آنها که باقی می‌مانند، گوشت یکدیگر را بخورند.»

10 آنگاه چوبدستیِ خود ’لطف‘ را برگرفتم و آن را شکستم تا عهدی را که با همۀ قومها بسته بودم، باطل کنم.

11 پس در آن روز باطل شد و ستمدیدگانِ گلهکه بر من می‌نگریستند، دریافتند که این کلام خداوند بود.

12 سپس به آنها گفتم: «اگر صلاح می‌دانید مزد مرا بدهید، وگرنه ندهید.» پس به جهت مزد من، سی سکۀ نقره وزن کردند.

13 آنگاه خداوند دربارۀ این قیمت گران که بر من نهادند، به من گفت: «آن را نزد کوزه‌گر بیفکن!» پس آن سی پاره نقره را برگرفتم و آن را در خانۀ خداوند، نزد کوزه‌گر افکندم.

14 آنگاه چوبدستی دوّم خود ’اتحاد‘ را شکستم، تا آن برادری را که میان یهودا و اسرائیل بود، باطل کنم.

15 سپس خداوند مرا گفت: «دیگر بار، وسایل شبانیْ ابله را برای خود برگیر،

16 زیرا اینک شبانی را در این سرزمین برمی‌انگیزم که در فکر آنان که هلاک می‌شوند نخواهد بود، و در پی بره‌هانخواهد رفت؛ مجروحان را درمان نخواهد کرد و ایستادگان را نخواهد پرورد، بلکه گوشت فَربِهان را خواهد خورد و سُمهایشان را خواهد کَند.

17 «وای بر شبان باطل که گله را رها می‌کند!

باشد که شمشیر بر بازویش و بر چشم راستش فرود آید!

باشد که بازویش به‌تمامی خشک شود،

و چشم راستش یکسره کور گردد!»