Categories
یوشع

یوشع 10

توقف خورشید

1 چون اَدونی‌صِدِق پادشاه اورشلیم شنید که یوشَع عای را به تصرف آورده و به نابودی کامل سپرده است، و با عای و پادشاهش همان کرده که با اَریحا و پادشاهش کرده بود، و اینکه ساکنان جِبعون با اسرائیل صلح کرده‌اند و در میان ایشان ساکن شده‌اند،

2 بسیار ترسیدزیرا جِبعون شهری بزرگ بود، همچون یکی از شهرهای پادشاه‌نشین، و از عای بزرگتر بود و مردانش همه جنگاور بودند.

3 پس اَدونی‌صِدِق پادشاه اورشلیم برای هوهام پادشاه حِبرون، فِرآم پادشاه یَرموت، یافیَع پادشاه لاکیش و دِبیر پادشاه عِجلون پیغام فرستاده، گفت:

4 «به یاری‌ام برآیید تا به جِبعون حمله بریم، زیرا با یوشَع و بنی‌اسرائیل صلح کرده است.»

5 پس آن پنج پادشاه اَموریان یعنی پادشاه اورشلیم، پادشاه حِبرون، پادشاه یَرموت، پادشاه لاکیش و پادشاه عِجلون گرد هم آمدند و با تمامی لشکریانشان پیش رفتند و بر ضد جِبعون اردو زده، با آن جنگ کردند.

6 آنگاه مردان جِبعون برای یوشَع در اردوگاه جِلجال پیغام فرستادند که: «دست یاری خود را از خدمتگزارانت باز مدار. نزد ما بشتاب و نجاتمان ده. ما را مدد کن زیرا تمام پادشاهان اَموریان که در بلندیها ساکنند، به ضد ما گرد آمده‌اند.»

7 پس یوشَع با تمام مردان جنگی و دلاوران از جِلجال به راه افتاد.

8 خداوند به یوشَع گفت: «از ایشان مترس؛ زیرا آنها را به دست تو داده‌ام. هیچ‌یک از آنان را در برابر تو یارای ایستادگی نخواهد بود.»

9 پس یوشَع که تمامی شب از جِلجال پیشروی کرده بود، به ناگاه بر ایشان یورش آورد.

10 و خداوند ایشان را در برابر اسرائیل آشفته ساخت. اسرائیلیان آنان را در جِبعون به کشتاری عظیم کشتند، و از راه سربالایی بِیت‌حورون تعقیب کردند، و تا به عَزیقَه و مَقّیدَه ایشان را کشتند.

11 چون ایشان از برابر اسرائیل می‌گریختند، و در سراشیبی بِیت‌حورون بودند، خداوند تا عَزیقَه بر آنان از آسمان تگرگهای بزرگ فرود آورد، و مردند. و شمار آنان که از تگرگ مردند، از کسانی که به شمشیر بنی‌اسرائیل کشته شدند بیشتر بود.

12 در همان روز که خداوند اَموریان را تسلیم بنی‌اسرائیل کرد، یوشَع با خداوند تکلم کرد، و در حضور اسرائیل گفت:

«ای خورشید، بر فراز جِبعون بازایست،

و تو ای ماه بر درۀ اَیَلون!»

13 پس خورشید بازایستاد،

و ماه حرکت نکرد،

تا قوم از دشمنان خویش انتقام گرفتند.

مگر این در کتاب یاشَر مکتوب نیست که خورشید در میان آسمان بازایستاد و نزدیک به یک روز کامل برای پایین رفتن نشتافت؟

14 نه پیش و نه پس از آن، روزی نبوده که خداوند این‌چنین به صدای انسان گوش فرا داده باشد، زیرا خداوند برای اسرائیل می‌جنگید!

15 آنگاه یوشَع با تمامی اسرائیل به اردوی جِلجال بازگشتند.

کشتن پنج پادشاه اَموری

16 و اما آن پنج پادشاه گریختند و خود را در غار مَقّیدَه پنهان کردند.

17 و به یوشَع خبر رسید که، «آن پنج پادشاه یافت شده‌اند و در غار مَقّیدَه پنهانند.»

18 یوشَع گفت: «سنگهایی بزرگ بر دهانۀ غار بغلتانید و مردانی چند در آنجا به نگهبانی ایشان بگمارید.

19 اما خود در آنجا نمانید بلکه دشمنانتان را تعقیب کنید، و از عقب بر ایشان حمله برید و مگذارید به شهرهایشان داخل شوند، زیرا یهوه خدایتان آنان را به دست شما تسلیم کرده است.»

20 پس از آنکه یوشَع و بنی‌اسرائیل از کشتن آنان به کشتاری بس عظیم فارغ شدند تا اینکه همگی ایشان را نابود ساختند، و چون آنانی از ایشان که جان به در برده بودند به شهرهای حصاردار درآمدند،

21 آنگاه تمامی قوم به سلامتی نزد یوشَع به اردوی مَقّیدَه بازگشتند، و هیچ‌کس زبان خود را بر اَحَدی از بنی‌اسرائیل تیز نساخت.

22 سپس یوشَع گفت: «دهانۀ غار را بگشایید و آن پنج پادشاه را از غار نزد من بیرون آورید.»

23 پس چنین کردند، و آن پنج پادشاه یعنی پادشاه اورشلیم، پادشاه حِبرون، پادشاه یَرموت، پادشاه لاکیش و پادشاه عِجلون را از غار نزد وی بیرون آوردند.

24 چون آن پادشاهان را نزد یوشَع بردند، او تمامی مردان اسرائیل را فرا خواند و به سرداران سپاه که با او آمده بودند، گفت: «نزدیک بیایید و پاهای خود را بر گردن این پادشاهان بگذارید.» پس نزدیک آمدند و پاهای خویش را بر گردن ایشان نهادند.

25 یوشَع به ایشان گفت: «مترسید و هراسان مشوید. قوی و دلیر باشید، زیرا خداوند با همۀ دشمنانتان که با آنان می‌جنگید چنین خواهد کرد.»

26 سپس یوشَع آن پادشاهان را زد و کشت و بر پنج درخت آویخت، و آنان تا عصر بر درختان آویخته بودند.

27 به هنگام غروب آفتاب، به فرمان یوشَع آنان را از درختان به زیر آوردند و به درون همان غار که در آن پنهان شده بودند، افکندند. و بر دهانۀ غار سنگهایی بزرگ نهادند که تا به امروز باقی است.

تسخیر شهرهای جنوبی

28 در آن روز یوشَع مَقّیدَه را تسخیر کرد و شهر و پادشاهش را از دم تیغ گذرانید، و همه را به نابودی کامل سپرده، کسی را باقی نگذاشت، و با پادشاه مَقّیدَه همان کرد که با پادشاه اَریحا کرده بود.

29 آنگاه با تمامی اسرائیل از مَقّیدَه به لِبنَه پیشروی کرد و با آن جنگید.

30 خداوند آن شهر و پادشاهش را نیز به دست اسرائیل تسلیم کرد. یوشَع شهر و هر که را در آن بود از دم تیغ گذرانید و کسی را در آن باقی نگذاشت، و با پادشاه آن همان کرد که با پادشاه اَریحا کرده بود.

31 سپس یوشَع با تمامی اسرائیل از لِبنَه به لاکیش پیشروی کرد و بر ضد آن اردو زده، با آن جنگ کرد.

32 خداوند لاکیش را به دست اسرائیل تسلیم کرد و یوشَع آن را در روز دوّم تسخیر نموده، شهر و هر که را در آن بود از دم تیغ گذراند، همان‌گونه که با لِبنَه کرده بود.

33 حورام پادشاه جازِر به یاری لاکیش برآمد، اما یوشَع او و قومش را نیز شکست داد تا آنجا که کسی را باقی نگذاشت.

34 آنگاه یوشَع با تمامی اسرائیل از لاکیش به عِجلون پیشروی کردند؛ آنها بر ضد آن اردو زده، با آن جنگیدند.

35 ایشان آن شهر را در همان روز تسخیر کرده، از دم تیغ گذراندند، و یوشَع در آن روز هر که را در شهر بود به نابودی کامل سپرد، همان‌گونه که با لاکیش کرده بود.

36 سپس یوشَع با تمامی اسرائیل از عِجلون به حِبرون پیشروی کرده، با آن جنگیدند.

37 آنان شهر را تسخیر کردند و پادشاه، شهرهای آن و هر که را در آن بود از دم تیغ گذراندند. او مطابق هرآنچه با عِجلون کرده بود، کسی را باقی نگذاشت بلکه آن را با هر که در آن بود به نابودی کامل سپرد.

38 آنگاه یوشَع با تمامی اسرائیل به سوی دِبیر دور زدند و با آن جنگیدند.

39 او آن را با پادشاه و همۀ شهرهایش تسخیر کرد و ایشان آن را از دم تیغ گذرانده، هر که را در آن بود به نابودی کامل سپردند. یوشَع کسی را باقی نگذاشت، و با دِبیر و پادشاهش همان کرد که با حِبرون و لِبنَه و پادشاهش کرده بود.

40 پس یوشَع تمامی آن سرزمین، یعنی کوهستان و نِگِب و پستی‌ها و دامنه‌ها را با همۀ پادشاهانش مغلوب کرد. او هیچ‌کس را باقی نگذاشت بلکه هر ذی‌نَفَسی را به نابودی کامل سپرد، همان‌گونه که یهوه خدای اسرائیل امر فرموده بود.

41 و یوشَع ایشان را از قادِش‌بَرنِع تا غزه، و نیز تمامی سرزمین جوشِن را تا به جِبعون، شکست داد.

42 او در یک زمان تمامی این پادشاهان و سرزمینهایشان را تسخیر کرد، زیرا یهوه خدای اسرائیل برای اسرائیل می‌جنگید.

43 آنگاه یوشَع با تمامی اسرائیل به اردوی جِلجال بازگشتند.

Categories
یوشع

یوشع 11

شکست پادشاهان شمال

1 چون یابین پادشاه حاصور این را شنید، برای یوباب پادشاهِ مادون و برای پادشاهِ شِمرون و پادشاهِ اَکشاف پیغام فرستاد،

2 و نیز برای پادشاهانی که در نواحی مرتفع شمالی بودند و برای پادشاهان عَرَبَه در جنوب کِنِروت، برای پادشاهان نواحی کم‌ارتفاع و برای پادشاهان نافوت‌دُر در غرب،

3 و برای کنعانیان در شرق و غرب، و برای اَموریان، حیتّیان، فِرِزّیان و یِبوسیان در نواحی مرتفع، و برای حِویان در کوهپایۀ حِرمون در سرزمین مِصفَه.

4 و آنها با تمامی لشکریانشان که گروهی بی‌شمار همچون ریگهای کنار دریا بودند، و با اسبان و ارابه‌های بسیار زیاد، آمدند.

5 همۀ این پادشاهان متحد شدند و آمده، با هم در کنار آبهای میرُوم اردو زدند تا با اسرائیل بجنگند.

6 خداوند به یوشَع گفت: «از ایشان مترس، زیرا فردا کاری خواهم کرد که همۀ آنها تا همین وقت به حضور اسرائیل از پا درآمده باشند. تو باید اسبان ایشان را پی بزنی و ارابه‌هایشان را به آتش بسوزانی.»

7 پس یوشَع با تمامی جنگاوران، به ناگاه مقابل ایشان برآمده، در کنار آبهای میرُوم بر ایشان هجوم آورد.

8 و خداوند ایشان را به دست اسرائیل تسلیم کرد، که بر ایشان تاخته، تا صیدونِ بزرگ و مِسرِفوت‌مایِم و به سمت شرق تا وادی مِصفَه تعقیبشان کردند، و ایشان را کشتند تا آنکه دیگر کسی باقی نماند.

9 یوشَع با ایشان مطابق فرمان خداوند عمل کرد: اسبانشان را پی زد و ارابه‌هایشان را به آتش سوزانید.

10 آنگاه یوشَع بازگشته، حاصور را تسخیر کرد و پادشاهش را به شمشیر کشت. حاصور در گذشته بر همۀ این ممالک سَر بود.

11 آنان هر که را در آنجا بود از دم تیغ گذراندند و همه را به نابودی کامل سپردند، و هیچ ذی‌نَفَسی باقی نماند. و یوشَع حاصور را به آتش سوزانید.

12 او تمامی شهرهای آن پادشاهان و همۀ پادشاهان آنها را گرفت و آنان را از دم تیغ گذرانده، به نابودی کامل سپرد، همان‌گونه که موسی خدمتگزار خداوند امر فرموده بود.

13 با این حال، اسرائیل هیچ‌یک از شهرهایی را که بر تلهای خود قرار داشتند نسوزانید، به‌جز حاصور که یوشَع آن را به آتش سوزانید.

14 بنی‌اسرائیل تمامی غنایم این شهرها و چارپایان را برای خود به تاراج بردند، اما تمامی مردم را از دم تیغ گذراندند تا آنکه همه را هلاک کردند و هیچ ذی‌نَفَسی را باقی نگذاشتند.

15 همان‌گونه که خداوند به خدمتگزار خود موسی فرمان داده بود، موسی نیز به یوشَع فرمان داد و یوشَع آن را به انجام رسانید. او از تمامی آنچه خداوند به موسی فرمان داده بود، چیزی را انجام نشده باقی نگذاشت.

فتوحات یوشَع

16 بدین‌گونه یوشَع سرتاسر آن سرزمین را تسخیر کرد: نواحی مرتفع و تمامی نِگِب، و تمامی منطقۀ جوشِن و نواحی کم‌ارتفاع و عَرَبَه و نواحی مرتفع اسرائیل را همراه با نواحی کم‌ارتفاعش،

17 از کوه حالَق که به سوی سِعیر بالا می‌رود تا بَعَل‌جاد که در وادی لبنان در کوهپایۀ حِرمون است. او تمامی پادشاهان این مناطق را گرفته، ایشان را زد و کشت.

18 یوشَع روزهای بسیار با تمامی این پادشاهان جنگ کرد.

19 به‌جز حِویان که در جِبعون می‌زیستند، هیچ‌یک از این شهرها با بنی‌اسرائیل از در صلح درنیامد؛ اسرائیل تمامی آنها را در جنگ گرفت.

20 زیرا از خداوند بود که دلهایشان را سخت ساخت تا به مقابله با اسرائیل به نبرد درآیند، تا آنکه به نابودی کامل سپرده شده، بر آنان رحم نشود بلکه هلاک گردند؛ همان‌گونه که خداوند به موسی فرمان داده بود.

21 در آن زمان یوشَع رفته، عَناقیانرا از نواحی مرتفع، حِبرون، دِبیر، عَناب، تمامی نواحی مرتفع یهودا و همۀ نواحی مرتفع اسرائیل منقطع ساخت. یوشَع آنان را با شهرهایشان به نابودی کامل سپرد.

22 کسی از عَناقیان در سرزمین بنی‌اسرائیل باقی نماند؛ تنها برخی در غزه، جَت و اَشدود باقی ماندند.

23 بنابراین یوشَع تمامی آن سرزمین را بنا بر آنچه خداوند به موسی گفته بود، تسخیر کرد و آن را به اسرائیل بر حسب سهم قبیله‌هایشان به میراث بخشید. آنگاه زمین از جنگ بیاسود.

Categories
یوشع

یوشع 12

پادشاهانی که از موسی شکست خوردند

1 اینانند پادشاهان آن سرزمین که بنی‌اسرائیل ایشان را شکست دادند و سرزمینشان را در فراسوی اردن، به سمت شرق، به تصرف درآوردند، یعنی از وادی اَرنون تا کوه حِرمون، با تمامی عَرَبَه به سوی شرق:

2 سیحون، پادشاه اَموریان که در حِشبون ساکن بود و از عَروعیر واقع در کنارۀ وادی اَرنون یعنی از میانۀ وادی تا یَبّوق که مرز عَمّونیان بود، حکمرانی می‌کرد. این منطقه نیمی از جِلعاد را در بر داشت.

3 نیز او بر عَرَبَه تا دریای کِنِروتبه سمت شرق، و به سوی بِیت‌یِشیموت تا دریای عَرَبَه که همان دریای نمکاست، و به سمت جنوب تا کوهپایه‌های پیسگاه حکمرانی می‌کرد؛

4 و عوج پادشاه باشان، که از باقیماندگانِ رِفائیان بود، و در عَشتاروت و اِدرِعی سکونت داشت،

5 و بر کوه حِرمون و سَلِخَه و تمامی باشان تا سرحدات جِشوریان و مَعَکیان و بر نصف جِلعاد تا سرحدات سیحون پادشاه حِشبون حکمرانی می‌کرد.

6 موسی، خدمتگزار خداوند، و بنی‌اسرائیل آنان را شکست دادند. و موسی، خدمتگزار خداوند سرزمین ایشان را به رِئوبینیان، جادیان و نیم‌قبیلۀ مَنَسی به مِلکیت داد.

پادشاهانی که از یوشَع شکست خوردند

7 اینانند پادشاهان آن سرزمین که یوشَع و بنی‌اسرائیل ایشان را در جانب غربی اردن شکست دادند، یعنی از بَعَل‌جاد در وادی لبنان تا کوه حالَق که به سوی سِعیر بالا می‌رود؛ و یوشَع زمینهای ایشان را بر حسب سهم قبیله‌های اسرائیل به ملکیت آنان بخشید.

8 این سرزمین شامل نواحی مرتفع، نواحی کم‌ارتفاع، عَرَبَه، کوهپایه‌ها، بیابان و نِگِب بود که سرزمینهای حیتّیان، اَموریان، کنعانیان، فِرِزّیان، حِویان و یِبوسیان بود:

9 یکی پادشاه اَریحا؛

یکی پادشاه عای که مکانی در کنار بِیت‌ئیل است؛

10 یکی پادشاه اورشلیم؛

یکی پادشاه حِبرون؛

11 یکی پادشاه یَرموت؛

یکی پادشاه لاکیش؛

12 یکی پادشاه عِجلون؛

یکی پادشاه جازِر؛

13 یکی پادشاه دِبیر؛

یکی پادشاه جادِر؛

14 یکی پادشاه حُرما؛

یکی پادشاه عَراد؛

15 یکی پادشاه لِبنَه؛

یکی پادشاه عَدُلّام؛

16 یکی پادشاه مَقّیدَه؛

یکی پادشاه بِیت‌ئیل؛

17 یکی پادشاه تَپُّواَخ؛

یکی پادشاه خِفِر؛

18 یکی پادشاه اَفیق؛

یکی پادشاه لَشارون؛

19 یکی پادشاهِ مادون؛

یکی پادشاهِ حاصور؛

20 یکی پادشاه شِمرون‌مِرون؛

یکی پادشاهِ اَکشاف؛

21 یکی پادشاه تَعَناک؛

یکی پادشاه مِجِدّو؛

22 یکی پادشاه قِدِش؛

یکی پادشاه یُقنِعام، در کَرمِل؛

23 یکی پادشاه دُر، در نافَت‌دُر؛

یکی پادشاه گوییم،در جِلجال؛

24 یکی پادشاه تِرصَه؛

بر روی هم سی و یک پادشاه.

Categories
یوشع

یوشع 13

زمینهای تصرف نشده

1 یوشَع پیر و سالخورده شد، و خداوند به او گفت: «تو پیر و سالخورده شده‌ای و هنوز زمین بسیار برای تصرف باقی مانده است.

2 این است زمینی که باقی مانده: تمامی مناطق فلسطینیان و جِشوریان،

3 از نهر شیحور در شرقِ مصر تا سرحد عِقرون در شمال، که از آنِ کنعانیان شمرده می‌شود، یعنی قلمرو پنج حاکم فلسطینی در غزه، اَشدود، اَشقِلون، جَت و عِقرون، و سرزمین عَوّیان.

4 و در جنوب، تمامی سرزمین کنعانیان، و مِعارَه که از آنِ صیدونیان است، تا اَفیق و تا سرحد اَموریان،

5 و سرزمین جِبالیان و تمامی نواحی شرق لبنان، از بَعَل‌جاد در کوهپایۀ حِرمون تا لِبوحَمات؛

6 تمامی ساکنان نواحی مرتفع از لبنان تا مِسرِفوت‌مایِم، یعنی همۀ صیدونیان. من خودْ آنان را از پیش روی بنی‌اسرائیل بیرون خواهم راند؛ اما تو بنا بر فرمانی که به تو داده‌ام، زمین را به حکم قرعه میان اسرائیل به ملکیت تقسیم کن.

7 پس حال این سرزمین را میان نُه قبیله و نیم‌قبیلۀ مَنَسی به ملکیت تقسیم نما.»

تقسیم سرزمینهای شرق اردن

8 رِئوبینیان و جادیان همراه با نیمِ دیگر قبیلۀ مَنَسی مِلک خویش را که موسی در آن سوی اردن به سمت مشرق به ایشان داده بود دریافت کردند، همان‌گونه که موسی خدمتگزار خداوند بدیشان بخشیده بود:

9 از عَروعیر در کنارۀ وادی اَرنون و شهری که در وسط وادی قرار دارد و تمامی فلاتِ میدِبا تا دیبون؛

10 و همۀ شهرهای سیحون پادشاه اَموریان که در حِشبون سلطنت می‌کرد، تا سرحد عَمّونیان؛

11 نیز جِلعاد، سرزمین جِشوریان و مَعَکیان، تمامی کوه حِرمون و تمامی باشان تا سَلِخَه؛

12 و سرتاسر مملکت عوج در باشان، که در عَشتاروت و اِدرِعی سلطنت می‌کرد و تنها فرد باقیمانده از رِفائیان بود. موسی آنها را شکست داده و از سرزمینشان بیرون رانده بود.

13 اما بنی‌اسرائیل جِشوریان و مَعَکیان را بیرون نراندند. پس ایشان تا به امروز در میان اسرائیل ساکنند.

14 موسی تنها به قبیلۀ لاوی هیچ مِلکی نداد. هدایای اختصاصیِ تقدیمی به یهوه خدای اسرائیل، میراث ایشان است، چنانکه بدیشان گفته بود.

15 موسی به قبیلۀ رِئوبین بر حسب طوایف ایشان میراث بخشید.

16 قلمرو ایشان از عَروعیر در کنارۀ وادی اَرنون بود و شهر واقع در وسط وادی و سرتاسر فلاتی که در جوار میدِبا است،

17 با حِشبون و تمامی شهرهایش که در فلات است یعنی دیبون، باموت‌بَعَل، بِیت‌بَعَل‌مِعون،

18 یَهصَه، قِدیموت، میفَعَت،

19 قَریه‌تایِم، سِبمَه، صِرِت‌شاخار که بر تپۀ وادی بود،

20 بِیت‌فِعور، سراشیبی کوه پیسگاه و بِیت‌یِشیموت،

21 یعنی تمامی شهرهای فلات و سرتاسر مملکت سیحون پادشاه اَموریان که در حِشبون سلطنت می‌کرد. موسی او و حاکمان مِدیان را شکست داده بود، یعنی اِوی، راقِم، صور، حور و رِبَع، و نیز امیران سیحون را که در آن سرزمین می‌زیستند.

22 در میان آنانی که به شمشیر کشته شدند، بنی‌اسرائیل بَلعام پسر بِعور را نیز که فالگیری می‌کرد، کشتند.

23 سرحد رِئوبینیان، اردن و کناره‌اش بود. این شهرها و روستاهایشان، میراث رِئوبینیان بود بر حسب طوایفشان.

24 موسی به قبیلۀ جاد بر حسب طوایف ایشان میراث بخشید.

25 قلمرو ایشان یَعزیر بود و تمامی شهرهای جِلعاد و نصف سرزمین عَمّونیان تا عَروعیر که در مقابل رَبَّه است،

26 و از حِشبون تا رامَت‌مِصفِه و بِطونیم، و از مَحَنایِم تا سرحد دِبیر،

27 و در وادی بِیت‌هارام، بِیت‌نِمراه، سُکّوت، صافون و بقیۀ مملکت سیحون پادشاه حِشبون، اردن و کناره‌هایش، تا انتهای دریای کِنِرِتدر آن سوی اردن به سمت شرق.

28 این شهرها و روستاهایشان، میراث جادیان بود بر حسب طوایفشان.

29 موسی به نیم‌قبیلۀ مَنَسی نیز میراث بخشید که برای نیم‌قبیلۀ مَنَسی بر حسب طوایفشان تعیین شد.

30 حدود ایشان از مَحَنایِم بود، و تمامی باشان یعنی سرتاسر مملکت عوج پادشاه باشان، تمامی روستاهای یائیر در باشان یعنی شصت شهر،

31 و نصف جِلعاد، و عَشتاروت و اِدرِعی، شهرهای مملکت عوج در باشان را شامل می‌شد. این شهرها برای نسل ماکیر، پسر مَنَسی بود، یعنی برای نیمی از نسل ماکیر بر حسب طوایفشان.

32 اینهاست آنچه موسی در دشتهای موآب، در آن سوی اردن، در شرق اَریحا به ملکیت تقسیم کرد.

33 اما موسی به قبیلۀ لاوی هیچ میراثی نداد؛ یهوه خدای اسرائیل، اوست میراث ایشان، چنانکه بدیشان گفته بود.

Categories
یوشع

یوشع 14

تقسیم سرزمین غرب اردن

1 اینهاست میراثی که بنی‌اسرائیل در سرزمین کنعان دریافت کردند، که اِلعازار کاهن، یوشَع پسر نون و سران خاندانهای قبایل بنی‌اسرائیل بدیشان به میراث بخشیدند.

2 چنانکه خداوند به واسطۀ موسی فرمان داده بود، میراث آن نُه و نیم قبیله به قرعه تعیین شد.

3 زیرا موسی به دو و نیم قبیله در آن سوی اردن میراث بخشیده بود، اما در میان ایشان به لاویان هیچ میراثی نداد.

4 زیرا پسران یوسف دو قبیله بودند، مَنَسی و اِفرایِم. اما به لاویان هیچ سهمی از زمین داده نشد، مگر شهرهایی برای سکونت با چراگاههایشان به جهت گله و رمۀ آنان.

5 پس بنی‌اسرائیل چنانکه خداوند به موسی فرمان داده بود عمل کرده، سرزمین را تقسیم کردند.

میراث کالیب

6 آنگاه مردم یهودا نزد یوشَع به جِلجال آمدند، و کالیب پسر یِفُنّه قِنِزّی بدو گفت: «سخنی را که خداوند دربارۀ من و تو در قادِش‌بَرنِع به موسی، مرد خدا گفت، می‌دانی.

7 چهل ساله بودم که موسی خدمتگزار خداوند مرا از قادِش‌بَرنِع فرستاد تا این سرزمین را جاسوسی کنم و بر حسب آنچه در دلم بود، گزارشی برایش بازآوردم.

8 اما برادرانم که همراه من رفته بودند، دل قوم را از هراس گداختند. با این حال من یهوه خدایم را به‌تمامی پیروی کردم.

9 پس در آن روز موسی سوگند یاد کرده، گفت: ”به‌یقین سرزمینی که بر آن پا نهادی تا ابد میراث تو و فرزندانت خواهد بود، زیرا که یهوه خدایم را به‌تمامی پیروی کرده‌ای.“

10 و حال اینک خداوند همان‌گونه که گفته بود، مرا این چهل و پنج سال زنده نگاه داشته است، از زمانی که خداوند این را به موسی گفت، هنگامی که اسرائیل در بیابان راه می‌رفتند. و اینک من امروز هشتاد و پنج ساله‌ام!

11 امروز هنوز مانند روزی که موسی مرا فرستاد، نیرومندم؛ قوّت من اکنون همچون قوّت من در آن زمان است، خواه برای جنگ، خواه برای رفت و آمد.

12 پس اکنون این ناحیۀ مرتفع را که خداوند در آن روز درباره‌اش فرمود، به من بده. تو خود در آن روز شنیدی که عَناقیان در آنجا بودند، با شهرهای بزرگ و حصاردار؛ شاید خداوند با من باشد و من ایشان را بیرون برانم، همان‌گونه که خداوند فرموده است.»

13 آنگاه یوشَع، کالیب پسر یِفُنّه را برکت داد و حِبرون را به او به میراث بخشید.

14 پس حِبرون تا به امروز میراث کالیب پسر یِفُنّه قِنِزّی شد، زیرا که او یهوه خدای اسرائیل را به‌تمامی پیروی کرد.

15 نام حِبرون، پیشتر قَریه‌اَربَع بود. اَربَع بزرگترین مرد در میان عَناقیان بود.

آنگاه زمین از جنگ بیاسود.

Categories
یوشع

یوشع 15

میراث یهودا

1 سهم قبیلۀ یهودا بر حسب طوایفشان مطابق قرعه به سمت جنوب تا سرحد اَدوم، و به صحرای صین در منتهی‌الیه جنوبی می‌رسید.

2 سرحد جنوبی ایشان از انتهای دریای نمک بود، از خلیج کوچکی که رو به جنوب است،

3 و به طرف جنوب به سوی سربالایی عَقرَبّیم بیرون آمده، به سوی صین می‌رفت و تا جنوب قادِش‌بَرنِع بالا می‌آمد. آنگاه به جانب حِصرون رفته، به سمت اَدّار بالا می‌رفت و به قَرقَع می‌پیچید.

4 سپس به سوی عَصمون رفته، به وادی مصر بیرون می‌آمد و به دریا منتهی می‌شد. این است سرحد جنوبی ایشان.

5 و اما سرحد شرقی، دریای نمک تا دهانۀ رود اردن بود. سرحد شمالی، از خلیج کوچکِ دریا در دهانۀ اردن بود.

6 این سرحد تا بِیت‌حُجلَه برمی‌آمد و به جانب شمالِ بِیت‌عَرَبَه می‌رفت و تا سنگ بوهَن پسر رِئوبین بالا می‌رفت.

7 و از وادی عَخور به سمت دِبیر بالا می‌رفت و سپس به سمت شمال، به سوی جِلجال می‌پیچید، که مقابل سربالایی اَدُمّیم در جنوب وادی است. آنگاه به سوی آبهای عِین‌شمس ادامه می‌یافت و به عِین‌روجِل منتهی می‌شد.

8 سپس از وادی بِن‌هِنّوم در شیب جنوبی شهر یِبوسیان، یعنی اورشلیم، بالا می‌رفت و از آنجا به بالای تپه‌ای که به سمت غرب، مقابل وادی هِنّوم در منتهی‌الیه شمالی وادی رِفائیم است، برمی‌آمد.

9 آنگاه از بالای تپه به طرف چشمۀ آبهای نِفتواَخ ادامه یافته، به سوی شهرهای کوه عِفرون می‌رفت و تا بَعَلَه، یعنی قَریه‌یِعاریم، امتداد می‌یافت.

10 سپس از بَعَلَه به جانب غرب پیچیده، به سمت کوه سِعیر و از آنجا به سوی شیب شمالی کوه یِعاریم، یعنی کِسالون، می‌رفت و رو به پایین تا به بِیت‌شمس ادامه می‌یافت و به تِمنَه می‌رسید‌.

11 آنگاه به سمت شیب شمال عِقرون بیرون می‌رفت، به سوی شیکِرون امتداد می‌یافت، و به سوی کوه بَعَلَه رفته، در یَبنِئیل بیرون می‌آمد و به دریا منتهی می‌شد.

12 سرحد غربی، دریای بزرگ و ساحلش بود. این است سرحد قوم یهودا از هر سو، بر حسب طوایفشان.

13 پس یوشَع بر حسب فرمان خداوند، به کالیب پسر یِفُنّه سهمی در میان قبیلۀ یهودا بخشید، یعنی قَریه‌اَربَع را که همان حِبرون است. اَربَع پدر عَناق بود.

14 و کالیب سه پسر عَناق یعنی شیشای، اَخیمان و تَلمای را که نسل عَناق بودند، از آنجا بیرون راند.

15 آنگاه از آنجا به مقابله با ساکنان دِبیر برآمد؛ نام دِبیر پیشتر قَریه‌سِفِر بود.

16 و کالیب گفت: «هر که بر قَریه‌سِفِر حمله بَرد و آن را تصرف کند، دختر خود عَکسَه را به او به زنی خواهم داد.»

17 عُتنِئیل پسر قِناز برادر کالیب، آنجا را تصرف کرد. پس کالیب دخترش عَکسَه را به او به زنی داد.

18 باری، چون عَکسَه نزد عُتنِئیل آمد، او را برانگیخت تا از پدرش کالیب مزرعه‌ای طلب کند. و هنگامی که دختر از الاغ خود پیاده می‌شد، کالیب از او پرسید: «چه می‌خواهی؟»

19 عَکسَه پاسخ داد: «برکتی به من بده. از آنجا که زمین نِگِب را به من داده‌ای، چشمه‌های آب را نیز به من عطا کن.» پس کالیب چشمه‌های بالا و پایین را به او بخشید.

20 این است میراث قبیلۀ یهودا بر حسب طوایفشان:

21 شهرهای متعلق به قبیلۀ یهودا در منتهی‌الیه جنوبی به سمت سرحد اَدوم عبارت بودند از: قَبصِئیل، عِدِر، یاجور،

22 قینَه، دیمونَه، عَدعَداه،

23 قِدِش، حاصور، یِتنان،

24 زیْف، طِلِم، بِعَلوت،

25 حاصورحَدَتَه، قِریوت‌حِصرون یعنی حاصور،

26 اَمام، شِماع، مولادَه،

27 حَصَرجَدَّه، حِشمون، بِیت‌فالِط،

28 حَصَرشوعال، بِئِرشِبَع، بِزیوتْیَه،

29 بَعالَه، عییم، عِصِم،

30 اِلتولَد، کِسیل، حُرما،

31 صِقلَغ، مَدمَنَّه، سَنسَنَّه،

32 لِباعوت، شِلخیم، عَین و رِمّون، که بر روی هم بیست و نه شهر بود با روستاهای آنها.

33 در نواحی کم‌ارتفاع: اِشتائُل، صُرعَه، اَشنَه،

34 زانواَخ، عِین‌جَنّیم، تَپُّواَخ، عِنام،

35 یَرموت، عَدُلّام، سوکوه، عَزیقَه،

36 شَعَرایِم، عَدیتایِم، جِدیرَه و جِدیرُتایِم، که چهارده شهر بود با روستاهای آنها.

37 صِنان، حَداشاه، مِجدَل‌جاد،

38 دِلِعان، مِصفِه، یُقتِئیل،

39 لاکیش، بُصقَت، عِجلون،

40 کَبّون، لَحماس، کِتلیش،

41 جِدیروت، بِیت‌داجون، نَعَمَه و مَقّیدَه، که شانزده شهر بود با روستاهای آنها.

42 لِبنَه، عِتِر، عاشان،

43 یَفتاح، اَشنَه، نِصیب،

44 قِعیلَه، اَکزیب و مَریشَه، که نُه شهر بود با روستاهای آنها.

45 عِقرون با توابع و روستاهای آن،

46 از عِقرون تا دریا، تمام آنچه در حومۀ اَشدود بود با روستاهای آنها.

47 اَشدود با توابع و روستاهای آن و نیز غزه با توابع و روستاهایش تا وادی مصر و تا دریای بزرگ و ساحل آن.

48 در نواحی مرتفع: شامیر، یَتّیر، سوکوه،

49 دَنَّه، قَریه‌سَنَّه یعنی دِبیر،

50 عَناب، اِشتِموه، عَنیم،

51 جوشِن، حولون و جیلوه، که یازده شهر بود با روستاهای آنها.

52 اَراب، دومَه، اِشعان،

53 یانیم، بِیت‌تَپّواَخ، اَفیقَه،

54 حُمطَه، قَریه‌اَربَع یعنی حِبرون، و صیعور، که نُه شهر بود با روستاهای آنها.

55 مَعون، کَرمِل، زیف، یوطَّه،

56 یِزرِعیل، یُقدِعام، زانواَخ،

57 قاین، جِبعَه و تِمنَه، که ده شهر بود با روستاهای آنها.

58 حَلحول، بِیت‌صور، جِدور،

59 مَعَرات، بِیت‌عَنوت و اِلتِقون، که شش شهر بود با روستاهای آنها.

60 قَریه‌بَعَل، یعنی قَریه‌یِعاریم و رَبَّه، که دو شهر بود با روستاهای آنها.

61 در بیابان: بِیت‌عَرَبَه، میدّین، سِکاکَه،

62 نِبشان، شهر نمک و عِین‌جِدی، که شش شهر بود با روستاهای آنها.

63 و اما قبیلۀ یهودا نتوانست یِبوسیان را که در اورشلیم ساکن بودند بیرون براند، پس آنان تا به امروز با مردم یهودا در اورشلیم ساکنند.

Categories
یوشع

یوشع 16

میراث اِفرایِم و مَنَسی

1 سهم قبیلۀ یوسف مطابق قرعه از اردن در کنار اَریحا آغاز می‌شد، و به سمت شرق تا آبهای اَریحا در صحرا می‌رفت و از اَریحا به نواحی مرتفع در بِیت‌ئیل می‌رسید.

2 آنگاه از بِیت‌ئیل، یعنی لوز ادامه یافته، به سرحد اَرکیان در عَطاروت می‌رسید.

3 سپس به جانب غرب به سرحد یَفلیطیان تا منطقۀ بِیت‌حورونِ پایینی و تا به جازِر پایین می‌رفت، و به دریا منتهی می‌شد.

4 پس قبیلۀ یوسف، یعنی مَنَسی و اِفرایِم، میراث خود را دریافت کردند.

5 قلمرو قبیلۀ اِفرایِم بر حسب طوایفشان بدین قرار بود: سرحد میراث آنان از عَطاروت‌اَدّار در شرق تا بِیت‌حورونِ بالایی بود

6 و از آنجا به سوی دریا تا مِکمِتَت در شمال ادامه می‌یافت. سپس به سمت شرق به طرف تَعَنَت‌شیلوه می‌پیچید، و از آنجا گذشته، به یانُوَح در شرق می‌رسید.

7 و از یانُوَح به سمت عَطاروت و نَعَرَه پایین رفته، به اَریحا می‌رسید و به اردن ختم می‌شد.

8 سپس از تَپُّواَخ به سمت غرب تا وادی قانَه می‌رفت و به دریا منتهی می‌شد. این بود میراث قبیلۀ اِفرایِم بر حسب طوایفشان،

9 با شهرهایی که در میان میراث قبیلۀ مَنَسی برای قبیلۀ اِفرایِم کنار گذاشته شده بود، همۀ شهرها با روستاهایشان.

10 با این حال، آنان کنعانیان ساکن جازِر را بیرون نراندند؛ پس ایشان تا به امروز در میان اِفرایِم ساکنند، اما همچون کارگرانی برای انجام کارهای اجباری.

Categories
یوشع

یوشع 17

1 سپس سهم قبیلۀ مَنَسی به حکم قرعه تعیین شد، زیرا او نخست‌زادۀ یوسف بود. به ماکیر، نخست‌زادۀ مَنَسی که پدر جِلعاد بود، جِلعاد و باشان تعلق گرفت، زیرا او مرد جنگ بود.

2 و برای مابقی پسران مَنَسی بر حسب طوایفشان، یعنی طوایف اَبیعِزِر، حِلِق، اَسْریئیل، شِکیم، خِفِر و شِمیداع به حکم قرعه سهمی در نظر گرفته شد. اینان بودند نوادگان ذکور مَنَسی، پسر یوسف بر حسب طوایفشان.

3 و اما صِلُفِحاد، پسر خِفِر پسر جِلعاد پسر ماکیر پسر مَنَسی، پسری نداشت، بلکه فقط دختران داشت و اینهاست نامهای دخترانش: مَحلَه، نوعَه، حُجلَه، مِلکَه و تِرصَه.

4 پس آنان نزد اِلعازارِ کاهن، یوشَع پسر نون، و رهبران رفتند و گفتند: «خداوند به موسی فرمان داد که به ما نیز در میان برادرانمان میراثی ببخشد.» پس یوشَع طبق فرمان خداوند، میراثی در میان برادران پدرشان بدیشان داد.

5 بدین ترتیب، علاوه بر سرزمین جِلعاد و باشان که در آن سوی اردن واقع است، ده سهم دیگر نیز به مَنَسی رسید،

6 زیرا دختران مَنَسی نیز در میان پسران وی میراث یافتند. و سرزمین جِلعاد از آنِ دیگر نوادگان مَنَسی شد.

7 قلمرو مَنَسی از اَشیر تا به مِکمِتَت در شرق شِکیم می‌رسید. سپس سرحد آنان از آنجا به سمت جنوب به سوی ساکنان عِین‌تَپُّواَخ می‌رفت.

8 سرزمین تَپُّواَخ از آن مَنَسی بود، اما شهر تَپُّواَخ در سرحد مَنَسی، به قبیلۀ اِفرایِم تعلق داشت.

9 آنگاه این سرحد به سوی وادی قانَه پایین می‌رفت. از میان شهرهای مَنَسی، آن شهرها که در سمت جنوبی وادی قرار داشت از آنِ اِفرایِم بود. سرحد مَنَسی در سمت شمال وادی بود و به دریا ختم می‌شد.

10 جنوب آن وادی از آن اِفرایِم بود و شمالش از آن مَنَسی، و دریا سرحدشان بود و سرحد مَنَسی در شمال به اَشیر و در شرق به یِساکار می‌رسید.

11 در یِساکار و اَشیر، بِیت‌شِاَن با توابعش، یِبلِعام با توابعش، ساکنان دُر و توابعش، ساکنان عِین‌دُر و توابعش، ساکنان تَعَناک و توابعش و ساکنان مِجِدّو و توابعش از آن مَنَسی بود؛ سوّمین شهر نافَت است.

12 با این حال، قبیلۀ مَنَسی یارای تصرف این شهرها را نداشت و کنعانیان به سکونت خود در آن سرزمین ادامه دادند.

13 اما چون بنی‌اسرائیل نیرومند شدند، کنعانیان را به کار اجباری گماشتند، ولی ایشان را به‌طور کامل بیرون نراندند.

14 آنگاه قبیلۀ یوسف، یوشَع را خطاب کرده، گفتند: «چرا تنها یک قرعه و یک سهم به ما میراث دادی، حال آنکه قومی پرجمعیت هستیم، زیرا که خداوند تا بدین‌جا برکتمان داده است؟»

15 یوشَع پاسخ داد: «از آنجا که قومی پرجمعیت هستید، به جنگل برآمده، مکانی برای خود در سرزمین فِرِزّیان و رِفائیان صاف کنید، زیرا کوهستان اِفرایِم برایتان تنگ است.»

16 قبیلۀ یوسف پاسخ دادند: «نواحی مرتفع برای ما کفایت نمی‌کند، اما کنعانیانی هم که در زمین وادی ساکنند، ارابه‌های آهنین دارند، چه آنان که در بِیت‌شِاَن و توابعش هستند، چه آنان که در وادی یِزرِعیلند.»

17 آنگاه یوشَع به خاندان یوسف یعنی به اِفرایِم و مَنَسی گفت: «شما قومی پرجمعیت و بسیار نیرومندید، و نباید تنها یک سهم داشته باشید؛

18 پس نواحی مرتفع نیز از آنِ شما باشد. هرچند جنگل است، می‌توانید صافش کنید و تمامی حدودش از آنِ شما خواهد بود. زیرا کنعانیان را بیرون خواهید راند، ولو آنکه ارابه‌های آهنین داشته و زورآور باشند.»

Categories
یوشع

یوشع 18

سهم بقیۀ قبایل

1 آنگاه تمامی جماعت بنی‌اسرائیل در شیلوه گرد آمدند و خیمۀ ملاقات را در آنجا بر پا داشتند و آن سرزمین پیش روی ایشان مغلوب بود.

2 با این حال، در میان بنی‌اسرائیل، هفت قبیله باقی ماندند که میراثشان هنوز تقسیم نشده بود.

3 پس یوشَع به بنی‌اسرائیل گفت: «تا به کی در رفتن برای تصرف سرزمینی که یهوه خدای پدرانتان به شما داده است، کاهلی می‌ورزید؟

4 از هر قبیله سه مرد برگزینید و من ایشان را خواهم فرستاد تا به سرتاسر این سرزمین بروند و گزارشی از آن با در نظر گرفتن ملکیت آیندۀ خود بنویسند و سپس نزد من بازآیند.

5 آنان باید زمین را به هفت قسمت تقسیم کنند. یهودا در قلمرو خود در جنوب بماند، و خاندان یوسف در قلمرو خویش در شمال.

6 زمین را در هفت قسمت توصیف کنید و گزارش آن را اینجا نزد من آورید تا من در حضور یهوه خدایمان برای شما قرعه بیفکنم.

7 لاویان در میان شما سهمی نخواهند داشت، زیرا خدمتِ کهانت برای خداوند میراث ایشان است. جاد، رِئوبین و نیم‌قبیلۀ مَنَسی نیز میراث خود را که موسی خدمتگزار خداوند بدیشان داد، در آن سوی اردن به جانب شرق گرفته‌اند.»

8 چون آن مردان برخاسته، روانه شدند، یوشَع آنانی را که برای نوشتن گزارش زمین می‌رفتند، فرمان داده، گفت: «به سرتاسر این سرزمین رفته، گزارشی از آن بنویسید و نزد من بازآیید تا اینجا در شیلوه در حضور خداوند برایتان قرعه بیفکنم.»

9 پس آن مردان رفته، سرتاسر آن سرزمین را پیمودند و بر طوماری گزارشی از هفت قسمت آن سرزمین بر حسب شهرهایش نوشتند و سپس نزد یوشَع به اردوگاه شیلوه بازگشتند.

10 آنگاه یوشَع در شیلوه در حضور خداوند برایشان قرعه افکند و در آنجا زمین را برای بنی‌اسرائیل بر حسب تقسیمات قبیله‌ایِ ایشان تقسیم کرد.

میراث بِنیامین

11 نخستین قرعه برای قبیلۀ بِنیامین بر حسب طوایفشان برآمد. قلمرو سهم آنان مابین قبیلۀ یهودا و قبایل یوسف تعیین شد.

12 ضلع شمالیِ حدود ایشان از اردن آغاز شده، به سمت شمال اَریحا و همچنین نواحی مرتفع به جانب غرب بالا می‌رفت، و به صحرای بِیت‌آوِن ختم می‌شد.

13 آنگاه از آنجا به سمت لوز، به طرف شیب جنوبی لوز، یعنی همان بِیت‌ئیل امتداد می‌یافت و سپس به جانب عَطاروت‌اَدّار که در کنار کوهی در جنوب بِیت‌حورونِ پایینی است، می‌رفت.

14 آنگاه ادامه می‌یافت و در ضلع غربی، از کوهی که مقابل بِیت‌حورون بود، به سمت جنوب می‌پیچید و سپس به قَریه‌بَعَل، یعنی همان قَریه‌یِعاریم که از آن قبیلۀ یهوداست، ختم می‌شد. این بود ضلع غربی.

15 و ضلع جنوبی، از حومۀ قَریه‌یِعاریم آغاز می‌شد و به جانب غرب رفته، به چشمۀ آبهای نِفتواَخ می‌رسید.

16 سپس به سمت کوهپایه‌ای که مشرف بر وادی بِن‌هِنّوم در شمال وادی رِفائیم بود پایین می‌رفت، و به وادی هِنّوم در شیب جنوبی شهر یِبوسیان می‌رسید و از آنجا به سمت پایین به عِین‌روجِل می‌رفت.

17 آنگاه به سمت شمال ادامه می‌یافت و به عِین‌شمس رفته، از آنجا به جِلیلوت که روبه‌روی سربالایی اَدُمّیم است می‌رسید و آنگاه به جانب سنگِ بوهَن پسر رِئوبین پایین می‌رفت.

18 سپس از آنجا به سوی شیب شمالی بِیت‌عَرَبَه ادامه می‌یافت و به سمت پایین به دشت عَرَبَه می‌رفت،

19 و از آنجا به شیب شمالی بِیت‌حُجلَه می‌رسید و به خلیج شمالی دریای نمک واقع در انتهای جنوبی اردن ختم می‌شد. این بود سرحد جنوبی.

20 اردن نیز سرحد شرقی آن را تشکیل می‌داد. این است میراث قبیلۀ بِنیامین بر حسب طوایفشان، و سرحداتش به هر طرف.

21 شهرهای قبیلۀ بِنیامین، بر حسب طوایفشان، از این قرار بود: اَریحا، بِیت‌حُجلَه، عِمیق‌قِصیص،

22 بِیت‌عَرَبَه، صِمارایِم، بِیت‌ئیل،

23 عَوّیم، فارَه، عُفرَه،

24 کِفَرعَمّونی، عُفنی و جِبَع، که دوازده شهر بودند با روستاهایشان.

25 جِبعون، رامَه، بِئیروت،

26 مِصفَه، کِفیرَه، موصَه،

27 راقِم، یِرفِئیل، تَرالَه،

28 صِلَع، آلِف، شهر یِبوسیان یعنی اورشلیم، جِبعَه و قَریه‌یِعاریم،که چهارده شهر بودند با روستاهایشان. این است میراث قبیلۀ بِنیامین بر حسب طوایفشان.

Categories
یوشع

یوشع 19

میراث شمعون

1 قرعۀ دوّم برای شمعون برآمد، یعنی برای قبیلۀ شمعون بر حسب طوایفشان. میراث آنان در میان میراث قبیلۀ یهودا قرار داشت،

2 و مشتمل بود بر: بِئِرشِبَع (یا شِبَع)، مولادَه،

3 حَصَرشوعال، بالَح، عِصِم،

4 اِلتولَد، بِتول، حُرما،

5 صِقلَغ، بِیت‌مَرکَبوت، حَصَرسوسَه،

6 بِیت‌لِباعوت و شاروحِن، که سیزده شهر بودند با روستاهایشان؛

7 و عَین، رِمّون، عِتِر و عاشان، که چهار شهر بودند با روستاهایشان،

8 و تمامی روستاهای اطراف این شهرها تا بَعَلَت‌بِئِر، یعنی تا رامَه در نِگِب. این بود میراث قبیلۀ شمعون بر حسب طوایفشان.

9 میراث قبیلۀ شمعون از سهم قبیلۀ یهودا گرفته شد، زیرا سهم یهودا برایشان بسیار زیاد بود. بدین‌گونه قبیلۀ شمعون میراثشان را در میان میراث یهودا گرفتند.

میراث زِبولون

10 قرعۀ سوّم برای قبیلۀ زِبولون بر حسب طوایفشان برآمد. قلمرو میراث ایشان تا سارید می‌رسید.

11 سرحد ایشان به سوی غرب تا مَرعَلَه بالا می‌رفت و به دَبّاشِه می‌رسید، و سپس تا وادی‌ای که در مقابل یُقنِعام است امتداد می‌یافت.

12 آنگاه از سارید به سمت طلوع آفتاب در شرق می‌پیچید و تا سرحد کیسلوت‌تابور میرفت و از آنجا تا دابِرَت و سپس به سمت بالا تا یافیَع کشیده می‌شد.

13 و از آنجا به سوی شرق، به طرف جَت‌خِفِر و عِت‌قاصین می‌رفت و تا به رِمّون امتداد می‌یافت و سپس به سمت نیعَه می‌پیچید.

14 آنگاه آن را در شمال دور زده، به سوی حَنّاتون می‌رفت، و به وادی یِفتَحئیل منتهی می‌شد.

15 شهرهای قَطَّه، نَحَلال، شِمرون، یِدَلَه و بِیت‌لِحِم نیز جزو قلمرو ایشان بود، که دوازده شهر بودند با روستاهایشان.

16 این شهرها و روستاهایشان میراث قبیلۀ زِبولون بود بر حسب طوایفشان.

میراث یِساکار

17 قرعۀ چهارم برای یِساکار برآمد، یعنی برای قبیلۀ یِساکار بر حسب طوایفشان.

18 قلمرو ایشان مشتمل بود بر: یِزرِعیل، کِسُلوت، شونَم،

19 حَفارایِم، شیئون، اَناحَرَه،

20 رَبّیت، قِشیون، اِبِص،

21 رِمِت، عِین‌جَنّیم، عِین‌حَدَّه و بِیت‌فَصّیص.

22 سرحد ایشان به تابور و شَحَصیمَه و بِیت‌شمس می‌رسید و سپس به اردن منتهی می‌شد؛ یعنی شانزده شهر با روستاهایشان.

23 این شهرها و روستاهای آنها میراث قبیلۀ یِساکار بود بر حسب طوایفشان.

میراث اَشیر

24 قرعۀ پنجم برای قبیلۀ اَشیر بر حسب طوایفشان برآمد.

25 قلمرو ایشان مشتمل بود بر: حِلقَت، حَلی، بِطِن، اَکشاف،

26 اَلَّمِلِک، عَماد و مِشال. سرحد ایشان در غرب به کَرمِل و شیحورلِبنه می‌رسید.

27 آنگاه به بِیت‌داجون در شرق می‌پیچید و به زِبولون و وادی یِفتَحئیل می‌رسید. سپس به سمت شمال، تا بِیت‌عامِق و نِعیئیل می‌رفت و از آنجا به کابول در شمال امتداد می‌یافت.

28 سپس تا به عَبدون،رِحوب، حَمّون، قانَه و تا صیدونِ بزرگ پیش می‌رفت.

29 و آنگاه به سوی رامَه بر‌گشته، به شهر حصاردارِ صور می‌رسید و از آنجا به طرف حوسَه می‌پیچید و به دریا ختم می‌شد. قلمرو ایشان شامل مَحَلَب و اَکزیب،

30 عُمَّه، اَفیق و رِحوب می‌شد، که بیست و دو شهر بودند با روستاهایشان.

31 این شهرها و روستاهای آنها میراث قبیلۀ اَشیر بود بر حسب طوایفشان.

میراث نَفتالی

32 قرعۀ ششم برای قبیلۀ نَفتالی بر حسب طوایفشان برآمد.

33 سرحد ایشان از حالِف، یعنی از درخت بلوطی که در صَعَنَنّیم است، و نیز از اَدامی‌ناقِب و یَبنِئیل شروع می‌شد و تا لَقّوم ادامه می‌یافت و به اردن منتهی می‌شد.

34 آنگاه به سمت غرب به سوی اَزنوت‌تابور می‌پیچید و از آنجا تا حُقّوق پیش رفته، در جنوب به سرحد قلمرو قبیلۀ زِبولون، و در غرب به سرحد اَشیر و در شرق به سرحد یهودا نزد اردن می‌رسید.

35 شهرهای حصاردار ایشان از این قرار بود: صِدّیم، صِر، حَمَّت، رَقَّت، کِنِرِت،

36 اَدامَه، رامَه، حاصور،

37 قِدِش، اِدرِعی، عِین‌حاصور،

38 یِرون، مِجدَلئیل، حوریم، بِیت‌عَنات و بِیت‌شمس، که نوزده شهر بودند با روستاهایشان.

39 این شهرها و روستاهای آنها میراث قبیلۀ نَفتالی بود بر حسب طوایفشان.

میراث دان

40 قرعۀ هفتم برای قبیلۀ دان بر حسب طوایفشان برآمد.

41 قلمرو میراث ایشان مشتمل بود بر: صُرعَه، اِشتائُل، عیرشمس،

42 شَعَلَبّین، اَیَلون، یِتلَه،

43 ایلون، تِمنَه، عِقرون،

44 اِلتِقی، جِبِتون، بَعَلَت،

45 یِهود، بنی‌بِرَق، جَت‌رِمّون،

46 مِیاه‌یَرقون، رَقّون و نیز منطقۀ مقابل یافا.

47 اما چون قبیلۀ دان نتوانستند قلمرو خود را تصاحب کنند، به لِشِم برآمده، با آن جنگیدند و پس از تصرف آن، مردمانش را از دم تیغ گذراندند. آنها لِشِم را تصرف کرده، در آنجا ساکن شدند، و آن را به نام جَدشان، دان نامیدند.

48 این شهرها و روستاهای آنها میراث قبیلۀ دان بود بر حسب طوایفشان.

میراث یوشَع

49 و چون بنی‌اسرائیل کار تقسیم زمین بر حسب قلمروهایش را به پایان رساندند، به یوشَع پسر نون نیز در میان خود میراثی دادند.

50 آنان بنا بر گفتۀ خداوند، تِمنَه‌سارَحدر نواحی مرتفع اِفرایِم را بنا به درخواست یوشَع به وی دادند. او این شهر را از نو بنا کرد و در آن ساکن گردید.

51 اینها بود میراثی که اِلعازارِ کاهن، یوشَع پسر نون و سران خاندانهای قبایل بنی‌اسرائیل در حضور خداوند در شیلوه نزد در خیمۀ ملاقات به قرعه تعیین کردند. بدین‌سان کار تقسیم زمین به پایان رسید.