Categories
۲تواریخ

۲تواریخ ‮معرفی کتاب دوّم تواریخ‬

معرفی کتاب دوّم تواریخ

کتاب دوّم تواریخ گزارش کتاب اوّل را با ادامۀ شرح رخدادهای سلطنت سلیمان پی می‌گیرد و با اشاره‌ای امیدبخش به فرمان بازسازی معبد اورشلیم از سوی کوروش، پادشاه پارس، خاتمه می‌یابد.

تقسیم‌بندی کلّی

۱- سلطنت سلیمان پادشاه (بابهای ۱ تا ۹)

۲- سلطنت پادشاهان یهودا (۱۰:۱ تا ۳۶:۲۱)

۳- فرمان کوروش (۳۶:۲۲-۲۳)

Categories
۲تواریخ

۲تواریخ 1

سلیمان و درخواست او

1 سلیمان پسر داوود خویشتن را بر مملکت خویش استوار گردانید، و یهوه خدایش با وی بود و او را به‌غایت بزرگ ساخت.

2 آنگاه سلیمان با تمامی اسرائیل، یعنی با سرداران هزارها و صد‌ها، با داوران، و با تمامی رهبرانِ سراسر اسرائیل که سران خاندانها بودند، سخن گفت.

3 سلیمان و تمامی آن جماعت به مکانِ بلندِ واقع در جِبعون رفتند، زیرا خیمۀ ملاقاتِ خدا که موسی خادم خداوند آن را در بیابان ساخته بود، آنجا بود.

4 داوود صندوق خدا را از قَریه‌یِعاریم به مکانی که برای آن مهیا کرده بود برآورده بود، زیرا خیمه‌ای در اورشلیم به جهت آن بر پا کرده بود.

5 به‌علاوه، مذبح برنجینی که بِصَلئیل پسر اوری پسر حور ساخته بود، آنجا در برابر مسکن خداوند بود؛ پس سلیمان و آن جماعت، در آن مکان او را جُستند.

6 سلیمان آنجا نزد مذبح برنجینی که به حضور خداوند در خیمۀ ملاقات بود برآمده، هزار قربانی تمام‌سوز بر روی آن تقدیم کرد.

7 آن شب، خدا به سلیمان ظاهر شد و گفت: «آنچه می‌خواهی به تو بدهم درخواست کن.»

8 سلیمان به خدا گفت: «تو به پدرم داوود محبتی عظیم نشان دادی، و مرا به جای او پادشاه ساختی.

9 حال ای یهوه خدا، وعده‌ای که به پدرم داوود دادی تحقق یابد، زیرا مرا بر قومی پادشاه ساخته‌ای که چون غبارِ زمین بی‌شمارند.

10 حال مرا حکمت و معرفت عطا فرما، تا پیش روی این قوم خروج و دخول کنم. زیرا کیست که این قومِ عظیم تو را حکمرانی تواند کرد؟»

11 خدا به سلیمان گفت: «از آنجا که این در دل تو بود، و مال و ثروت و شوکت یا جانِ دشمنانت را نطلبیدی، و نه حتی عمر دراز، بلکه حکمت و معرفت برای خود طلبیدی تا بر قوم من که تو را به پادشاهی بر ایشان نصب کرده‌ام حکمرانی کنی،

12 پس حکمت و معرفت به تو بخشیده خواهد شد. و مال و ثروت و شوکت نیز به تو خواهم بخشید، آن سان که هیچ‌یک از پادشاهان پیش از تو نداشته‌اند و آنان که پس از تو خواهند آمد نیز مانندِ آن را نخواهند داشت.»

13 آنگاه سلیمان از مکان بلندِ واقع در جِبعون، از حضور خیمۀ ملاقات به اورشلیم بازگشت، و بر اسرائیل سلطنت کرد.

14 سلیمان ارابه‌ها و سواران گِرد آورد. او هزار و چهارصد ارابه و دوازده هزار اسب‌سوار داشت، که آنها را در شهرهای ارابه‌ها و نزد پادشاه در اورشلیم مستقر ساخت.

15 پادشاه نقره و طلا را در اورشلیم به اندازۀ سنگ، و چوب سرو را به اندازۀ چوب چنار که در صحراست، فراوان ساخت.

16 اسبهای سلیمان از مصر و از قوئِه وارد می‌شد. بازرگانان پادشاه آنها را به بهای معین از قوئِه می‌خریدند.

17 ارابه را به بهای ششصد مثقالنقره، و یک رأس اسب را به بهای یکصد و پنجاه مثقال نقره، از مصر وارد می‌کردند. و از طریق آنان، اینها به تمامی ممالک پادشاهان حیتّی و اَرامی صادر می‌شد.

Categories
۲تواریخ

۲تواریخ 2

در تدارک بنای خانۀ خدا

1 سلیمان قصد کرد معبدی برای نام خداوند، و کاخی سلطنتی برای خود بنا کند.

2 او هفتاد هزار تن را برای حمل بار و هشتاد هزار را به جهت سنگتراشی در تپه‌ها به خدمت گرفت، و سه هزار و ششصد تن را نیز به نظارت بر ایشان گماشت.

3 سلیمان برای حیرامپادشاه صور پیغام فرستاده، گفت:

«همان‌گونه که با پدرم داوود رفتار کردی و برایش چوب سرو آزاد فرستادی تا خانه‌ای به جهت سکونت خویش بنا کند، برای من نیز چنین کن.

4 اینک بر آنم تا خانه‌ای برای نام یهوه خدایم بنا کنم و آن را وقفِ او نمایم، به جهت سوزانیدن بخور خوشبو درحضورش، به جهت قرار دادن دائمیِ نانِ حضور، و به جهت تقدیم قربانیهای تمام‌سوزِ، هر صبح و شام، و در روزهای شَبّات و ماهِ نو، و در اعیاد یهوه خدایمان. بر اسرائیل است که این را تا به ابد به جای آورَد.

5 معبدی که بنا می‌کنم عظیم خواهد بود، زیرا که خدای ما از تمامی خدایان بزرگتر است.

6 اما کیست که برای وی خانه‌ای توانَد ساخت؟ زیرا که آسمانها، حتی رفیع‌ترین آسمانها، گنجایش او را ندارد! من که باشم که خانه‌‌ای برایش بسازم، جز آنکه به عنوان مکانی برای تقدیم قربانی به حضور وی.

7 پس حال، کسی را نزد من بفرست که در کار کردن با زر و سیم و برنج و آهن، و پارچه‌های ارغوانی و سرخ و آبی چیره‌دست باشد، و نیز حکاکی بداند، تا با صنعتگران چیره‌دستی که در یهودا و اورشلیم نزد مَنَند و پدرم داوود مهیا کرده است، همکاری کند.

8 الوارهای سرو آزاد، صنوبر و چوب صندل نیز از لبنان برایم بفرست، زیرا می‌دانم خادمان تو در بریدن چوب درختان لبنان چیره‌دستند. خادمان من نیز همراه خدمتگزاران تو خواهند بود،

9 تا به فراوانی برایم الوار فراهم کنند، زیرا خانه‌ای که خواهم ساخت عظیم و شکوهمند خواهد بود.

10 من به خادمانت که چوبها را می‌بُرند، بیست هزار کُرگندم کوبیده، بیست هزار کُر جو، بیست هزار بَتشراب و بیست هزار بَت روغن خواهم پرداخت.»

11 آنگاه حیرام پادشاه صور طی نامه‌ای به سلیمان پاسخ داده، گفت:

«خداوند چون قوم خویش را دوست می‌دارد، تو را بر ایشان پادشاه کرده است.»

12 و حیرام چنین افزود:

«متبارک باد یهوه، خدای اسرائیل که آسمان و زمین را بساخت! او به داوودِ پادشاه پسری حکیم بخشیده، که خردمند است و فرزانه، و معبدی برای خداوند و کاخ سلطنتی برای خویشتن می‌سازد.

13 «اکنون حورام‌اَبی را که مردی چیره‌دست و صاحب فهم است نزدت می‌فرستم.

14 مادر او از قبیلۀ دان بود و پدرش از مردمان صور. او برای کار با زر و سیم، و برنج و آهن، و سنگ و چوب، و پارچه‌های ارغوانی و آبی و سرخ و کتانِ لطیف مهارت کسب کرده است. در همه گونه کنده‌کاری آزموده است، و قادر به اجرای هر طرحی است که به او داده شود. او با صنعتگران تو و صنعتگران سرورم، پدرت داوود، کار خواهد کرد.

15 اکنون سرورم گندم و جو و روغن زیتون و شرابی را که به خدمتگزارانش وعده داده است، بفرستد؛

16 و ما تمامی الوارِ مورد نیاز تو را از لبنان می‌بُریم و آنها را به هم بسته، شناور بر دریا به یافا می‌فرستیم تا تو آنها را به اورشلیم ببری.»

17 سلیمان تمامی غریبانِ ساکن اسرائیل را سرشماری کرد، مانند آن سرشماری که پدرش داوود کرده بود؛ شمار آنها یکصد و پنجاه و سه هزار و ششصد تن بود.

18 او هفتاد هزار تن از ایشان را برای حمل بار، هشتاد هزار تن را به سنگتراشی در تپه‌ها، و سه هزار و ششصد تن را نیز به جهت نظارت بر ایشان به خدمت گرفت، تا ایشان را به کار وادارند.

Categories
۲تواریخ

۲تواریخ 3

آغاز بنای خانۀ خداوند

1 آنگاه سلیمان بنای خانۀ خداوند را بر کوه موریا در اورشلیم آغاز کرد، آنجا که خداوند بر پدرش داوود ظاهر شده بود، یعنی مکانی که داوود در خرمنگاه اُرنانِ یِبوسی تعیین کرده بود.

2 او کار بنا را در روز دوّمِ ماه دوّم از چهارمین سال سلطنت خویش آغاز کرد.

3 این است زیربنایی که سلیمان برای بنای خانۀ خدا تعیین کرد: درازای آن بر حسب ذِراع قدیم، شصت ذِراع،و پهنای آن بیست ذِراع بود.

4 درازای ایوان مقابل خانه، برابر با پهنای خانه، بیست ذِراع بود، و بلندای آن یکصد و بیست ذِراع.سلیمان آن را از درون با طلای ناب پوشانید.

5 او تالار اصلی را با چوب صنوبر پوشانید و آن را به طلای ناب زراندود کرده، درختان نخل و حلقه‌های زنجیر بر آن نقش نمود.

6 سلیمان خانه را به سنگهای گرانبها بیاراست، و طلای آن طلای فَرْوایِم بود.

7 تیرهای خانه، آستانه‌ها، دیوارها و درهای خانه را نیز به طلا پوشانید، و نقش کروبیان را بر دیوارها حک کرد.

8 سلیمان قُدس‌الاقداس را بساخت، که درازای آن همچون پهنای خانه بیست ذِراع بود، و پهنای آن نیز بیست ذِراع. او آن را با ششصد وزنهطلای ناب زراندود کرد.

9 وزن طلای میخهای آن، پنجاه مثقالبود. سلیمان بالاخانه‌‌ها را نیز به طلا پوشانید.

10 او در قُدس‌الاقداس، دو تندیس تراشیدۀ کروبیان بساخت و آنها را به طلا پوشانید.

11 طول بالهای دو کروبی بر روی هم بیست ذِراع بود. یک بال کروبیِ اوّل پنج ذِراع درازا داشت و به دیوار خانه می‌رسید، و بال دیگرش که طول آن نیز پنج ذِراع بود به بال کروبی دیگر برمی‌خورد.

12 به همین ترتیب، یک بال کروبی دیگر نیز پنج ذِراع درازا داشت و به دیوار دیگرِ خانه می‌رسید، و بال دیگرش که آن هم پنج ذِراع بود به بال کروبی اوّل برمی‌خورد.

13 طول بالهای دو کروبی بر روی هم بیست ذِراع بود، و آنها رو به سوی تالار اصلی، بر پاهای خود ایستاده بودند.

14 سلیمان حجاب را از پارچه‌های آبی و ارغوانی و سرخ، و از کتان نازک دوخت، و کروبیان را بر آن نقش زد.

15 مقابل خانه دو ستون ساخت به بلندای سی و پنج ذِراع،و بالای هر یک تاجی به طول پنج ذِراع قرار داد.

16 همچنین حلقه‌هایی از زنجیرساخت و آنها را بر ستونها نهاد، و یکصد انار نیز ساخته، آنها را به زنجیرها متصل کرد.

17 او این ستونها را جلوی معبد، یکی را در طرف راست و دیگری را در طرف چپ بر پا داشت. ستون طرف راست را یاکین،و ستون طرف چپ را بوعَزنامید.

Categories
۲تواریخ

۲تواریخ 4

اسباب خانۀ خدا

1 سلیمان مذبحی برنجین بنا کرد به درازای بیست ذِراع،پهنای بیست ذِراع، و بلندی ده ذِراع.

2 و حوضی گِرد از برنجِ ریخته شده ساخت که قطر آن از لبه تا لبه، ده ذِراع و عمق آن پنج ذِراع بود. و ریسمانی به طول سی ذِراع دور آن را می‌توانست بگیرد.

3 گرداگردِ زیر حوض، نقش‌هایی از کدودر دو ردیف قرار داشت، ده کدو در هر ذِراع، که با خود حوضْ از برنج ریخته شده بود.

4 حوض بر دوازده مجسمۀ گاو قائم بود، که از آنها روی سه گاو به سوی شمال، روی سه گاو به سوی مغرب، روی سه گاو به سوی جنوب و روی سه گاو به سوی مشرق بود. حوض بر این گاوها قرار داشت، و پشت گاوها به طرف مرکز حوض بود.

5 ضخامت دیوارۀ حوض به پهنای کف دستبود. لبۀ آن مانند لبۀ جام به شکل گُل سوسن ساخته شده بود. گنجایش آن سه هزار بَتبود.

6 همچنین ده تشت به جهت شستشو ساخته، پنج تشت را در جانب راست و پنج تشت را در جانب چپ نهاد. آنچه را که به قربانیهای تمام‌سوز مربوط می‌شد در این تشت‌ها می‌شستند، اما کاهنان برای شستشو از حوض استفاده می‌کردند.

7 سلیمان ده چراغدان طلا مطابق دستورالعمل داده شده ساخت، و پنج چراغدان را در جانب راست و پنج را در جانب چپ معبد قرار داد.

8 ده میز نیز ساخت، و پنج میز را در جانب راست و پنج را در جانب چپ معبد قرار داد. همچنین یکصد کاسۀ زرین ساخت.

9 او صحن کاهنان و صحن بزرگ و درهای صحن را ساخت، و درها را با برنج پوشانید.

10 و حوض را به جانب راست، در ضلع جنوب شرقیِ معبد نهاد.

11 حورام همچنین تشت‌ها و خاک‌اندازها و پیاله‌ها ساخت.

پس حورام کارِ خانۀ خدا را که برای سلیمان پادشاه انجام می‌داد، به پایان رسانید:

12 دو ستون؛ دو تاج به شکل پیاله بر سرِ ستونها؛ دو شبکه برای پوشانیدن دو تاجِ پیاله‌شکلِ واقع بر سرِ ستونها؛

13 چهارصد انار برای آن دو شبکه، یعنی دو ردیف انار برای هر شبکه، جهت پوشانیدن تاجهای پیاله‌شکلِ سرِ ستونها؛

14 پایه‌ها و تشت‌های روی آنها؛

15 حوض و دوازده گاو زیر آن.

16 دیگها و خاک‌اندازها و چنگالها و تمامی لوازم مربوط به آنها را حورام‌اَبی برای سلیمان پادشاه به جهت خانۀ خداوند از برنج صیقل‌یافته ساخت.

17 پادشاه در دشت اردن مابین سُکّوت و صِرِداه،تمامی این اسباب را در گِلِ رُس به قالب ریخت.

18 همۀ این اسباب که سلیمان بساخت چندان زیاد بود که وزن برنج آن را نتوانستند تعیین کنند.

19 پس سلیمان همۀ اسباب خانۀ خدا را ساخت: مذبح طلا؛ میزها که نان حضور بر آنها بود؛

20 چراغدانها و چراغهایشان که از طلای ناب بود، تا مطابق دستورالعمل داده شده، مقابل محراب درونی افروخته شوند؛

21 گُلها و چراغها و اَنبُرها، همگی از طلای ناب؛

22 گُلگیرها و کاسه‌ها و ملاقه‌ها و مَجمرها، همه از طلای ناب؛ همچنین لولاهای معبد برای درهای درونی قُدس‌الاقداس، و نیز برای درهای تالار اصلی معبد، همگی از طلا.

Categories
۲تواریخ

۲تواریخ 5

1 پس تمامی کارهایی که سلیمان پادشاه برای خانۀ خداوند انجام داد به پایان رسید. و سلیمان همۀ چیزهایی را که پدرش داوود وقف کرده بود آورد، و نقره و طلا و تمامی دیگر اسباب را در خزانۀ خانۀ خدا گذاشت.

آوردن صندوق عهد به معبد

2 آنگاه سلیمان، مشایخ اسرائیل و همۀ سران قبایل و رهبران خاندانهای بنی‌اسرائیل را در اورشلیم گرد آورد تا صندوق عهد خداوند را از شهر داوود، که صَهیون باشد، برآورند.

3 تمامی مردان اسرائیل در عید ماه هفتم، نزد پادشاه گرد آمدند.

4 و همۀ مشایخ اسرائیل آمدند، و لاویان صندوق را برگرفتند.

5 لاویانِ کاهن صندوق و خیمۀ ملاقات و تمامی ظروف مقدس را که در خیمه بود، برآوردند.

6 سلیمان پادشاه و تمامی جماعت اسرائیل که نزد او گرد آمده بودند، در مقابل صندوق ایستادند و آنقدر گوسفند و گاو ذبح کردند که به شمار و حساب نمی‌آمد.

7 آنگاه کاهنان، صندوق عهد خداوند را به جایگاه آن در محراب درونی معبد، یعنی زیر بالهای کروبیان در قُدس‌الاقداس درآوردند.

8 بالهای کروبیان بر فراز جایگاه صندوق گسترده بود، به گونه‌ای که کروبیان صندوق و تیرکهای حمل آن را از بالا می‌پوشانیدند.

9 تیرکها چنان دراز بود که سر آنها از قُدسِ جلوی محراب دیده می‌شد، اما از بیرون دیده نمی‌شد. آنها تا به امروز همان جا است.

10 در صندوق چیزی نبود جز دو لوح سنگی که موسی در حوریب در آن گذاشته بود، همان جا که خداوند پس از خروج بنی‌اسرائیل از مصر، با آنها عهد بست.

11 سپس کاهنان از قُدس بیرون آمدند. کاهنانی که در آنجا حضور داشتند، همگی، صرف نظر از نوبت خدمتشان، خود را تقدیس کرده بودند.

12 همۀ لاویانِ سراینده، یعنی آساف، هیمان، یِدوتون و پسران و بستگانشان، با جامه‌هایی از کتان لطیف در جانب شرقی مذبح ایستاده بودند و سنج و چنگ و عود می‌نواختند. همراه ایشان، یکصد و بیست کاهن بودند که کَرِنا می‌نواختند.

13 کَرِنانوازان و سرایندگان، همچون یک تن در ستایش و سپاس خداوند یکصدا می‌سراییدند. و چون ایشان با کَرِناها و سنجها و دیگر آلات موسیقی، به آواز بلند در ستایش خداوند سراییدند که:

«او نیکوست،

زیرا که محبتش جاودانه است،»

آنگاه خانه، یعنی خانۀ خداوند از ابر پر شد،

14 به گونه‌ای که کاهنان به سبب ابر نتوانستند به خدمت بایستند، زیرا جلال خداوند خانۀ خدا را پر کرده بود.

Categories
۲تواریخ

۲تواریخ 6

1 آنگاه سلیمان گفت: «خداوند فرموده است که در تاریکی غلیظ ساکن می‌شود؛

2 اما من خانه‌ای رفیع برای تو بنا کرده‌ام، مکانی که تا ابد در آن ساکن شوی.»

3 آنگاه پادشاه روی به سوی تمامی جماعت اسرائیل گردانید، و در حالی که تمامی جماعت اسرائیل ایستاده بودند برکتشان داد

4 و گفت: «متبارک باد یهوه خدای اسرائیل، که به دست خود آنچه را که به دهان خویش به پدرم داوود وعده داده بود به انجام رسانید، آنگاه که فرمود:

5 ”از روزی که قوم خود را از سرزمین مصر بیرون آوردم تا کنون از هیچ‌یک از قبایل اسرائیل شهری برنگزیده‌ام تا در آن خانه‌ای بنا شود که نام من در آن باشد، و کسی را برنگزیده‌ام تا بر قوم من اسرائیل پیشوا باشد؛

6 اما اورشلیم را برگزیده‌ام تا نام من در آن باشد، و داوود را برگزیده‌ام تا بر قوم من اسرائیل فرمان براند.“

7 در دل پدرم داوود بود که برای نام یهوه خدای اسرائیل خانه‌ای بنا کند،

8 ولی خداوند به پدرم داوود فرمود: ”از اینکه در دل تو بود که خانه‌ای برای نام من بنا کنی، نیکو کردی که این را در دل خویش نهادی،

9 لیکن تو خانه را نخواهی ساخت، بلکه پسرت که برایت زاده خواهد شد، اوست که خانه را برای نام من بنا خواهد کرد.“

10 اکنون خداوند به وعده‌ای که داده بود وفا کرده است، زیرا من مطابق وعدۀ خداوند به جانشینی پدرم داوود برخاسته و بر تخت پادشاهی اسرائیل نشسته‌ام، و آن خانه را برای نام یهوه خدای اسرائیل بنا کرده‌ام.

11 و در آنجا صندوقِ حاوی عهدِ خداوند را نهاده‌ام، عهدی که خداوند با بنی‌اسرائیل بست.»

دعای سلیمان برای وقف خانۀ خدا

12 آنگاه سلیمان در حضور تمامی جماعت اسرائیل، مقابل مذبح خداوند ایستاد و دستهای خود را برافراشت.

13 سلیمان سکویی برنجین به درازای پنج ذِراع،پهنای پنج ذِراع و بلندی سه ذِراع ساخته و در میانۀ صحن نهاده بود. او بر آن ایستاد، و سپس در حضور تمامی جماعت اسرائیل زانو زده، دستهای خود را به سوی آسمان برافراشت

14 و گفت: «ای یهوه خدای اسرائیل، خدایی چون تو نیست، نه در آسمان و نه بر زمین. تو خدایی هستی که عهد و محبت خود را با خادمانت که با تمامی دل در حضور تو سلوک می‌کنند، نگاه می‌داری.

15 تو آن وعده را که به خدمتگزارت، پدرم داوود دادی وفا کردی؛ تو آنچه را که به دهان خود وعده دادی، به دست خویش به انجام رسانیدی، چنانکه امروز شده است.

16 پس حال ای یهوه خدای اسرائیل، آن وعده را که به خدمتگزار خود، پدرم داوود دادی وفا کن، که فرمودی: ”تو هرگز کسی را که در حضور من بر تخت پادشاهی اسرائیل بنشیند کم نخواهی داشت، تنها به شرطی که پسرانت مراقب راههای خود باشند و در شریعت من گام بردارند، همان‌گونه که تو در حضور من سلوک کرده‌ای.“

17 پس اکنون ای یهوه خدای اسرائیل، تمنا اینکه کلامی که به خدمتگزار خود داوود فرمودی به ثبوت برسد.

18 «ولی آیا خدا براستی بر زمین با آدمیان ساکن خواهد شد؟ اینک آسمانها، حتی رفیع‌ترین آسمانها، گنجایش تو را ندارد، چه رسد به این خانه که من بنا کرده‌ام!

19 با این همه، ای یهوه خدای من، به دعا و التماس خدمتگزارت توجه فرما و به فریاد بنده‌ات و دعایی که به حضور تو می‌کند، گوش فرا ده:

20 چشمان تو روز و شب بر این خانه گشوده باشد، بر مکانی که درباره‌اش وعده دادی اسم خود را در آن خواهی نهاد، تا دعای خدمتگزارت را که به سوی این مکان می‌کند، بشنوی.

21 تمناهای خدمتگزارت و قوم خویش اسرائیل را که به سوی این مکان دعا می‌کنند، بشنو؛ از سکونتگاه خویش آسمان بشنو، و چون شنیدی، بیامرز.

22 «اگر کسی به همسایۀ خود گناه ورزد و از او سوگند بخواهند، و او آمده پیش مذبح تو در این خانه سوگند خورَد،

23 آنگاه از آسمان بشنو و عمل کرده، خادمانت را داوری کن: مجرم را جزا داده، عمل او را بر سر خودش آور و پارسا را مطابق پارسایی‌اش پاداش داده، تبرئه کن.

24 «و چون قوم تو اسرائیل به سبب گناهی که به تو ورزیده باشند از دشمن شکست خورَند، ولی بازگشت کرده، نام تو را اقرار کنند و نزد تو در این خانه دعا و التماس نمایند،

25 آنگاه از آسمان بشنو و گناه قوم خود اسرائیل را بیامرز و ایشان را به سرزمینی که بدیشان و به پدرانشان بخشیدی، بازآور.

26 «هرگاه آسمان بسته شود و به سبب گناهی که آنان به تو ورزیده باشند باران نبارد، چنانچه ایشان به سوی این مکان دعا کرده، نام تو را اقرار کنند، و به سبب مکافاتی که به ایشان رسانده باشی از گناه خود بازگردند،

27 از آسمان بشنو و گناه خدمتگزارانت، قوم خود اسرائیل را بیامرز، و راه نیکو را که باید در آن گام بردارند بدیشان بیاموز، و بر سرزمینی که به قومت به میراث بخشیده‌ای، باران بفرست.

28 «و اگر قحطی در این سرزمین باشد، یا طاعون یا باد سوزان یا کپک یا ملخ یا کرمِ حشره، و یا اگر دشمنانشان ایشان را در هر یک از شهرهایشان در این سرزمین محاصره کنند، هر گونه بلا و هر گونه بیماری که باشد،

29 و هر دعا یا تمنایی که از سوی هر کسی یا از سوی تمامی قومت اسرائیل کرده شود، به گونه‌ای که هر یک آگاه از مصیبت و غمِ خویش، دستهای خود را به سوی این خانه دراز کنند،

30 آنگاه از سکونتگاه خود، آسمان، بشنو و بیامرز، و به هر کس که از دل او آگاهی، مطابق تمامی راههایش جزا ده، چراکه تو تنها عارفِ قلوب بنی آدمی،

31 تا آنکه ایشان در تمامی روزهای زندگی خود در این سرزمین که به پدران ما بخشیده‌ای، از تو بترسند و در راههای تو گام بردارند.

32 «نیز هرگاه غریبی که از قوم تو اسرائیل نباشد و به خاطر نام عظیم تو و دست توانا و بازوی درازت از سرزمینی دوردست آمده باشد، هرگاه چنین کسی آمده، به سوی این خانه دعا کند،

33 آنگاه از سکونتگاه خود، آسمان، بشنو و بر حسب هرآنچه آن غریب از تو استدعا کند، عمل کن تا همۀ قومهای جهان نام تو را بشناسند و همچون قوم تو اسرائیل از تو بترسند و بدانند که این خانه که من بنا کرده‌ام، نام تو را بر خود دارد.

34 «اگر قوم تو برای جنگ با دشمنان خود به راهی که ایشان را می‌فرستی بیرون روند، و به سوی این شهر که تو برگزیده‌ای و خانه‌ای که من برای نام تو بنا کرده‌ام، نزد تو دعا کنند،

35 آنگاه از آسمان دعا و تمنای ایشان را بشنو و ایشان را دادرسی فرما.

36 «و اگر بر تو گناه ورزند، زیرا انسانی نیست که گناه نکند، و تو از آنان خشمگین شده، ایشان را به دست دشمن تسلیم کنی و ایشان به سرزمینی دور یا نزدیک به اسارت برده شوند،

37 چنانچه ایشان در سرزمینی که بدان به اسیری برده شده‌اند به خود آمده، توبه کنند و در سرزمین اسارتِ خویش التماس‌کنان به تو بگویند: ”گناه و انحراف ورزیده‌ایم و شریرانه رفتار کرده‌ایم“،

38 و اگر در سرزمین اسارتِ خویش که بدان به اسیری برده شده‌اند، به تمامی دل و تمامی جان خود نزد تو بازگردند و به سوی سرزمینی که به پدرانشان بخشیده‌ای و شهری که برگزیده‌ای و خانه‌ای که من برای نام تو بنا کرده‌ام دعا کنند،

39 آنگاه دعا و تمناهای ایشان را از سکونتگاه خود، آسمان بشنو و ایشان را دادرسی فرما، و قوم خود را که بر تو گناه ورزیده‌اند، بیامرز.

40 «حال، ای خدای من، چشمان تو بر دعایی که در این مکان کرده می‌شود گشوده باشد و گوشهایت آن را بشنود.

41 «اکنون ای یهوه خدا، برخیز و به استراحتگاه خود بیا،

تو و هم صندوقِ قوّت تو.

ای یهوه خدا، باشد که کاهنانت به نجات ملبّس گردند،

و سرسپردگانت در نیکویی تو شادی کنند.

42 ای یهوه خدا، روی مسیح خود را برمگردان!

محبت خود را به خدمتگزارت داوود، به یاد آور.»

Categories
۲تواریخ

۲تواریخ 7

وقف خانۀ خدا

1 چون سلیمان دعای خود را به پایان رسانید، آتش از آسمان فرود آمده، قربانی تمام‌سوز و قربانیهای دیگر را فرو بلعید، و جلال خداوند خانه را پر ساخت.

2 کاهنان نتوانستند به خانۀ خداوند داخل شوند، زیرا جلال یهوه خانۀ خداوند را پر ساخته بود.

3 چون تمامی بنی‌اسرائیل آتش را که نازل می‌شد و جلال خداوند را که بر فراز خانه بود دیدند، رویْ بر سنگفرش زمین نهاده، خداوند را پرستش کردند و شکر نموده، گفتند:

«او نیکوست،

زیرا محبتش جاودانه است.»

4 آنگاه پادشاه و تمامی قوم به حضور خداوند قربانی گذراندند.

5 سلیمان پادشاه بیست و دو هزار گاو و یکصد و بیست هزار گوسفند قربانی کرد. بدین‌سان، پادشاه و تمامی قوم خانۀ خدا را وقف کردند.

6 کاهنان در جایگاه خدمت خود ایستاده بودند، و نیز لاویان، با آلات موسیقیِ خداوند که داوود پادشاه ساخته بود تا ایشان خداوند را سپاس گفته، بسرایند: «زیرا که محبت او جاودانه است». هرگاه داوود به واسطۀ آنها خداوند را ستایش می‌کرد، ایشان چنین می‌کردند. کاهنان روبه‌روی لاویان کَرِنا می‌نواختند، و تمامی اسرائیل می‌ایستادند.

7 سلیمان بخش میانی صحن را که جلوی خانۀ خداوند بود تقدیس کرد، و در آنجا قربانیهای تمام‌سوز و چربی قربانیهای رفاقت را تقدیم نمود، چراکه مذبح برنجینی که سلیمان ساخته بود گنجایش قربانی تمام‌سوز، هدیۀ آردی و چربی را نداشت.

8 پس در آن هنگام سلیمان همراه با تمامی اسرائیل، که جماعت بسیار عظیمی از لِبوحَماتتا وادی مصر بودند، عید را به مدت هفت روز جشن گرفتند.

9 در روز هشتم، گردهم‌آییِ مخصوص بر پا داشتند، زیرا برای وقف مذبح هفت روز و برای عید نیز هفت روز نگاه داشته بودند.

10 سلیمان در روز بیست و سوّم از ماه هفتم قوم را به خانه‌هایشان روانه کرد، و آنان به سبب احسانی که خداوند به داوود و سلیمان و قوم خود اسرائیل کرده بود، خوشحال و دلشاد بودند.

ظاهر شدن دوبارۀ خداوند بر سلیمان

11 و سلیمان بنای خانۀ خداوند و کاخ شاهی را به پایان برد، و هرآنچه را قصد داشت در خانۀ خداوند و در کاخ خود بسازد، با موفقیت به انجام رسانید.

12 آنگاه خداوند شب‌هنگام بر سلیمان ظاهر شد و گفت: «دعای تو را شنیدم و این مکان را برای خود برگزیدم تا خانۀ قربانیها باشد.

13 هرگاه آسمانها را ببندم تا باران نبارد، یا ملخ را فرمان دهم که زمین را فرو بلعد، یا طاعون در میان قومم بفرستم،

14 چنانچه قوم من که به نام من خوانده می‌شوند خود را فروتن سازند و دعا کرده، روی مرا بجویند و از راههای بد خویش بازگشت کنند، آنگاه من از آسمان خواهم شنید و گناهشان را آمرزیده، سرزمینشان را شفا خواهم بخشید.

15 حال، چشمان من بر دعایی که در این مکان کرده می‌شود گشوده خواهد بود و گوشهایم آن را خواهد شنید.

16 زیرا اکنون این خانه را برگزیده و تقدیس کرده‌ام، تا نام من تا به ابد در آن باشد، و چشم و دلم همواره بر آن خواهد بود.

17 و اما دربارۀ تو، اگر تو در حضور من گام برداری، چنانکه پدرت داوود گام برمی‌داشت، و هرآنچه به تو فرمان داده‌ام به جا آوری و فرایض و قوانین مرا نگاه داری،

18 آنگاه تخت سلطنت تو را استوار خواهم ساخت، چنانکه با پدرت داوود عهد بستم و گفتم: ”تو هرگز کسی را که بر اسرائیل حکم برانَد کم نخواهی داشت.“

19 «‌اما اگر شما روی گردانیده، فرایض و فرامین مرا که برای شما مقرر کرده‌ام ترک کنید، و رفته خدایانِ غیر را عبادت و سَجده نمایید،

20 آنگاه من شما را از سرزمینِ خود که به شما بخشیده‌ام بر خواهم کَند، و این خانه را که برای نام خود تقدیس کردم، از حضور خویش به دور خواهم افکند و آن را در میان تمامی قومها ضرب‌المثل و مضحکه خواهم گردانید.

21 و دربارۀ این خانه که چنین رفیع بود، هر که از کنار آن بگذرد حیرت‌کنان خواهد گفت: ”از چه سبب خداوند به این سرزمین و این خانه چنین کرده است؟“

22 و خواهند گفت: ”از آن رو که یهوه خدای پدرانشان را که ایشان را از سرزمین مصر به در آورده بود، ترک گفتند و به خدایانِ غیر تمسّک جسته، آنها را سَجده و عبادت کردند. از این روست که او همۀ این بلایا را بر سر ایشان آورده است.“»

Categories
۲تواریخ

۲تواریخ 8

کارهای دیگر سلیمان

1 سلیمان در پایان بیست سالی که خانۀ خداوند و کاخ خودش را می‌ساخت،

2 شهرهایی را که حیرامبه او داده بود، بازسازی کرد و بنی‌اسرائیل را در آنها ساکن گردانید.

3 آنگاه سلیمان به حَمات‌صوبَه رفت و آن را تسخیر کرد.

4 او شهر تَدمور را در بیابان، و تمامی شهرهای انبار را در حَمات بنا کرد،

5 و نیز بِیت‌حورونِ بالا و بِیت‌حورونِ پایین را ساخت که شهرهایی حصاردار بودند با دیوارها و دروازه‌ها و پشت‌بندها.

6 او همچنین بَعَلَت، تمامی شهرهای انبار، و شهرهای ارابه‌ها و سوارانش را ساخت، و نیز هرآنچه را که آرزوی ساختنش را در اورشلیم و لبنان و سراسر قلمرو حکومتش داشت.

7 سلیمان همۀ باقیماندگانِ حیتّیان، اَموریان، فِرِزّیان، حِویان و یِبوسیان را که از بنی‌اسرائیل نبودند،

8 یعنی نسل ایشان را که در آن سرزمین باقی مانده بودند و بنی‌اسرائیل آنها را هلاک نکرده بودند، جملگی به کار اجباری برگماشت، که تا به امروز نیز چنین است.

9 ولی سلیمان از بنی‌اسرائیل کسی را برای کارهای خود به بندگی نگرفت، بلکه آنان جنگاوران و فرماندهان و سردارانِ ارابه‌ها و سواره‌نظامان او بودند.

10 اینان صاحبمنصبانِ عالی‌رتبۀ سلیمان پادشاه بودند، یعنی دویست و پنجاه تن، که قوم را تحت اختیار خود داشتند.

11 سلیمان دختر فرعون را از شهر داوود به خانه‌ای که برای وی ساخته بود برآورد، زیرا گفت: «جایز نیست زن من در کاخ داوود پادشاه اسرائیل ساکن شود، زیرا مکانهایی که صندوق خداوند بدان داخل شده است، مقدسند.»

12 آنگاه سلیمان بر مذبح خداوند، که آن را مقابل ایوان ساخته بود، قربانیهای تمام‌سوز به خداوند تقدیم کرد،

13 آن سان که وظیفۀ هر روز ایجاب می‌کرد، مطابق فرمان موسی برای روزهای شَبّات، ماههای نو، و سه عید سالیانه یعنی عید نانِ بی‌خمیرمایه، عید هفته‌ها و عید خیمه‌ها.

14 او مطابق دستور پدرش داوود، دسته‌های کاهنان را بر سر خدمتشان گماشت، و لاویان را نیز تعیین کرد تا ستایش کنند و در حضور کاهنان بر حسب وظایف روزانه‌شان خدمت نمایند. او همچنین محافظان دروازه‌ها را بر حسب گروههایشان بر هر دروازه قرار داد، زیرا که داوود مرد خدا چنین فرمان داده بود.

15 و ایشان از آنچه پادشاه در خصوص هر امری و نیز در خصوص خزانه‌ها فرمان داده بود، تخطی ننمودند.

16 باری، تمامی کارهای سلیمان از روزی که پی خانۀ خداوند نهاده شد تا هنگام تکمیل آن، به انجام رسید. بدین‌ترتیب خانۀ خداوند تکمیل گردید.

17 آنگاه سلیمان به عِصیون‌جِبِر و به ایلوت رفت که بر ساحل دریا در سرزمین اَدوم واقع است.

18 و حیرام به دستِ خدمتگزاران خود، کشتی‌ها و خادمانی را که در دریانوردی باتجربه بودند، نزد سلیمان گسیل داشت. و آنان با خادمان سلیمان به اوفیر رفتند، و از آنجا چهارصد و پنجاه وزنهطلا برگرفته، برای سلیمان پادشاه آوردند.

Categories
۲تواریخ

۲تواریخ 9

دیدار ملکۀ صَبا

1 چون ملکۀ صَبا آوازۀ سلیمان را شنید، به اورشلیم آمد تا او را با پرسشهای دشوار بیازماید. او با خَدَم و حَشَم بسیار عظیم و شتران حاملِ ادویه و طلای بسیار و سنگهای گرانبها نزد سلیمان رفت، و هرآنچه در دل داشت به او گفت.

2 سلیمان به تمامی پرسشهای وی پاسخ داد، و مسئله‌ای بر او پوشیده نبود که از شرح آن برای ملکه عاجز باشد.

3 چون ملکۀ صَبا حکمت سلیمان را دید و خانه‌ای را که بنا کرده بود،

4 و طعام سفره‌اش و جایگاه نشستن صاحبمنصبانش را و طرز خدمت و جامۀ پیش‌خدمتانش، ساقیانش و جامه‌هایشان را، و قربانیهای تمام‌سوزی را که در خانۀ خداوند تقدیم می‌کرد، هوش دیگر در او نماند!

5 پس به پادشاه گفت: «آنچه در سرزمین خود از کلام و حکمت تو شنیده بودم، راست بود.

6 اما آنچه را که می‌گفتند باور نمی‌کردم تا اینکه آمدم و به چشمان خود دیدم، و اینک حتی نیمی از عظمت حکمت تو به من گفته نشده بود! تو بس برتر از آنی که شنیده بودم.

7 خوشا به حال مردان تو و خوشا به حال این خدمتگزارانت که همواره در حضور تو می‌ایستند و حکمت تو را می‌شنوند!

8 متبارک باد یهوه خدایت که از تو خشنود بوده و تو را بر تخت خود نشانیده است تا برای یهوه خدایت پادشاه باشی! از آنجا که خدایت اسرائیل را دوست داشته و می‌خواهد آنان را جاودانه استوار دارد، تو را بر ایشان پادشاه ساخته است تا عدل و انصاف را به جا آوری.»

9 آنگاه به پادشاه یکصد و بیست وزنهطلا و ادویۀ بسیار زیاد و سنگهای گرانبها داد. ادویه‌ای نظیر آنچه ملکۀ صَبا به سلیمان پادشاه داد، هرگز نبوده است.

10 علاوه بر این، خادمان حیرامو خادمان سلیمان، که طلا از اوفیر حمل می‌کردند، چوب صندل و سنگهای گرانبها آوردند.

11 و پادشاه از این چوب صندل، ستونها برای خانۀ خداوند و خانۀ پادشاه و چنگ و بربط برای نوازندگان ساخت، آن سان که نظیرشان هرگز در سرزمین یهودا دیده نشده بود.

12 سلیمان پادشاه هرآنچه را که ملکۀ صَبا آرزو داشت و درخواست کرد به وی بخشید، بیش از آنچه او برای پادشاه آورده بود. پس ملکۀ صَبا با خدمتگزاران خویش روی بگردانده، به سرزمین خود بازگشت.

شوکت سلیمان

13 وزن طلایی که سلیمان هر سال دریافت می‌کرد ششصد و شصت و شش وزنه بود،

14 سوای آنچه تاجران سیّار و بازرگانان می‌آوردند. تمامی پادشاهان عرب و فرمانداران مملکت نیز برای سلیمان طلا و نقره می‌آوردند.

15 سلیمان پادشاه دویست سپر زرکوب بزرگ ساخت که در هر یک ششصد مثقالطلای کوبیده به کار رفته بود.

16 و سیصد سپر زرکوب کوچک نیز ساخت که در هر یک سیصد مثقال طلا به کار رفته بود، و این سپرها را در ’کاخ جنگل لبنان‘ گذاشت.

17 سپس تخت شاهی بزرگی از عاج ساخت و آن را به طلای ناب بیندود.

18 این تخت شش پله داشت، و کُرسی زیر‌پایی از طلا به تخت متصل بود. در دو سوی کرسیِ تخت، دسته‌ها قرار داشت و کنار هر دسته، شیری ایستاده بود.

19 دوازده شیر در دو سوی این شش پله ایستاده بودند. چیزی مانند این برای هیچ مملکتی ساخته نشده بود.

20 جامهای سلیمان پادشاه همه زرین، و ظروف ’کاخ جنگل لبنان‘ نیز همه از طلای ناب بود، زیرا نقره در روزگار سلیمان ارزشی نداشت.

21 پادشاه کشتیهایی داشت که با خادمان حیرام به تَرشیش می‌رفتند. کشتیهای تَرشیشی هر سه سال یکبار می‌آمدند و طلا و نقره و عاج و میمون و طاووسمی‌آوردند.

22 باری، سلیمان پادشاه در دولت و حکمت از همۀ پادشاهان جهان برتر بود،

23 و تمامی پادشاهان دنیا طالب دیدار او بودند، تا به حکمتی که خدا در دل او نهاده بود، گوش بسپارند.

24 هر یک از آنها هر ساله هدیۀ خود را از آلات نقره و طلا، و جامه و اسلحه و ادویه و اسب و قاطر می‌آوردند.

25 سلیمان چهار هزار اصطبل برای اسبان و ارابه‌هایش داشت؛ نیز دوازده هزار اسب‌سوار داشت، که آنها را در شهرهای ارابه‌ها و نزد پادشاه در اورشلیم مستقر ساخته بود.

26 او بر همۀ پادشاهان فرمان می‌راند، از رود فُرات تا سرزمین فلسطینیان، و تا مرز مصر.

27 پادشاه نقره را در اورشلیم به اندازۀ سنگ، و چوب سرو را به اندازۀ چوب چنار که در صحراست، فراوان ساخت.

28 اسبهای سلیمان از مصر و از تمامی دیگر ممالک وارد می‌شد.

درگذشت سلیمان

29 و اما دیگر امور مربوط به سلیمان، از آغاز تا پایان، آیا در کتاب تاریخ ناتان نبی، در نبوت اَخیّای شیلونی و در رؤیاهای یِعدّوی نبی دربارۀ یِرُبعام پسر نِباط، نوشته نشده است؟

30 سلیمان چهل سال در اورشلیم بر تمامی اسرائیل سلطنت کرد.

31 پس سلیمان با پدران خود آرَمید و او را در شهر پدرش داوود به خاک سپردند. و پسرش رِحُبعام در جای وی پادشاه شد.