Categories
ایوب

ایوب 30

1 «اما اکنون آنها که از من جوان‌ترند، بر من ریشخند می‌زنند؛

همانها که کراهت داشتم پدرانشان را با سگان گلۀ خود بگذارم.

2 نیروی بازوانشان مرا به چه کار می‌آمد،

مردانی که توانی در ایشان باقی نبود؟

3 شبانگاهان از فرط نیاز و گرسنگی،

زمینِ خشک را در بیابان متروک می‌جَویدند؛

4 در میان بوته‌ها علف‌شوره می‌چیدند،

و ریشۀ شورگیاه خوراک ایشان بود.

5 از میان جامعه رانده می‌شدند،

و مردم از عقبشان فریاد برمی‌کشیدند، چنانکه از عقب دزدان.

6 مجبور می‌شدند تَهِ درّه‌ها سکنی گزینند،

در حفره‌های زمین و در دل صخره‌ها.

7 در میان بوته‌ها عَرعَر می‌کنند،

و زیرِ گَزَنِه‌ها با هم گرد می‌آیند.

8 مردمانی نادان و بی‌نام و نشانند،

که از سرزمین خویش طرد شده‌اند.

9 «و حال من موضوع سرود تمسخرآمیز ایشان شده‌ام،

و از برایشان ضرب‌المثل گردیده‌ام!

10 از من کراهت دارند و دوری می‌گزینند؛

از آب دهان به رویم افکندن، ابایی ندارند.

11 از آنجا که خدا زِهِ کمان مرا شُل کرده و مرا ذلیل ساخته است،

ایشان در حضورم لجام‌گسیخته شده‌اند.

12 به جانب راستم اراذل و اوباش بر من برخاسته‌اند؛

آنان سبب افتادن من می‌شوند،

و راههای مُهلک خویش را بر ضد من مهیا می‌سازند.

13 راه مرا خراب می‌کنند،

و از مصیبت من سود می‌برند،

بی‌آنکه به یاری کسی نیازمند باشند.

14 گویی از میان شکافی عریض می‌آیند،

و از میان ویرانه‌ها هجوم می‌آورند.

15 ترس و وحشت بر من مستولی می‌شود؛

شأن و منزلتِ مرا چون باد تعقیب می‌کنند،

و سعادت من همچون ابر می‌گذرد.

16 «و حال جانم در اندرونم ریخته شده،

و روزهای مصیبت، مرا گرفتار کرده است.

17 شب استخوانهایم را سوراخ می‌کند،

و دردِ جانکاهم را استراحتی نیست.

18 به نیروی عظیم جامه‌ام را سخت گرفته است،

مرا همچون گریبانِ پیراهنم تنگ می‌گیرد.

19 مرا در گِل و لای افکنده است،

و همچون خاک و خاکستر گردیده‌ام.

20 «نزد تو فریاد بر‌می‌آورم، اما اجابتم نمی‌کنی؛

بر پا می‌ایستم، اما فقط نگاهم می‌کنی.

21 با بیرحمی رو به سویم می‌کنی،

به نیروی دستت با من دشمنی می‌ورزی.

22 مرا برگرفته بر باد می‌نشانی،

و در غُرش توفان به هر سو پرتاب می‌کنی.

23 نیک می‌دانم که مرا به دیار مرگ خواهی آورد،

به خانه‌ای که برای همۀ زندگان مقرر است.

24 «به‌یقین کسی بر مرد نیازمند دست خویش دراز نمی‌کند،

آنگاه که او در فلاکتِ خویش فریاد برمی‌آورد.

25 آیا به حال آنان که درسختی‌اند، نمی‌گریستم،

و جانم برای نیازمندان محزون نمی‌شد؟

26 اما چون به امید نیکی بودم، بدی آمد،

و آنگاه که برای نور انتظار کشیدم، تاریکی سر رسید!

27 در اندرونم غوغایی بر پاست و آرامی نمی‌یابم؛

روزهای مصیبت به سراغم می‌آید.

28 در تاریکی ره می‌سپارم، بدون آفتاب؛

در جماعت به پا می‌ایستم و فریاد برمی‌کشم.

29 برادرِ شغالان گشته‌ام،

و رفیقِ شترمرغان.

30 پوستِ من بر تنم سیاه گشته است؛

استخوانهایم از تب می‌سوزد.

31 نوای بربطِ من به نوحه‌گری بدل شده،

و صدای نای من به آواز گریه‌کنندگان.

Categories
ایوب

ایوب 31

آخرین دفاع ایوب

1 «با چشمان خود عهد بسته‌ام؛

پس چگونه بر دوشیزه‌ای چشم بدوزم؟

2 نصیبِ من از خدایی که در بالاست چه خواهد بود،

و میراث من از قادر مطلق که در عرش برین است؟

3 آیا مصیبت نصیبِ شریران نیست،

و بلا میراث بدکاران نِی؟

4 آیا او راههای مرا نمی‌بیند،

و قدمهایم را به تمامی نمی‌شمارد؟

5 «اگر با دروغ گام زده‌ام،

و پاهایم برای فریفتن شتابان بوده است،

6 باشد که به میزانِ درست سنجیده شوم،

تا خدا کاملیت مرا بداند!

7 اگر قدمهایم از راه منحرف گشته،

یا دلم از پی چشمانم رفته،

یا لکه‌ای به دستانم چسبیده است،

8 باشد که من بکارم و دیگری بخورد،

باشد که محصول من از ریشه کنده شود!

9 «اگر دلم به زنی فریفته شده،

یا نزد دَرِ همسایۀ خویش به کمین نشسته‌ام،

10 باشد که زن من برای دیگری آسیاب کند،

و دیگران بر وی خم شوند!

11 زیرا که آن کارْ قباحت است؛

گناهی مستوجب مجازات؛

12 آتشی است که تا اَبَدونمی‌سوزانَد،

و تمامی محصول مرا از ریشه برمی‌کَنَد.

13 «اگر حق غلام یا کنیز خود را پایمال کرده‌ام،

آنگاه که از من شکایت داشته‌اند،

14 پس چون خدا به ضد من برخیزد، چه خواهم کرد؟

و چون بازخواست کند، او را چه جواب خواهم داد؟

15 آیا آن که مرا در رَحِم آفرید، او را نیز نیافرید؟

آیا ما هر دو را یکی در رَحِم نسرشت؟

16 «اگر آرزوی بینوایان را از ایشان دریغ کرده

و چشمان بیوه‌زنان را از انتظار تار گردانیده‌ام،

17 اگر لقمۀ خویش به تنهایی خورده،

و آن را با یتیم قسمت نکرده‌ام –

18 حال آنکه از جوانی یتیمان را چون پدرْ بزرگ کرده‌ام،

و از رَحِم مادر، بیوه‌زنان را رَهنما بوده‌ام –

19 اگر کسی را که از برهنگی تلف می‌شود، دیده‌ام

یا نیازمندی را که بی‌جامه است،

20 و جان او مرا برکت نداده،

و از پشم گوسفندانم گرم نشده است،

21 اگر دست خویش بر یتیم بلند کرده‌ام،

از آن رو که از حمایت محکمه برخوردار بوده‌ام،

22 باشد که بازویم از کتفم بیفتد،

و ساعدم از آرنج قطع شود!

23 زیرا که از بلای خدا وحشت دارم،

و تاب تحمل کبریایی او را ندارم.

24 «اگر اعتمادم به طلا بوده است،

و به طلای ناب گفته‌ام: ”تو امنیت منی“،

25 اگر از کثرت دارایی خویش شادمان بوده‌ام،

و از اینکه دستم بسیار کسب کرده است،

26 اگر بر درخشش آفتاب نظر کرده‌ام،

یا بر خرامیدن تابناک ماه،

27 و دل من در نهان فریفته شده است،

و به دست خویش بوسه فرستاده‌ام،

28 این نیز گناهی است مستوجب مجازات،

زیرا خدای متعال را منکر شده‌ام.

29 «اگر از مصیبتِ دشمن خویش شادی کرده‌ام،

یا از بلایی که دامنگیرش شده به وجد آمده‌ام –

30 حال آنکه زبان از گناه بازداشته

و بر جانش لعنت نفرستاده‌ام –

31 اگر اهل خیمۀ من نگفته‌اند:

”کیست که از خوراک او سیر نشده باشد؟“

32 – غریب شب را در کوچه به سر نیاورده،

زیرا درِ خانۀ من به روی مسافر باز بوده است –

33 اگر چون آدمیانعِصیان خود را پوشانده‌ام

و گناه خویش در سینه مخفی ساخته‌ام،

34 از آن رو که از جماعتِ بزرگ ترسان بوده‌ام،

و اهانت طوایف مرا هراسان ساخته است،

چندان که لب فرو بسته، از خانه بیرون نرفته‌ام –

35 «(کاش کسی بود که سخنم را می‌شنید!

هان، امضای من حاضر است؛

باشد که قادر مطلق مرا پاسخ گوید،

و مدعی من ادعای خود را در کتابی بنگارد!

36 زیرا به‌یقین آن را بر دوش خود برمی‌داشتم،

و چون تاج بر سر خود می‌بستم.

37 حساب همۀ قدمهایم را به او می‌دادم،

و همچون امیران به او نزدیک می‌شدم.)

38 «اگر زمینم بر ضد من فریاد برآورده است،

و شیارهایش با هم گریسته‌اند،

39 اگر محصول آن را بی بها خورده‌ام،

و جان رعایایآن را تلف کرده‌ام،

40 باشد که خارها به عوض گندم برویَد،

و کرکاس به عوض جو!»

سخنان ایوب به پایان رسید.

Categories
ایوب

ایوب 32

سخنان اِلیهو

1 پس آن سه مرد از پاسخ دادن به ایوب بازایستادند، زیرا او در نظر خود پارسا بود.

2 آنگاه خشم اِلیهو فرزند بَرَکئیلِ بوزی، از طایفۀ رام، افروخته شده، بر ایوب خشم گرفت، زیرا خود را برحق می‌شمرد، نه خدا را.

3 او بر سه دوست ایوب نیز خشم گرفت، زیرا بی‌آنکه پاسخی بیابند، ایوب را محکوم می‌کردند.

4 اِلیهو برای سخن گفتن با ایوب منتظر مانده بود، زیرا سایرین از او بزرگتر بودند.

5 اما چون دید در دهان آن سه مرد پاسخی نیست، خشمش افروخته شد.

6 پس اِلیهو فرزند بَرَکئیلِ بوزی به سخن آمده، گفت:

«من جوانم و شما سپیدموی؛

پس ترسیدم و جرأت نکردم نظر خویش بیان کنم.

7 گفتم، ”بگذار روزها سخن بگوید،

و کثرت سالها حکمت را بیان دارد.“

8 اما روحی که در انسان است،

یعنی دمِ قادر مطلق،

آن است که انسان را فهم می‌بخشد.

9 ریش‌سفیدان نیستند که از حکمت برخوردارند،

و نه پیران که آنچه را درست است، درمی‌یابند.

10 پس می‌گویم به من گوش فرا دهید؛

من نیز نظر خویش بیان خواهم کرد.

11 «تا کنون درنگ کرده‌ام تا شما سخن گویید،

و به بَراهین شما گوش فرا داده‌ام،

آنگاه که به کَند و کاو در سخنان پرداختید.

12 من به‌دقّت به شما توجه کردم،

اما هیچ‌یک نتوانستید بر خطا بودنِ ایوب را ثابت کنید،

و هیچ‌یک سخنانش را پاسخ نگفتید.

13 پس نگویید: ”حکمت را دریافته‌ایم؛

خداست که باید او را محکوم سازد، نه انسان.“

14 ایوب سخنان خود را بر ضد من ترتیب نداده است،

و من با سخنان شما او را پاسخ نخواهم داد.

15 «ایشان درمانده‌اند و دیگر پاسخ نمی‌دهند،

و سخنی برای گفتن ندارند.

16 پس آیا باید انتظار بِکِشم

از آن رو که سخن نمی‌گویند،

از آن رو که بازایستاده‌اند،

و دیگر پاسخ نمی‌دهند؟

17 من نیز به سهم خود جواب خواهم داد،

و نظر خویش بیان خواهم کرد.

18 زیرا که مرا سخنْ بسیار است،

و روح در اندرونم مرا ناگزیر می‌سازد.

19 هان دل من چون شرابی است ناگشوده،

و چون مَشکی تازه که نزدیک است بترکد.

20 پس سخن خواهم گفت تا راحت یابم،

و لب گشوده، پاسخ خواهم داد.

21 از کسی جانبداری نخواهم کرد،

و احدی را تملق نخواهم گفت.

22 زیرا که تملق‌گویی نمی‌دانم،

وگرنه آفریدگارم به‌زودی مرا برمی‌گرفت.

Categories
ایوب

ایوب 33

1 «پس حال ای ایوب، سخنم را بشنو،

و به هرآنچه می‌گویم گوش فرا ده.

2 اینک دهان خویش می‌گشایم،

و زبان در دهانم به سخن می‌آید.

3 سخنانم از صداقتِ دلم برمی‌خیزد،

و لبانم آنچه را که می‌داند خالصانه بازمی‌گوید.

4 روحِ خدا مرا آفریده است،

و نَفَسِ قادر مطلق مرا حیات می‌بخشد.

5 اگر می‌توانی مرا پاسخ دِه؛

خویشتن را مهیا ساز و در برابرم بایست.

6 هان من نیز نزد خدا همچون تو هستم؛

من نیز از گِل سرشته شده‌ام.

7 اینک هیبت من تو را نترساند،

و وقارم بر تو سنگینی نکند.

8 «به‌یقین که در گوش من سخن گفتی،

و آواز سخنت را شنیدم.

9 می‌گویی: ”پاک و بری از هر نافرمانی‌ام؛

طاهرم و در من گناهی نیست.

10 اینک او علتها بر من می‌جوید،

و مرا دشمن خویش می‌شمارد.

11 پاهایم را در کُنده می‌نهد،

و مراقب همۀ راههای من است.“

12 «اما در این امر حق با تو نیست.

من تو را پاسخ خواهم داد،

زیرا که خدا از انسان بزرگتر است.

13 چرا با او مجادله می‌کنی،

و می‌گویی، ”او برای هیچ عمل خود به کسی پاسخ نمی‌دهد“؟

14 زیرا خدا به یک شیوه یا به شیوه‌ای دیگر سخن می‌گوید،

هرچند آدمی آن را تشخیص نمی‌دهد.

15 در خواب، در رؤیای شب،

زمانی که خواب سنگین بر انسان مستولی می‌شود،

هنگامی که آدمی بر بستر خویش خفته است،

16 آنگاه گوشهای انسان را می‌گشاید،

و به هشدارها او را به وحشت می‌افکند،

17 تا انسان را از اعمالش بازگرداند،

و او را از تکبر بازدارد؛

18 جان او را از گودالحفظ می‌کند،

و حیاتش را از هلاکتِ شمشیر.

19 «نیز انسان در بستر خود با درد تأدیب می‌شود،

با شِکوِه و شکایت دائمی در استخوانهایش،

20 تا اینکه جانش از نان منزجر می‌گردد،

و اشتهایش از لذیذترین خوراکها.

21 گوشت تنش چنان تحلیل می‌رود که از نظر محو می‌شود،

و استخوانهایش که دیده نمی‌شدند، نمایان می‌گردند.

22 جانش به گودال نزدیک می‌شود،

و حیاتش به حاملانِ مرگ.

23 «اگر او را فرشته‌ای باشد،

واسطه‌ای، یک از هزار،

تا آنچه را برای انسان درست است به او اعلان کند،

24 و او را مورد لطف خویش قرار داده، بگوید:

”او را از فرو رفتن به گودال برهان؛

زیرا برایش کفاره‌ای یافته‌ام.“

25 آنگاه گوشت تنش چون طفل لطیف خواهد شد،

و به ایام جوانی خویش باز خواهد گشت.

26 آنگاه از درگاه خدا تمنا خواهد کرد،

و او وی را مستجاب خواهد نمود؛

با فریاد شادمانی روی خدا را خواهد دید،

و خدا پارسایی وی را بدو باز خواهد گردانید.

27 سرودخوانان نزد مردمان آمده، خواهد گفت:

”گناه کرده‌ام و حقّ را مخدوش ساخته‌ام،

اما مرا سودی نبخشید.

28 او نَفْس مرا از فرو رفتن به گودال فدیه داد،

و جان من روشنایی را خواهد دید.“

29 «براستی که خدا این همه را با انسان به عمل می‌آورَد،

دو بار و بلکه سه بار،

30 تا که جانش را از گودال بازگرداند،

و او را به نورِ حیات منوّر سازد.

31 «ای ایوب، توجه کن و مرا بشنو؛

خاموش باش تا من سخن گویم.

32 اگر سخنی داری، پاسخم ده؛

سخن بگو، زیرا می‌خواهم تو را تبرئه کنم.

33 اگر نه، مرا بشنو؛

خاموش باش تا تو را حکمت آموزم.»

Categories
ایوب

ایوب 34

1 پس اِلیهو در ادامه گفت:

2 «ای حکیمان، سخنان مرا بشنوید،

و ای دانایان، به من گوش فرا دهید؛

3 زیرا گوش، سخنان را می‌سنجد،

همچنان که کام، خوراک را می‌چِشَد.

4 بیایید تا آنچه را درست است برای خود اختیار کنیم،

و آنچه را نیکوست در میان خود فرا گیریم.

5 «ایوب می‌گوید: ”من بی‌گناهم.

خدا حق مرا از من دریغ داشته است.

6 اگرچه حق با من است، دروغگو شمرده شده‌ام؛

هرچند بری از هر نافرمانی‌ام، جراحتم علاج‌ناپذیر است.“

7 کدام انسان مانند ایوب است،

که تمسخر را همچون آب می‌نوشد؟

8 با بدکاران همراه می‌شود،

و با شریران راه می‌رود؟

9 زیرا گفته است: ”انسان را از خشنود ساختنِ خدا

سودی عاید نمی‌شود.“

10 «پس ای مردان فهیم، سخنم را بشنوید:

حاشا از خدا که بدی کند،

و از قادر مطلق که شرارت ورزد!

11 زیرا او انسان را بر حسب عملش مکافات می‌دهد،

و هر کس را موافق راهش سزا می‌رساند.

12 براستی که خدا بدی نمی‌کند،

و قادر مطلق عدالت را مخدوش نمی‌سازد.

13 کیست که ادارۀ زمین را به وی سپرده باشد؟

کیست که او را به ریاست بر تمامی جهان نصب کرده باشد؟

14 اگر دل خود را بر آن نهد

که روح و نَفَس خویش را نزد خود بازگیرد،

15 تمامی بشر با هم هلاک خواهند شد،

و آدمی به خاک باز خواهد گشت.

16 «اگر فهم داری، این را بشنو،

و به آنچه می‌گویم گوش فرا ده.

17 آیا آن که از عدالت نفرت دارد می‌تواند حکومت کند؟

آیا آن عادلِ قدیر را محکوم می‌کنی؟

18 همان که پادشاه را گوید: ”پست هستی،“

و نُجَبا را که: ”شریرید.“

19 همان که از امیران جانبداری نمی‌کند،

و غنی را بر فقیر ترجیح نمی‌دهد،

زیرا که جملگی کارِ دست اویند؟

20 در لحظه‌ای می‌میرند؛

مردمان در نیمۀ شب به لرزه درآمده، درمی‌گذرند،

و قدرتمندان بدون دخالت دستِ انسان از میان برداشته می‌شوند.

21 «زیرا چشمان او بر راههای انسان است،

و تمامی قدمهای وی را می‌بیند.

22 هیچ تاریکی یا ظلمت غلیظی نیست

که بدکاران خود را در آن پنهان کنند.

23 خدا نیازی ندارد انسان را بیشتر بیازماید،

که نیاز باشد انسان به جهت داوری به حضور او بیاید.

24 زورآوران را بی‌تفحص خُرد می‌کند،

و دیگران را بر جای ایشان می‌نشاند.

25 پس او از اعمالشان آگاه است،

و ایشان را شبانه سرنگون می‌سازد، و لِه می‌شوند.

26 ایشان را به سبب شرارتشان می‌زنَد،

در مکانی که همه ببینند،

27 زیرا از پیرویِ او منحرف شدند،

و به هیچ‌یک از راههای او اعتنا نکردند،

28 چندان که سبب گردیدند فریاد بینوایان به حضور او برسد،

و او فریاد ستمدیدگان را بشنود.

29 اگر خاموش مانَد، کیست که او را محکوم تواند کرد؟

اگر روی خویش نهان سازد، کیست که بر وی نظر تواند کرد؟

بر ملّت و بر فرد به یکسان سلطه دارد،

30 تا مرد خدانشناس سلطنت نکند و برای مردم دام نگسترد.

31 «آیا کسی هست که به خدا گفته باشد،

”جزا یافتم و دیگر خطا نخواهم کرد؛

32 آنچه را نمی‌بینم، به من بیاموز؛

و اگر گناه کرده‌ام، دیگر نخواهم کرد“؟

33 پس آیا خدا باید بر وفقِ مرادِ تو پاداشت دهد،

حال آنکه تو از این اِبا داری؟

تصمیم با توست، نه با من؛

پس آنچه صواب می‌دانی، بگو.

34 «اشخاص فهیم مرا خواهند گفت،

و مرد حکیمی که سخنم را بشنود خواهد گفت:

35 ”ایوب بدون شناخت سخن می‌گوید،

و سخنانش خالی از بصیرت است.“

36 کاش ایوب تا به نهایت آزموده شود،

زیرا همچون شریران پاسخ می‌د‌هد؛

37 زیرا سرکشی را بر گناه خود می‌افزاید،

و در میان ما به تمسخر دستک می‌زند،

و بر ضد خدا سخنان بسیار می‌گوید!»

Categories
ایوب

ایوب 35

1 اِلیهو ادامه داده، گفت:

2 «آیا این را انصاف می‌شماری

که بگویی: ”از خدا عادلترم“؟

3 یا بگویی: ”مرا چه سود؟

مرا از گناه نکردن چه منفعت؟“

4 «من تو را پاسخ خواهم گفت،

و دوستانت را با تو.

5 به سوی آسمانها بنگر و ببین،

و ابرها را ملاحظه کن که از تو بلندترند.

6 اگر گناه کنی، چه زیانی به او می‌رسانی؟

اگر نافرمانیهایت بسیار باشد، به او چه خواهی کرد؟

7 اگر پارسا باشی، به او چه می‌بخشی؟

و از دست تو چه می‌گیرد؟

8 شرارتِ تو تنها بر مردی همچون خودت اثر می‌گذارد،

و پارسایی‌ات تنها بر بنی‌آدم.

9 «آدمیان از فرط ظلم فریاد برمی‌آورند،

و به سبب دست زورمندان فغان سر می‌دهند.

10 اما کسی نمی‌گوید: ”خدای آفرینندۀ من کجاست،

که شبانگاه سرودها می‌بخشد؟

11 آن که ما را بیش از وحوشِ زمین تعلیم می‌دهد،

و از پرندگان آسمان حکیمتر می‌سازد؟“

12 فریاد آدمیان بلند می‌شود، اما او پاسخ نمی‌دهد،

به سبب تکبر شریران.

13 به‌یقین که خدا بطالت را نمی‌شنود،

و قادر مطلق بدان اعتنا نمی‌کند.

14 چقدر بیشتر نخواهد شنید

وقتی می‌گویی او را نمی‌بینی؛

دعوی‌ات در حضور وی است،

و منتظر او هستی!

15 پس حال، چون او در خشم خود جزا نمی‌دهد،

و گناه را بسیار در نظر نمی‌آورد،

16 ایوب دهان خویش به بطالت می‌گشاید،

و با نادانی سخنان بسیار می‌گوید.»

Categories
ایوب

ایوب 36

1 اِلیهو ادامه داده، گفت:

2 «اندکی بیش با من مدارا کن تا تو را نشان دهم،

که هنوز در دفاع از خدا سخنی باقی است.

3 من معرفت خویش از دوردستها خواهم آورد،

و به خالق خویش عدالت را نسبت خواهم داد.

4 زیرا براستی سخنانم بر خطا نیست؛

کسی که در معرفتْ کامل است، نزد توست.

5 «به‌یقین خدا قادر است، اما کسی را تحقیر نمی‌کند؛

او در نیروی فهم قادر است.

6 شریر را زنده نگاه نمی‌دارد،

و دادِ ستمدیدگان را می‌دهد.

7 چشمان خود را از پارسایان برنمی‌دارد،

بلکه ایشان را با پادشاهان تا ابد بر تخت می‌نشانَد،

و سرافراز می‌گردند.

8 اگر به زنجیرها بسته شوند،

و به بندهای مصیبت گرفتار آیند،

9 اعمال و نافرمانیهایشان را به ایشان اعلام می‌کند،

این را که متکبرانه رفتار کرده‌اند.

10 گوشهایشان را به جهت تأدیب می‌گشاید،

و فرمان می‌دهد که از شرارت بازگردند.

11 اگر گوش گیرند و او را خدمت کنند،

روزهای خویش را در سعادت به کمال خواهند رساند،

و سالیان خود را در لذتها.

12 اما اگر گوش نگیرند،

به شمشیر هلاک خواهند شد،

و بدون معرفت جان خواهند سپرد.

13 «آنان که دلِ خدانشناس دارند، خشم را ذخیره می‌کنند،

و چون ایشان را در بند می‌نهد، فریادِ کمک سر نمی‌دهند.

14 در عنفوان جوانی می‌میرند،

و در میان روسپی‌مَردانِ معابد، عمرشان را تلف می‌کنند.

15 اما ستمدیدگان را خدا در ستمدیدگی‌شان نجات می‌بخشد،

و گوش ایشان را به وسیلۀ مصیبتها می‌گشاید.

16 پس تو را نیز جذب کرده، از دهان مصیبت بیرون می‌کِشد،

و به مکانی فراخ می‌آورد که در آن قید و بندی نیست،

و سفره‌ات از خوراکهای مقوّی آکنده خواهد بود.

17 «اما تو اکنون از داوری بدکاران مملو هستی؛

داوری و عدالتْ تو را درگرفته است.

18 مراقب باش که ثروت اغوایت نکند،

و بزرگیِ رشوه تو را منحرف نسازد.

19 آیا فریادت تو را از تنگی نگاه خواهد داشت،

یا تمامی تلاشهای سختت؟

20 مشتاقِ شب مباش،

تا مردمان را از مکانشان بیرون کِشی.

21 باحذر باش و به شرارت مایل مشو،

زیرا که آن را بر مصیبت ترجیح داده‌ای.

22 «هان خدا در قدرتِ خویش متعال است؛

کیست آموزگاری چون او؟

23 کیست که راه او را بر او تکلیف کرده باشد،

یا کیست که او را بگوید: ”خطا ورزیده‌ای“؟

24 «به یاد دار که کارهای او را تمجید نمایی،

کارهایی که مردمان در وصف آنها سرائیده‌اند.

25 تمامی بشر آنها را دیده‌اند،

و آدمیان از دور بر آنها می‌نگرند.

26 اینک خدا متعال است و ما او را نمی‌شناسیم؛

شمار سالهای او را کاوش نتوان کرد.

27 «قطرات آب را بالا می‌کشد،

و از بخار آنها باران می‌چکد،

28 که ابرها آن را فرو می‌بارند،

و به فراوانی بر آدمیان فرو می‌ریزد.

29 کیست که دریابد ابرها چگونه می‌گسترند،

یا او چگونه از مسکن خود رعد می‌دهد؟

30 اینک برقِ خود را به اطراف خویش می‌پراکَنَد،

و اعماق دریا را می‌پوشاند.

31 زیرا به واسطۀ اینها قومها را اداره می‌کند،

و آدمی را به فراوانی رِزق می‌بخشد.

32 صاعقه را به دستانش برمی‌گیرد،

و بدان فرمان می‌دهد تا هدف را بزند.

33 رعدش از آمدن توفان خبر می‌دهد؛

احشام نیز برخاستن آن را اعلام می‌کنند.

Categories
ایوب

ایوب 37

1 «از این نیز دل من می‌لرزد،

و از جای خود برمی‌جهد.

2 به غرش صدایش به‌دقّت گوش فرا دهید،

به نعره‌ای که از دهانش برمی‌آید.

3 آذرخشِ خود را زیر تمامی آسمان می‌فرستد،

و برقِ خود را تا به کرانهای زمین گسیل می‌دارد.

4 پس از آن صدای غرش او به گوش می‌رسد؛

او با صدای پرشکوهش رعد می‌دهد؛

آنگاه که آوازش شنیده شد،

دیگر برقرا به تأخیر نمی‌اندازد.

5 خدا به آواز خود رعدهای شگفت‌انگیز می‌دهد،

و کارهای عظیم می‌کند که از درکشان ناتوانیم.

6 به برف می‌گوید: ”بر زمین بیفت“،

و به رگبار که: ”به شدّت ببار“.

7 دستِ هر انسان را بازمی‌دارد،

تا جمیع آدمیان اعمال او را بدانند.

8 آنگاه وحوش به لانه‌های خود می‌روند،

و در بیشه‌های خود می‌مانند.

9 تندباد از حجرۀ خود بیرون می‌آید،

و سرما از بادهایی که به قوّت می‌وزد.

10 از دَمِ خدا یخ بسته می‌شود،

و سطح آبها منجمد می‌گردد.

11 ابرها را از رطوبت آکنده می‌سازد،

و برقِ خود را به وسیلۀ آنها می‌پراکنَد.

12 به هدایت او به هر سو می‌گردند،

تا هرآنچه را به آنها فرمان دهد

بر روی تمامی جهانِ مسکون به عمل آورند.

13 او این همه را سبب می‌گردد، خواه به جهت تأدیب،

خواه برای آبیاری زمین خویش، و خواه از محبت.

14 «ای ایوب، این را بشنو!

بازایست و در کارهای عجیب خدا تأمل کن.

15 آیا می‌دانی چگونه خدا آنها را اداره می‌کند،

و برقِ ابرهای خویش را درخشان می‌سازد؟

16 آیا از موازنۀ ابرها آگاهی،

و از کارهای عجیب او که در عِلم کامل است؟

17 ای تو که جامه‌ات گرم است

آنگاه که زمین در اثر باد جنوبی آرام می‌گیرد،

18 آیا می‌توانی با او آسمانها را بگسترانی،

مانند آیینۀ ریخته‌شدۀ پولادین؟

19 ما را بیاموز که به او چه بگوییم،

زیرا به سبب ظلمت، دعوی خویش آماده نتوانیم کرد.

20 آیا به او گفته شود که خواهان سخن گفتنم؟

زیرا کدام آدمی است که بخواهد بلعیده شود؟

21 «و حال آفتاب را نظر نتوان کرد

آنگاه که در آسمان درخشان باشد،

چون بادْ وزیده، آن را صاف و بی‌ابر سازد.

22 درخششی زرین از شمال برمی‌آید؛

خدا به شکوهی مَهیب ملبس است.

23 به قادر مطلق دست نتوان یافت،

او در قدرت و عدالت متعال است؛

انصاف او بیکران است و ظلم نمی‌کند.

24 از این رو آدمیان از او می‌ترسند؛

او بر کسانی که خود را حکیم می‌پندارند، نظر نمی‌کند.»

Categories
ایوب

ایوب 38

پاسخ خداوند به ایوب

1 آنگاه خداوند از میان گردباد ایوب را پاسخ داده، گفت:

2 «این کیست که با سخنان عاری از معرفت

تدبیر مرا در هالۀ ابهام فرو می‌برَد؟

3 اکنون کمر خویش چون مرد ببند؛

از تو می‌پرسم و مرا پاسخ ده!

4 «آنگاه که زمین را بنیان نهادم، کجا بودی؟

اگر فهم داری، مرا پاسخ ده!

5 کیست که اندازه‌های آن را تعیین کرد؟ اگر می‌دانی بگو!

یا کیست که ریسمان اندازه‌گیری بر آن کشید؟

6 پایه‌هایش بر چه چیز نهاده شد؟

و کیست که سنگ زاویۀ آن را نهاد،

7 آنگاه که ستارگان صبح با هم سرود خواندند،

و پسران خدا همگی فریاد شادی سر دادند؟

8 «کیست که دریا را به درها مسدود ساخت،

آنگاه که از رَحِم بیرون جَست،

9 آنگاه که ابرها را جامۀ آن ساختم

و تاریکی غلیظ را قنداق آن،

10 و از برایش حدود قرار دادم

و پشت‌بندها و درها تعیین کردم،

11 و گفتم: ”تا اینجا می‌توانی پیش آیی و بس،

و در اینجا امواج سرکِش‌ات باید بازایستد“؟

12 «آیا در هیچ‌یک از روزهای زندگی‌ات به صبح فرمان داده‌ای،

یا فجر را از مکانش آگاهانیده‌ای،

13 تا کرانهای زمین را فرو گیرد،

و شریران از آن تکانده شوند؟

14 زمین چون مومزیرِ خاتم مبدل می‌شود،

و شمایل آن همچون نقشهای جامه، نمایان می‌گردد.

15 نورِ شریران از ایشان گرفته می‌شود،

و بازوی افراشتۀ آنها می‌شکند.

16 «آیا به چشمه‌های دریا داخل شده‌ای،

یا در اعماق ژرفا گام زده‌ای؟

17 آیا دروازه‌های مرگ بر تو آشکار شده است،

یا دروازه‌های تاریکی غلیظ را دیده‌ای؟

18 آیا گسترۀ زمین را درک کرده‌ای؟

مرا بگو، اگر این همه را می‌دانی!

19 «راه مسکنِ نور کدام است،

و مکان تاریکی کجاست،

20 تا آنها را به قلمروشان برسانی،

و راههای منزلگه‌شان را درک کنی؟

21 البته که می‌دانی، زیرا که پیشتر مولود شده بودی،

و شمار روزهایت بسیار است!

22 «آیا به مخزن‌های برف داخل شده‌ای،

یا خزائن تگرگ را دیده‌ای،

23 که آنها را برای زمانِ تنگی نگاه داشته‌ام،

به جهت روز نبرد و جنگ؟

24 راهِ مکان تقسیم نور کجاست،

یا محل انتشار باد شرقی بر زمین؟

25 «کیست که مجرایی برای سیلاب باران کَنده باشد،

یا طریقی به جهت صاعقه،

26 تا بر زمینی که کسی در آن نیست باران بباراند،

و بر بیابانی که هیچ انسانی در آن نباشد،

27 تا زمین بایر و متروک را سیراب سازد،

و علفهای تازه در آن برویاند؟

28 «آیا باران را پدری است،

یا کیست که قطرات شبنم را تولید کرده باشد؟

29 از رَحِمِ کیست که یخ بیرون می‌آید،

و کیست که ژالۀ آسمان را بزاید؟

30 آبها چون سنگْ منجمد می‌شود،

و سطحِ ژرفا یخ می‌بندد.

31 «آیا گردنبند ثریا را توانی بست،

یا بندهای جبّار را توانی گشود؟

32 آیا صورتهای فَلَکی را در موسمشان بیرون توانی آورد،

یا دُب اکبر را با فرزندانش هدایت توانی کرد؟

33 آیا قانونهای آسمان را می‌دانی،

یا آنها را بر زمین حکمفرما توانی کرد؟

34 «آیا آواز خویش را تا به ابرها بلند توانی کرد،

تا که سیلابها تو را بپوشاند؟

35 آیا برقها توانی فرستاد،

تا روانه شده، تو را گویند: ”گوش به فرمانیم“؟

36 کیست که حکمت را در باطن نهاد،

یا فهم را به ذهن بخشید؟

37 کیست که ابرها را به حکمت بشمارد؟

و کیست که آب از مَشکهای آسمان فرو ریزد،

38 آنگاه که خاک به گِل بدل می‌شود،

و کلوخها به هم می‌چسبند؟

39 «آیا شکار از برای ماده‌شیر صید توانی کرد،

یا اشتهای شیربچگان را سیر توانی نمود،

40 آنگاه که در لانه‌های‌شان خود را جمع می‌کنند،

یا در بیشه‌ها به کمین می‌نشینند؟

41 کیست که برای زاغ خوراک فراهم می‌کند،

آنگاه که زاغچه‌هایش نزد خدا فریاد برمی‌آورند،

و از نبود خوراک سرگردان می‌شوند؟

Categories
ایوب

ایوب 39

1 «آیا زمان زاییدن بز کوهی را می‌دانی؟

آیا وضعِ حمل آهو را نظاره کرده‌ای؟

2 آیا ماههای بارداری‌شان را توانی شمرد،

و زمان زاییدن آنها را می‌دانی،

3 آنگاه که خم شده، بچه‌های خود را می‌زایند،

و از دردهای خود فارغ می‌شوند؟

4 بچه‌هایشان قوی می‌گردند،

و در صحرا رشد می‌کنند؛

بیرون می‌روند و دیگر نزدشان بازنمی‌گردند.

5 «کیست که خر وحشی را رها کرده است؟

کیست که بندهای آن را گشوده است؟

6 من بیابان را خانۀ او ساختم،

و شوره‌زار را مسکن او گردانیدم.

7 بر هیاهوی شهر پوزخند می‌زند،

و به عتابهای رَمه‌بان گوش نمی‌گیرد.

8 کوهها را همچون چراگاه خود تجسس می‌کند،

و هر گونه سبزه را جستجو می‌نماید.

9 «آیا گاو وحشی به خدمت تو رضایت خواهد داد؟

آیا شب را در آخور تو سپری خواهد کرد؟

10 آیا او را به ریسمانها به شیار توانی بست،

یا وادیها را از پی تو هموار خواهد کرد؟

11 آیا به سبب قوّت عظیمش بر او اعتماد خواهی کرد،

و کار خویش به او واگذار خواهی نمود؟

12 آیا به او اعتماد خواهی داشت که گندمت را بازگردانَد،

و آن را در خرمنگاهت جمع کند؟

13 «شترمرغ بالهای خود را شادمانه تکان می‌دهد،

اما پر و بال آن را با لک‌لک قیاس نتوان کرد.

14 زیرا که تخمهای خود را به زمین وا می‌گذارَد،

و بر روی خاکْ آنها را گرم می‌کند.

15 نمی‌اندیشد که ممکن است پایی آنها را لِه کند،

یا وحوش صحرا لگدمالشان کنند.

16 با بچه‌های خود خشونت می‌ورزد که گویی از آنِ وی نیستند؛

او را باکی نیست که محنت او هدر شود،

17 زیرا خدا او را از حکمت محروم کرده،

و از فهم نصیبی به او نبخشیده است.

18 اما چون بال و پرِ خویش برای دویدن می‌گشاید،

بر اسب و سوارش پوزخند می‌زند.

19 «آیا تو اسب را قوّت می‌بخشی؟

یا گردنش را به یال ملبس می‌سازی؟

20 آیا تو او را چون ملخ به جَهیدن وا می‌داری،

که به خُرناسِ پُر غرورش وحشت می‌آفریند؟

21 در وادیْ سُم به زمین ساییده، در قوّت خود وجد می‌کند،

و به مَصافِ اسلحه می‌شتابد.

22 بر ترس پوزخند می‌زند و هراسان نمی‌شود؛

از دَم شمشیر روی برنمی‌تابد.

23 ترکِش بر پهلوی او چِک‌چک می‌کند،

همراه با نیزۀ براق و زوبین.

24 با خشم و خروشْ زمین را درمی‌نوردد؛

چون کَرِنا صدا دهد آرام نتواند ایستاد.

25 آنگاه که کَرِنا نواخته شود، ”هَه“ می‌گوید؛

نبرد را از دور بو می‌کشد،

غرش سرداران و فریاد جنگ را.

26 «آیا از حکمت توست که شاهین پرواز می‌کند،

و بالهایش را به جانب جنوب می‌گسترد؟

27 آیا به فرمان توست که عقاب اوج می‌گیرد،

و آشیانه‌اش را بر جاهای بلند می‌سازد؟

28 بر صخره ساکن شده، شب را به سر می‌برد،

بر صخره‌های تیز و بر قُلّه‌ها.

29 از آنجا شکار خود را زیر نظر می‌گیرد،

و از دور بر آن چشم می‌دوزد.

30 جوجه‌هایش خون می‌مکند،

هر جا کشتگان باشند، او آنجاست.»