Categories
اِشعیا

اِشعیا 30

وای بر قوم عِصیانگر

1 خداوند می‌فرماید: «وای بر فرزندان گردنکش

که تدبیرهایی را به انجام می‌رسانند که تدبیرهای من نیست،

پیمانهایی می‌بندند که از روح من نیست،

و بدین‌گونه گناه بر گناه می‌افزایند؛

2 که به جهت فرود شدن به مصر رهسپار می‌شوند،

بی‌‌آنکه از من مشورت بخواهند،

و به حمایت فرعون پناه می‌برند،

و زیر سایۀ مصر امنیت می‌جویند.

3 اما حمایت فرعون مایۀ شرمساری‌تان خواهد بود

و امنیت در سایۀ مصر، اسباب رسوایی‌تان.

4 زیرا هرچند صاحبمنصبانش در صوعَن هستند

و فرستادگانش به خانیس رسیده‌اند،

5 لیکن همه به واسطۀ قومی که فایده‌ای بدیشان نتواند رسانید

شرمسار خواهند شد،

قومی که نه مددی بدیشان خواهد رسانید و نه فایده‌ای،

بلکه تنها مایۀ شرمساری و سرافکندگی‌شان خواهد بود.»

6 وحی دربارۀ حیوانات نِگِب:

از میان دیار تنگی و فشار،

دیار شیران نر و ماده،

و افعی‌ها و مارهای آتشینِ جهنده،

فرستادگانْ ثروت خویش را بر پشت الاغان

و گنجهای خویش بر کوهان شتران حمل می‌کنند،

و به جانب قومی رهسپارند که فایده‌ای بدیشان نمی‌رساند،

7 به جانب مصر که کمکش بی‌ارزش است و بیهوده،

و از این رو او را ’اژدهای بی‌خاصیت‘نامیده‌ام.

8 حال برو و این را برای ایشان بر لوحی بنویس

و بر طوماری بنگار،

تا شهادتی باشد ماندگار،

برای ایام آینده.

9 اینان قومی عِصیانگر و فرزندانی فریبکارند،

فرزندانی که نمی‌خواهند به شریعت خداوند گوش بسپارند.

10 به انبیا می‌گویند:

«نبوت نکنید،»

و به رؤیابینندگان می‌گویند:

«برای ما به حقیقت رؤیا نبینید.

سخنان دل‌نواز به ما بگویید،

رؤیاهای فریبنده ببینید.

11 از راه منحرف شوید،

طریقت را ترک گویید،

و دیگر با ما از قدوس اسرائیل سخن مگویید.»

12 بنابراین قدوس اسرائیل چنین می‌گوید:

«چون این پیام را نپذیرفتید

و بر ظلم و فساد اعتماد کرده،

بر آنها تکیه نمودید،

13 پس این گناه برای شما همچون دیواری خواهد بود

شکاف‌خورده و شکمدار،

که در یک آن به‌ناگاه فرو می‌ریزد؛

14 و ریزش آن بسان در هم شکستن کوزه‌ای خواهد بود

که چنان خرد شود

که تکه‌ای از آن نتوان یافت

تا بِدان زغالی از آتشدان

یا اندک آبی از حوض برگیرند.»

15 زیرا خداوندگارْ یهوه، قدوس اسرائیل چنین می‌گوید:

«نجات شما در توبه و آسودگی است،

و نیروی شما در آرامی و توکل،

اما نخواستید.

16 گفتید: ”نه! بلکه سوار بر اسبان می‌گریزیم!“

پس خواهید گریخت.

گفتید: ”سوار بر اسبان تیزرو می‌رویم!“

پس تعقیب‌کنندگانتان نیز تیزرو خواهند بود.

17 از تهدید یک تن

هزار خواهند گریخت،

و از تهدید پنج تن

همگی فرار خواهید کرد،

تا آنگاه که چون چوب بیرقی بر کوه

و عَلمی بر تپه بر جا مانید.»

فیض خداوند

18 اما خداوند منتظر است تا با شما بر حسب فیض عمل کند؛

او برمی‌خیزد تا بر شما رحمت نماید.

زیرا یهوه خدای عدالت است؛

خوشا به حال همۀ آنان که برای او انتظار می‌کشند.

19 به‌یقین که قومی در صَهیون ساکن خواهند شد، و شما دیگر در اورشلیم نخواهید گریست. بلکه آنگاه که فریاد برآورید، او با شما بر حسب فیض عمل خواهد کرد، و به‌محض شنیدن صدایتان شما را اجابت خواهد نمود.

20 اگرچه خداوندگار تو را نانِ تنگی و آبِ مصیبت دهد، اما رهنمای تو دیگر از نظرت پنهان نخواهد بود، بلکه او را به چشم خود خواهی دید.

21 آنگاه که به چپ یا راست بروی، از پشت سر آوازی خواهی شنید که می‌گوید: «راه این است؛ در آن گام بردار!»

22 آنگاه تمثالهای تراشیدۀ نقره‌پوش و بتهای ریخته شدۀ طلاکوب را نجس خواهی شمرد و آنها را چون جامۀ نجس به دور افکنده، به آنها خواهید گفت: «بیرون شوید!»

23 او بر بذری که در زمین کاشته‌ای باران خواهد فرستاد، و نانی که از زمین برمی‌آید غنی و فراوان خواهد بود. در آن روز، گله‌هایت در مراتع وسیع خواهند چرید،

24 و گاوان و الاغهایت که زمین را شیار می‌کنند، علوفۀ خوش‌‌طعمی را که با کج‌‌بیل و شانه افشانده شده است، خواهند خورد.

25 در روز کشتار عظیم، آنگاه که برجها فرو می‌افتند، بر هر کوه بلند و هر تپۀ مرتفع نهرهای آب جاری خواهد شد.

26 آنگاه که خداوند شکستگی قوم خویش را ببندد و جراحتهایی را که خود وارد آورده شفا دهد، نور ماه همچون نور خورشید خواهد بود و نور آفتاب هفت چندان، مانند روشنایی هفت روز.

27 هان، نام یهوه از دور می‌آید،

با خشمی آتشین و دودی غلیظ.

لبانش پر از غضب است

و زبانش آتشی است فرو برنده.

28 دَم او بسان نهری است سرشار

که تا به گردن می‌رسد.

قومها را به غربالِ فنا الک خواهد کرد،

و بر دهان ملتها لگامِ گمراهی خواهد نهاد.

29 و شما را سرودی خواهد بود، بسان سرود شبِ عیدی مقدس؛ و دل شما شادمان خواهد شد، همچون زمانی که قوم با آواز نی به کوه خداوند، آن صخرۀ اسرائیل، رهسپار می‌گردند.

30 و خداوند آواز مَهیب خود را خواهد شنوانید و بازوی خویش را نمایان خواهد ساخت، بازویی که با خشم آتشین و آتش فرو برنده، و با باران سیل‌آسا و توفان و تگرگ، فرود می‌آید.

31 آری، آشور از آواز خداوند هراسان خواهد شد، و خداوند به عصای خود ایشان را خواهد زد.

32 و هر ضربتی که خداوند به عصای تأدیب خود بر وی بنوازد، با آواز دف و بربط همراه خواهد بود؛ آری، او به بازوی پُر تاب و توان خویش با ایشان خواهد جنگید.

33 زیرا دیرزمانی است که آتشگاهآماده شده و برای پادشاه مهیا گشته است: آتشدانِ آن عمیق و عریض گشته و از هیزم و آتش مالامال است؛ و دَم خداوند، همچون نهری از گوگرد مشتعل، آن را برمی‌افروزد.

Categories
اِشعیا

اِشعیا 31

وای بر متکیان بر مصر!

1 وای بر آنان که برای کمک، به مصر فرود می‌آیند

و بر اسبان توکل می‌کنند،

که اعتمادشان بر کثرت ارابه‌ها

و قدرت سوارکاران است،

اما به قدوس اسرائیل نظر نمی‌کنند

و از خداوند یاری نمی‌طلبند.

2 اما او نیز حکیم است و بلا نازل می‌کند؛

او از کلام خود بازنمی‌گردد،

بلکه بر ضد خاندان شریران برمی‌خیزد،

و بر ضد آنان که بدکاران را یاری می‌رسانند.

3 اما مصریان انسانند و نه خدا؛

اسبانشان جسمند و نه روح.

آنگاه که خداوند دست خود را دراز کند

یاری‌رساننده خواهد لغزید،

یاری‌گیرنده خواهد افتاد،

و هر دو با هم هلاک خواهند شد.

4 خداوند به من چنین گفته است:

«بدان‌سان که شیر و شیر ژیان بر طعمۀ خود می‌غرّد،

و هرچند تمام گروه چوپانان بر او گرد آیند،

از فریادهای ایشان نمی‌هراسد

و از غوغای‌شان مضطرب نمی‌گردد،

به همان‌سان خداوند لشکرها نیز فرود خواهد آمد

تا بر کوه صَهیون و تَلّ آن نبرد کند.

5 همچون پرندگان در پرواز،

خداوند لشکرها از اورشلیم حفاظت خواهد کرد.

او از آن محافظت کرده، رهایی‌اش خواهد بخشید؛

و از آن درگذشته، رستگارش خواهد ساخت.»

6 ای بنی‌اسرائیل، به سوی او که سخت بر وی عِصیان ورزیده‌اید، بازگشت کنید.

7 زیرا در آن روز تمامی شما بتهای طلا و نقره را که دستان گناه‌آلودتان ساخته است، ترک خواهید کرد.

8 «آنگاه آشور به شمشیری که از انسان نیست خواهد افتاد؛

آری، شمشیری که از بنی‌آدم نیست او را فرو خواهد بلعید.

از برابر شمشیر خواهد گریخت،

و جوانانش جملگی به بیگاری گماشته خواهند شد.

9 صخرۀ او از ترس زائل خواهد شد،

و سردارانش از عَلَمِ جنگ به هراس خواهند افتاد،»

این را خداوندی می‌فرماید

که آتش او در صَهیون است

و تنورش در اورشلیم.

Categories
اِشعیا

اِشعیا 32

پادشاه عدالت

1 اینک پادشاهی به عدالت سلطنت خواهد کرد،

و حکمرانان به انصاف حکم خواهند راند.

2 هر یک همچون پناهگاهی در برابر باد

و سرپناهی در برابر توفان خواهند بود؛

همچون نهرهای آب در بیابان خشک،

و سایۀ صخره‌ای بزرگ در صحرای سوزان.

3 آنگاه چشمان بینندگان تار نخواهد شد،

و گوشهای شنوندگان خواهد شنید.

4 دلِ شتابندگانْ معرفت را درک خواهد کرد،

و زبان اَلکَنان فصیح و بلیغ خواهد گردید.

5 شخص خبیث دیگر شریف خوانده نخواهد شد،

و شخص رذل دیگر نجیب نامیده نخواهد گردید.

6 چراکه خبیث به خباثت سخن می‌گوید

و دل او به شرارت اشتغال دارد.

فساد را پیشه کرده است

و دربارۀ خداوند عقاید نادرست می‌پراکَنَد.

گرسنگان را تهی‌دست رها می‌کند

و آب را از تشنه‌لبان دریغ می‌دارد.

7 راه و روش شخص رذل، شریرانه است؛

او تدابیر شریرانه می‌اندیشد

تا فقیران را به سخنان دروغ نابود سازد،

و نیازمندان را از دادرسی به دور دارد.

8 اما شریفان به شرافت تدبیر می‌کنند،

و به شرافت استوار خواهند ماند.

زنان اورشلیم

9 ای زنانِ آسوده‌خیال،

برخیزید و سخنم را بشنوید!

ای دخترانِ مطمئن،

به آنچه می‌گویم گوش فرا دهید!

10 پس از حدود یک سال

شما که مطمئنید، مضطرب خواهید شد؛

چراکه محصول انگور ضایع خواهد شد

و موسم چیدن میوه نخواهد آمد.

11 ای زنان آسوده‌خیال، بر خود بلرزید!

و ای دختران مطمئن، مضطرب شوید!

لباس از تن برکَنید و عریان شوید،

و پلاس بر کمر ببندید!

12 برای مزارع دلپذیر

و برای موهای پر بار؛

13 و برای سرزمین قوم من

که به خار و خَس پوشیده است؛

آری، برای همۀ خانه‌های شادمانی

و برای این شهرِ سرمست!

14 زیرا که قصر، متروک خواهد شد،

و شهر پرجنب و جوش، واگذاشته خواهد گردید؛

قلعه و دید‌بانگاه به زمین خالی بدل خواهد شد،

به جولانگاهِ خران وحشی و چراگاهِ گله‌ها.

15 تا آنگاه که روح از اعلی بر ما ریخته شود،

و بیابان به بوستان بدل گردد

و بوستان، همچون جنگل به نظر آید.

16 آنگاه انصاف در بیابان ساکن خواهد شد،

و عدالت در بوستان اقامت خواهد گزید.

17 ثمرۀ عدالت، سلامتی خواهد بود

و نتیجۀ عدالت، آرامی و امنیت تا ابدالاباد.

18 قوم من در منزلگاه‌های مملو از آرامش،

و مسکنهای ایمن

و استراحتگاه‌های پر از آسایش ساکن خواهند شد.

19 جنگل از بارش تگرگ سراسر صاف خواهد شد

و شهر با خاک یکسان خواهد گردید.

20 اما شما چه مبارک خواهید بود

که بر کنار نهرها بذر خواهید پاشید

و گاوان و الاغهایتان را به آزادی رها خواهید ساخت.

Categories
اِشعیا

اِشعیا 33

تنگی و اعانت

1 وای بر تو ای ویرانگر

که خود ویران نشده‌ای!

وای بر تو ای خیانتکار

که خود طعم خیانت نچشیده‌ای!

آنگاه که از ویران کردن فارغ شوی

خود ویران خواهی شد،

و آنگاه که از خیانت ورزیدن بازایستی،

بر تو خیانت خواهند ورزید.

2 خداوندا، فیض تو شامل حال ما گردد،

زیرا که چشم‌انتظار تو هستیم.

هر بامداد بازوی نیرومند برای ما باش،

و به وقت تنگی، نجات ما شو!

3 از بانگ غوغا قومها می‌گریزند،

و چون خویشتن را برافرازی ملتها پراکنده می‌شوند.

4 ای قومها،غنیمت شما را گرد می‌آورند،

چنانکه حشرات گرد می‌آورند؛

و بر آن می‌جهند،

چنانکه ملخها می‌جهند.

5 خداوند متعال است، زیرا که در اعلی ساکن است.

او صَهیون را از عدل و داد مملو خواهد ساخت.

6 او بنیان مستحکم برای ایام تو خواهد بود،

و منبع نجات و حکمت و دانش؛

و ترس خداوند گنج صَهیون خواهد بود.

7 هان دلاورانش بیرون فریاد برمی‌کشند،

و قاصدانِ صلح زار زار می‌گریند!

8 شاهراه‌ها متروک است

و هیچ رهگذری یافت نمی‌شود.

پیمان شکسته شده،

شاهدانخوار گشته‌اند،

و آدمی را هیچ قدری نیست.

9 زمینْ ماتم‌کنان می‌پژمُرَد؛

لبنانْ خجلت‌زده می‌خشکد؛

شارون همچون بَرَهوت گشته،

و برگهای درختان باشان و کَرمِل ریخته است.

10 خداوند می‌فرماید: «اکنون برمی‌خیزم؛

حال، خود را برمی‌افرازم،

و اکنون متعال می‌گردم.

11 شما به کاه آبستن خواهید شد

و خَس خواهید زایید!

دَم شما آتشی است که خودتان را خواهد سوزانید.

12 قومها کاملاً سوخته شده، مانند آهک خواهند شد،

و همچون خاربوته‌های قطع شده، در آتش خواهند سوخت.»

13 ای شما که دورید،

آنچه را کرده‌ام بشنوید!

و ای شما که نزدیکید،

به قدرتم اذعان کنید!

14 گنهکاران در صَهیون ترسانند،

و لرزه بر تن منافقان افتاده است:

«کیست از ما که بتواند در آتشِ سوزاننده منزل گزیند؟

و کیست از ما که بتواند در آتشگاه جاودانی ساکن شود؟»

15 آن که به پارسایی سلوک می‌کند،

و به انصاف سخن می‌گوید،

سود ظلم را خوار می‌شمارد،

و دست خویش از گرفتن رشوه بازمی‌دارد،

به توطئۀ قتل گوش نمی‌سپارد،

و چشم بر فرصتهای شرارت فرو می‌بندد؛

16 اوست که بر بلندیها ساکن خواهد شد،

و پناهگاهش قلعه‌هایی خواهد بود مستحکم چون صخره؛

نان او فراهم خواهد آمد،

و آب او برقرار خواهد بود.

17 چشمان تو پادشاه را در زیبایی‌اش نظاره خواهد کرد،

و بر سرزمینی بی‌پایان خواهد نگریست.

18 دل تو به خوف پیشین خواهد اندیشید و خواهی گفت:

«کجاست آن که ما را می‌شمرد؟

کجاست آن که خَراج می‌گرفت؟

کجاست آن که برجها را می‌شمرد؟»

19 دیگر قوم ستم‌‌کیش نخواهی دید،

قوم دشوارسخنی را که زبان اَلکَن و غیرقابل فهم دارند.

20 صَهیون را بنگر،

آن شهر جشنهایِ مقدسمان را!

چشمانت اورشلیم را خواهد دید،

آن منزلگه آسوده و آن خیمه که مُنتقل نتوان کرد؛

که میخهایش کنده نشود،

و طنابهایش گسیخته نگردد.

21 بلکه خداوند در آنجا برای ما زورآور خواهد بود،

و آنجا مانند مکانی از رودها و نهرهای وسیع خواهد بود

که هیچ کشتیِ پارویی از آنها گذر نتواند کرد،

و هیچ کشتی نیرومندی از آنها عبور نتواند نمود.

22 زیرا که خداوند داور ماست؛

اوست که شریعت را به ما بخشیده.

خداوند پادشاه ماست؛

اوست که ما را نجات خواهد داد.

23 طنابهای تو سست است؛

دَکَل را در جایش استوار نمی‌دارد

و بادبانها افراشته نمی‌گردد.

آنگاه غنایمِ بسیار تقسیم می‌شود

و حتی لنگان نیز از غنیمت سهم می‌برند.

24 هیچ‌یک از ساکنان نخواهد گفت که «بیمارم!»

و تقصیرات مردمی که در آن زندگی می‌کنند آمرزیده خواهد شد.

Categories
اِشعیا

اِشعیا 34

داوری بر قومها

1 ای قومها نزدیک آیید و گوش فرا دهید؛

ای ملتها توجه نمایید.

زمین و هرآنچه در آن است بشنود؛

جهان و هرآنچه از آن برون می‌آید گوش گیرند.

2 زیرا خداوند بر تمامی قومها خشمگین است،

و بر همۀ لشکریان آنها غضبناک گشته.

آنها را به نابودی کامل سپرده،

و تسلیمِ کشتار کرده است.

3 کشتگان ایشان بیرون افکنده خواهند شد،

بوی تعفنِ اجسادشان بر خواهد خاست،

و کوهها از خون ایشان اِشباع خواهد شد.

4 تمامی لشکر آسمان خواهد گندید،

و آسمان همچون طوماری در هم خواهد پیچید؛

لشکر آسمان جملگی خواهند افتاد،

آن‌سان که برگ از تاک و انجیر از درخت اُفتَد.

5 زیرا که شمشیر من در آسمانها سیراب شده است

و هان بر اَدوم فرود می‌آید،

بر قومی که ایشان را به نابودی‌‌ کامل سپرده‌ام.

6 شمشیر خداوند به خون آغشته

و از پیه فربه گردیده است،

چنانکه از خون بره‌ها و بزها

و چربی قلوه‌های قوچها‌.

زیرا که خداوند را در بُصرَه قربانی است،

و در سرزمین اَدوم، کشتار عظیم.

7 گاوان وحشی همراه ایشان خواهند افتاد،

و هم گوساله‌ها و گاوان زورآور؛

سرزمین ایشان از خون سیراب خواهد شد،

و خاکشان از پیه فربه خواهد گشت.

8 زیرا که خداوند را روز انتقام است،

و سال کیفر دادن به جهت دادرسی صَهیون.

9 نهرهای اَدوم به قیر بدل خواهد شد،

غبار آن به گوگرد،

و سرزمینش به قیر سوزان!

10 آتشِ آن روز و شب خاموشی نخواهد پذیرفت

و دودِ آن تا ابد بالا خواهد رفت.

نسل اندر نسل، ویرانه‌ای باقی خواهد بود

و دیگر هیچ‌گاه کسی از آن عبور نخواهد کرد.

11 بلکه پرندگان وحشیآن را متصرف خواهند شد،

و جغد و کلاغ در آن لانه خواهند کرد.

او ریسمان هرج و مرج

و شاقولِ ویرانی بر اَدوم خواهد کشید.

12 از بزرگانش کسی نخواهد ماند که به سلطنت ندا کند،

و رهبرانش جملگی نیست خواهند شد.

13 دژهایش را خار خواهد پوشانید،

گَزَنه و خَسَک در قلعه‌هایش خواهد رویید،

و شغالان و شترمرغان در آن مأوا خواهند گرفت.

14 وحوش صحرا در آنجا با کفتارها جمع خواهند شد،

دیوهابه یکدیگر ندا خواهند داد

و هیولای شبنیز در آنجا آرامی یافته،

مکانی برای استراحتِ خویش خواهد یافت.

15 جغد در آنجا لانه کرده، تخم خواهد گذاشت و بر آنها خواهد نشست،

و جوجه‌هایش را زیر سایۀ بالهایش جمع خواهد کرد؛

و بازها در آنجا با جفتشان جمع خواهند شد.

16 در طومار خداوند تفحص کنید و بخوانید:

هیچ‌یک از اینها کم نخواهد بود،

و هیچ‌کدام بی‌جفت خود نخواهد ماند،

زیرا که دهان او چنین امر کرده،

و روح او آنها را گرد آورده است.

17 او برای ایشان قرعه افکنده،

و دست او به ریسمان برایشان تقسیم کرده است.

ایشان این مکان را تا به ابد متصرف خواهند شد

و نسل اندر نسل در آن سکونت خواهند داشت.

Categories
اِشعیا

اِشعیا 35

شادی نجات‌یافتگان

1 بیابان و خشکزار شادمان خواهد شد

و صحرا به وجد آمده،

چون گل سرخ خواهد شکفت؛

2 شکوفۀ بسیار خواهد آورد

و وجدکنان فریاد شادی سر خواهد داد.

جلال لبنان به آن عطا خواهد شد،

شکوه کَرمِل و شارون؛

جلال یهوه را خواهند دید،

و شکوه خدای ما را مشاهده خواهند کرد.

3 دستهای سست را قوی سازید؛

زانوان لرزان را استوار گردانید.

4 به دلهای هراسان بگویید:

«قوی باشید و مهراسید!

هان خدای شما می‌آید؛

او با انتقام و مکافات الهی می‌آید؛

او خود می‌آید تا شما را نجات دهد.»

5 آنگاه چشمان نابینایان گشوده خواهد شد،

و گوشهای ناشنوایان باز خواهد گشت.

6 آنگاه لنگان چون غزال جست و خیز خواهند کرد،

و زبان گنگ شادمانه خواهد سرایید.

آبها در بیابان سیلان خواهد کرد،

و نهرها در صحرا خواهد جوشید.

7 شن داغ به برکه بدل خواهد شد،

و زمین تشنه به چشمه‌‌‌های جوشان.

در مکانی که شغالان می‌آرمیدند،

علف و بوریا و نی خواهد رویید.

8 در آنجا شاهراهی خواهد بود

که ’راه مقدس‘ نامیده خواهد شد؛

شخص نجس در آن قدم نخواهد نهاد،

بلکه تنها از آنِ سالکانِ راه خواهد بود،

و جاهلان از آن گذر نخواهند کرد.

9 شیری در آن نخواهد بود،

و حیوان درّنده‌ای بر آن بر نخواهد آمد،

و در آن یافت نخواهد شد.

بلکه تنها رهایی‌یافتگان در آن گام خواهند زد،

10 و فدیه‌شدگان خداوند باز خواهند گشت.

سرودخوانان به صَهیون داخل خواهند شد،

و شادی جاودانی زینت‌بخش سَرشان خواهد بود.

از شادمانی و خوشی برخوردار خواهند شد،

و غم و ناله خواهد گریخت.

Categories
اِشعیا

اِشعیا 36

تهدید سنحاریب

1 در چهاردهمین سال سلطنت حِزِقیای پادشاه، سنحاریب پادشاه آشور به تمامی شهرهای حصاردار یهودا حمله آورد و آنها را متصرف شد.

2 پادشاه آشور نمایندۀخود را با لشکری عظیم از لاکیش به اورشلیم نزد حِزِقیای پادشاه فرستاد، و او در کنار قنات آبگیرِ بالایی بر سر راه مزرعۀ رختشورها توقف کرد.

3 پس اِلیاقیم پسر حِلقیا رئیس امور دربار، شِبنا کاتبِ دربار و یوآخِ وقایع‌نگار پسر آساف نزد او بیرون آمدند.

4 نمایندۀ پادشاه آشور بدیشان گفت: «به حِزِقیا بگویید: ”شاهِ کبیر، پادشاه آشور، چنین می‌فرماید: این اطمینان تو بر چه پایه‌ای استوار است؟

5 آیا گمان می‌کنی سخنان پوچ می‌تواند جایگزین تدبیر جنگی و قدرت سپاهیگری شود؟ اکنون بر چه کسی توکل بسته‌ای که اینچنین بر من شوریده‌ای؟

6 اینک تو بر مصر، آن نی در هم شکسته توکل بسته‌ای که هر که بر آن تکیه زند و آن را عصای دست خویش سازد، به دستش فرو رود و مجروحش سازد! آری، هر که بر فرعون پادشاه مصر امید بندد، سرانجامش جز این نخواهد بود!

7 و اگر مرا بگویی: ’ما بر یهوه خدای خود توکل داریم،‘ آیا او همان نیست که حِزِقیا مکانهای بلند و مذبحهایش را از بین برده و به یهودا و اورشلیم می‌گوید: ’باید تنها در برابر این مذبح پرستش کنید‘؟

8 پس حال، بیا و با سرورم پادشاه آشور شرطی ببند: من دو هزار اسب به تو می‌دهم، اگر خود بتوانی سواران بر آنها بگماری!

9 پس چگونه می‌خواهی حتی یک افسر ساده از کوچکترین خادمان سرورم را عقب برانی، در حالی که به جهت ارابه‌‌‌ها و سواران به مصر امید بسته‌ای؟

10 وانگهی، آیا من بدون فرمان خداوند برای نابودی این سرزمین برآمده‌ام؟ خداوند خود مرا فرموده تا بر این سرزمین برآیم و آن را نابود کنم.“»

11 آنگاه اِلیاقیم، شِبنا و یوآخ به نمایندۀ پادشاه گفتند: «تمنا داریم با خادمان خود به زبان آرامی سخن بگویی، زیرا آن را می‌فهمیم. به زبان یهودیان با ما سخن مگوی، مبادا مردمِ بالای دیوار شهر سخنانت را بشنوند.»

12 اما نمایندۀ پادشاه آشور گفت: «مگر سرورم مرا فرستاده تا تنها با تو و سرورت سخن بگویم و با مردمی که بر دیوار شهر نشسته‌اند خیر؟ مگر نه این است که آنان نیز همراه شما مدفوع خود را خواهند خورد و ادرار خویش را خواهند نوشید؟»

13 آنگاه ایستاد و به بانگ بلند به زبان یهودیان گفت: «کلام شاهِ کبیر، پادشاه آشور را بشنوید!

14 پادشاه چنین می‌فرماید: ”مگذارید حِزِقیا شما را بفریبد، زیرا او نمی‌تواند شما را برهاند.

15 سخن حِزِقیا را که می‌گوید: ’خداوند به‌یقین ما را خواهد رهانید و این شهر به دست پادشاه آشور نخواهد افتاد،‘ باور مکنید و اجازه ندهید شما را به توکل بر خداوند وادارد.

16 آری، به حِزِقیا گوش مگیرید. زیرا پادشاه آشور چنین می‌گوید: با من صلح کنید و به جانب من بیرون آیید، تا هر کس از تاک و درخت انجیر خود بخورد و از آبِ چاه خویش بنوشد،

17 تا آنگاه که بیایم و شما را به سرزمینی برم همچون سرزمین خودتان، سرشار از غَله و شراب تازه، و نان و تاکستان!

18 مبادا حِزِقیا شما را فریفته، بگوید: ’یهوه ما را خواهد رهانید.‘ آیا تا کنون هیچ‌یک از خدایان قومهای جهان توانسته است سرزمین خود را از چنگ پادشاه آشور برهاند؟

19 کجایند خدایانِ حَمات و اَرفاد؟ خدایان سِفاروایِم؟ آیا آنها توانستند سامِرِه را از دست من برهانند؟

20 از همۀ خدایانِ این ممالک، کدام‌یک تا به حال توانسته است سرزمین خویش را از دست من برهاند که حال یهوه بخواهد اورشلیم را از چنگ من نجات بخشد؟“»

21 اما آنها سکوت کردند و پاسخی ندادند، زیرا پادشاه بدیشان فرمان داده بود که: «او را پاسخ مدهید.»

22 آنگاه اِلیاقیم پسر حِلقیا که رئیس امورِ دربار بود، و شِبنا کاتبِ دربار و یوآخِ وقایع‌نگار پسر آساف با جامه‌های دریده نزد حِزِقیا آمدند و سخنان نمایندۀ آشور را به او بازگفتند.

Categories
اِشعیا

اِشعیا 37

پیشگویی رهایی اورشلیم

1 حِزِقیای پادشاه چون این سخنان را شنید، جامه بر تن درید و پلاس در بر کرده، به خانۀ خداوند درآمد.

2 سپس اِلیاقیم رئیس امور دربار، شِبنا کاتبِ دربار و کاهنان ارشد را پلاس در بر، نزد اِشعیای نبی پسر آموص فرستاد.

3 ایشان به وی گفتند: «حِزِقیا چنین می‌گوید: ”امروز روز تنگی و توبیخ و رسوایی است، همچون زمانی که فرزندان در آستانۀ تولدند اما مادر را قوّت زادن نیست.

4 شاید که یهوه خدای تو تمام سخنان نمایندۀ آشور را که سرورش پادشاه آشور فرستاده است تا خدای زنده را کفر گوید بشنود، و او را به سبب سخنانی که یهوه خدایت شنیده است توبیخ کند. پس برای باقیماندگان حاضر دعا کن.“»

5 مقامات حِزِقیای پادشاه نزد اِشعیا رسیدند،

6 و او بدیشان گفت: «به سرورتان چنین بگویید: ”خداوند می‌فرماید: از آنچه شنیده‌ای، یعنی از سخنان کفرآمیز خادمان پادشاه آشور دربارۀ من، مَهَراس.

7 اینک من در او روحی قرار خواهم داد که با شنیدن خبری به دیار خود بازگردد، و در آنجا او را به شمشیر خواهم کشت.“»

8 باری، چون نمایندۀ آشور شنید که پادشاه آشور لاکیش را ترک گفته است، بازگشت و او را در حال جنگ با لِبنَه یافت.

9 و اما سنحاریب پادشاه شنید که تیرهاقا پادشاهِ کوش عازم جنگ با اوست. پس چون این را شنید، قاصدانی نزد حِزِقیا فرستاد با این پیام:

10 «به حِزِقیا پادشاه یهودا چنین بگویید: ”مگذار خدایی که بر او توکل داری تو را فریفته بگوید: ’اورشلیم به دست پادشاه آشور تسلیم نخواهد شد.‘

11 اینک شنیده‌ای که پادشاهان آشور بر سر همۀ ممالک چه آورده‌اند و چگونه آنها را به نابودی کامل سپرده‌اند. و آیا تو رهایی خواهی یافت؟

12 مگر خدایان اقوامی که به دست نیاکان من نابود شدند، یعنی خدایان جوزان، حَران، رِصِف و قوم عدن که در تِل‌اَسّار بودند، توانستند آن اقوام را رهایی دهند؟

13 کجاست پادشاه حَمات و پادشاه اَرفاد؟ و یا پادشاه شهرهای سِفاروایِم، هینَع و عِوّا؟“»

دعای حِزِقیا

14 حِزِقیا نامه را از دست قاصدان گرفت و خواند. آنگاه به خانۀ خداوند درآمده، نامه را در حضور خداوند گسترد

15 و به خداوند چنین دعا کرد:

16 «ای خداوند لشکرها، خدای اسرائیل، که در میان کروبیان نشسته‌ای، تویی که به تنهایی بر تمامی ممالک جهان خدا هستی. آسمان و زمین را تو آفریدی.

17 پس حال ای خداوند، گوش فرا ده و بشنو! ای خداوند، چشمان خویش بگشا و ببین! سخنان سنحاریب را که به جهت کفر گفتن به خدای زنده فرستاده است، جملگی بشنو!

18 خداوندا، راست است که پادشاهان آشور همۀ قومها را از بین برده و سرزمینشان را ویران کرده‌اند،

19 و خدایانشان را در آتش افکنده، نابود کرده‌اند، زیرا آنها خدا نبودند، بلکه ساختۀ دست انسان از چوب و سنگ.

20 پس حال ای یهوه خدای ما، ما را از دست او نجات ده تا همۀ ممالک جهان بدانند که تنها تو خداوند هستی.»

نبوّت اِشعیا

21 آنگاه اِشعیا پسر آموص برای حِزِقیا چنین پیغام فرستاد: «یهوه، خدای اسرائیل چنین می‌فرماید: از آنجا که دربارۀ سنحاریب، پادشاه آشور، نزد من دعا کردی،

22 کلامی که خداوند درباره‌اش گفته، این است:

«”دختر باکرۀ صَهیون

تو را خوار می‌شمارد و تمسخر می‌کند.

دختر اورشلیم،

از پسِ تو سر می‌جنباند.

23 کیست آن که به او اهانت کرده، کفرش می‌گویی؟

آواز خویش بر که بلند می‌کنی،

و دیدگان خویش بر که برمی‌افرازی؟

آیا بر قدوسِ اسرائیل؟

24 به واسطۀ خادمان خویش

خداوندگار را ریشخند کرده، گفته‌ای:

با ارابه‌های بسیارِ خویش

بر بلندای کوهها و بر دامنه‌های لبنان برآمده‌ام؛

بلندترین درختان سرو آزاد،

و بهترین صنوبر‌هایش را قطع کرده‌ام.

به دوردست‌ترین ارتفاعاتش

و نیکوترین بیشه‌هایش دست یافته‌ام.

25 چاهها کنده‌ام،

و آب نوشیده‌ام.

به کفِ پای خود

همۀ رودخانه‌های مصر را خشکانیده‌ام.

26 «”آیا نشنیده‌ای

که من این همه را از دیرباز مقدّر داشتم؟

و در روزگاران قدیم طرح کردم،

و حال آن را به انجام می‌رسانم،

تا تو شهرهای مستحکم را ویران کنی

و به تَلهایی از سنگ بدل سازی؟

27 مردمانش قدرت خویش از کف دادند،

و ترسان و خوار گشتند؛

بسان گیاه صحرا،

و همچون جوانه‌های لطیف و نو رَسته، و

مانند علفی که بر بام جوانه می‌زند

ولی پیش از روییدن، می‌سوزد و می‌پَژمُرَد.

28 «”من مکان نشستن تو را می‌دانم،

و آمدن و رفتنت را،

و خشمی را که بر من گرفته‌ای.

29 چون بر من خشم گرفته‌ای

و آسوده‌خیالی‌ات به گوشم رسیده است،

قلاب خود را بر بینی تو خواهم نهاد،

و افسار خویش را بر دهانت خواهم زد،

و تو را از همان راهی که آمده‌ای باز خواهم گردانید.“

30 «ای حِزِقیا! نشان برای تو این خواهد بود: امسال از گیاهان خودرو بخورید و سال بعد از آنچه از آن بروید، اما در سال سوّم بِکارید و بِدِرَوید و تاکستانها غرس نموده، از میوۀ آن بخورید.

31 آری، بار دیگر باقیمانده‌ای از خاندان یهودا که رسته‌اند به پایین ریشه خواهند زد و به بالا میوه خواهند آورد،

32 زیرا که از اورشلیم باقیمانده‌ای، و از کوه صَهیون رستگاران بیرون خواهند آمد. آری، غیرت خداوند لشکرها، این را به جا خواهد آورد.

33 «پس خداوند دربارۀ پادشاه آشور چنین می‌فرماید: او به این شهر داخل نخواهد شد و به اینجا تیر نخواهد انداخت. با سپر به مقابل آن بر نخواهد آمد، و پشته‌ای در برابر حصار آن بر نخواهد افراشت.

34 بلکه از همان راه که آمده است، باز خواهد گشت. آری، خداوند می‌فرماید که او به این شهر داخل نخواهد شد.

35 زیرا به‌خاطر خود و به‌خاطر خدمتگزارم داوود از این شهر محافظت کرده، آن را نجات خواهم داد.»

36 پس فرشتۀ خداوند بیرون آمد و صد و هشتاد و پنج هزار تن از سربازان اردوگاه آشور را کشت، چنانکه بامدادان چون قوم برخاستند، جز اجساد مردگان ندیدند!

37 پس سنحاریب، پادشاه آشور، اردوی خود برچید و عقب نشست. او به خانه بازگشت و در نینوا ساکن شد.

38 روزی چون او در معبد خدای خود، نِسروک، در حال پرستش بود، پسرانش اَدرَمِلِک و شَراِصِر او را به ضرب شمشیر کشتند و به سرزمین آرارات گریختند. پس از او پسرش اِسَرحَدّون به جای وی پادشاه شد.

Categories
اِشعیا

اِشعیا 38

بیماری حِزِقیا

1 در آن ایام حِزِقیا بیمار و مُشرف به موت شد. اِشعیای نبی پسر آموص به عیادت او رفت و گفت: «خداوند چنین می‌فرماید: تدارک خانۀ خود ببین، زیرا که می‌میری و زنده نخواهی ماند.»

2 پس حِزِقیا روی به دیوار نموده، نزد خداوند چنین دعا کرد:

3 «خداوندا، تمنا دارم به یاد آوری که چگونه وفادارانه و با تمامی دل در حضورت سلوک کرده‌ام و آنچه در نظرت نیکو بوده است، به جا آورده‌ام.» پس حِزِقیا به تلخی بگریست.

4 کلام خداوند بر اِشعیا نازل شده، فرمود:

5 «برو و به حِزِقیا بگو: یهوه خدای جَدّت داوود چنین می‌گوید: دعایت را شنیدم و اشکهایت را دیدم؛ اینک پانزده سال بر عمرت می‌افزایم.

6 تو و این شهر را از دست پادشاه آشور خواهم رهانید، و از این شهر حمایت خواهم کرد.

7 برای تو نشانۀ وفای خداوند به وعده‌اش این خواهد بود:

8 اینک سایۀ آفتاب را که بر ساعت آفتابی آحاز پایین رفته است، ده درجه به عقب بازمی‌گردانم.» پس آفتاب از جایی که پایین رفته بود، ده درجه به عقب بازگشت.

9 این است متن آنچه حِزِقیا پادشاه یهودا پس از آنکه بیمار شد و بهبود یافت، نوشت:

10 با خود گفتم که در میانسالی رخت برمی‌بندم؛

و بقیۀ سالهایم را در پس دروازه‌های هاویهمی‌گذرانم.

11 گفتم دیگر خداوند را نخواهم دید؛

آری، خداوند را در زمین زندگان نخواهم دید.

دیگر با ساکنان این جهان

بر آدمی نخواهم نگریست.

12 مسکن من بسان خیمۀ شبانان

برچیده گشته و از من بازگرفته شده است.

همچو بافنده‌ای زندگی‌ام را پیچیده‌ام؛

او مرا از نَورَد بریده و جدا کرده است؛

روز و شب، مرا به پایان می‌رساند.

13 تا بامدادان خویشتن را آرام ساختم؛

همچون شیر همۀ استخوانهایم را می‌شکند؛

روز و شب، مرا به پایان می‌رساند.

14 همچون پرستو و دُرنا فریاد می‌زنم،

و همچون کبوتر ناله می‌کنم.

دیدگانم از نگریستن به بالا کم‌سو گشته؛

خداوندگارا، درمانده‌ام، مددکار من باش!

15 اما چه گویم که او با من سخن گفته،

و خود چنین کرده است.

به سبب تلخی جان خویش

همۀ سالهای عمرم آهسته گام می‌زنم.

16 خداوندگارا، آدمیان به این چیزها زیست می‌کنند،

و حیاتِ روح من نیز به همۀ اینهاست.

نیرویم بخش،

و مرا زنده نگاه دار!

17 بی‌گمان به جهت سلامتی‌ام بود

که چنین عذاب کشیدم.

اما تو در محبت خود مرا از چاه هلاکت به‌دور داشتی؛

زیرا تمامی گناهانم را پشت سر خود افکندی.

18 زیرا که هاویه سپاسِ تو نتواند گفت،

و مرگ تو را نتواند ستود.

آنان که به گودال فرو می‌شوند،

به امانت تو امید نتوانند داشت.

19 زندگان، آری زندگانند که تو را سپاس می‌گویند،

همانند من، امروز.

پدران به پسران خویش

امانت تو را خواهند آموخت.

20 خداوند مرا نجات خواهد داد؛

پس سرودهایم را با سازهای زهی خواهیم سرائید،

همۀ روزهای عمرمان، در خانۀ خداوند.

21 و اما اِشعیا گفته بود: «مرهمی از انجیر گرفته، بر دُمَل او بنهید، و شفا خواهد یافت.»

22 حِزِقیا پرسیده بود: «نشانۀ اینکه به خانۀ خداوند بر خواهم آمد، چیست؟»

Categories
اِشعیا

اِشعیا 39

فرستادگانی از بابِل

1 در آن زمان مِرودَک‌بَلَدان، پسر بَلَدان پادشاه بابِل، نامه‌ها و هدیه‌ای برای حِزِقیا فرستاد، زیرا شنیده بود که بیمار بوده و صحت یافته است.

2 حِزِقیا فرستادگان را به‌خوشی به حضور پذیرفت و خانۀ خزائن خود و هرآنچه را که در خزانه‌های او یافت می‌شد، از سیم و زر و ادویه و روغن خالص و تمامی جنگ‌افزارش، همه را بدیشان نشان داد. هیچ چیز در کاخ حِزِقیا یا در تمامی مملکتش نبود که بدیشان نشان نداده باشد.

3 آنگاه اِشعیای نبی نزد حِزِقیای پادشاه آمد و پرسید: «آن مردان چه می‌گفتند؟ از کجا نزدت آمده بودند؟» حِزِقیا پاسخ داد: «از سرزمینی دوردست نزدم آمده بودند. از بابِل!»

4 اِشعیا پرسید: «در کاخ تو چه دیدند؟» حِزِقیا گفت: «هر چه در کاخ من است دیدند، و در خزاینم چیزی نیست که بدیشان نشان نداده باشم.»

5 پس اِشعیا به حِزِقیا گفت: «کلام خداوند لشکرها را بشنو:

6 هان، زمانی خواهد آمد که هر چه در کاخ توست و آنچه پدرانت تا به امروز اندوخته‌اند، همگی به بابِل برده خواهد شد، و خداوند می‌فرماید، چیزی باقی نخواهد ماند.

7 و برخی از نوادگانت نیز که از تو پدید آیند و تو ایشان را تولید خواهی کرد، بدان‌جا برده خواهند شد، و ایشان در دربار پادشاه بابِل خواجه خواهند بود.»

8 حِزِقیا به اِشعیا گفت: «کلام خداوند که گفتی نیکوست.» زیرا با خود می‌اندیشید که: «دست‌کم تا زمانی که من در قید حیاتم، صلح و امنیت خواهد بود!»