Categories
اعداد

اعداد 20

آب از صخره

1 تمامی جماعت بنی‌اسرائیل در ماه نخست به بیابان صین رسیدند و در قادِش ماندند. آنجا مریم درگذشت و به خاک سپرده شد.

2 و برای جماعت آب نبود؛ پس آنها بر ضد موسی و هارون گرد آمدند.

3 قوم با موسی مجادله کرده، گفتند: «کاش آنگاه که برادران ما در حضور خداوند مردند، ما نیز مرده بودیم!

4 چرا جماعت خداوند را به این بیابان آوردید؟ آیا تا ما و چارپایانمان را در اینجا به کشتن دهید؟

5 چرا ما را از مصر به این جای بد آوردید؟ در اینجا نه غَله است و نه انجیر، نه تاک و نه انار، و نه حتی آب برای آشامیدن!»

6 آنگاه موسی و هارون از نزد جماعت به در خیمۀ ملاقات رفتند و به روی درافتادند، و جلال خداوند بر ایشان پدیدار شد.

7 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:

8 «چوبدستی را برگیر، و تو و برادرت هارون، جماعت را گرد آورید و در برابر چشمان آنان به این صخره بگویید که آب خود را بدهد. پس آب برای ایشان از صخره بیرون آورده، جماعت و چارپایانشان را بنوشان.»

9 آنگاه موسی بنا به فرمان خداوند، چوبدستی را از حضور وی برگرفت.

10 سپس موسی و هارون جماعت را مقابل صخره گرد آوردند و موسی بدیشان گفت: «ای یاغیان گوش فرا دهید: آیا باید از این صخره آب برای شما بیرون آوریم؟»

11 پس موسی دست خود را بلند کرده، با چوبدستی‌خویش دو بار بر صخره زد و آب فراوان بیرون آمد و جماعت و چارپایانشان از آن آشامیدند.

12 ولی خداوند به موسی و هارون گفت: «چون به من ایمان نداشتید تا در نظر بنی‌اسرائیل قدوسیت مرا حرمت نهید، شما این جماعت را به سرزمینی که به ایشان داده‌ام، نخواهید برد.»

13 این است آبهای مِریبَه، جایی که بنی‌اسرائیل با خداوند مجادله کردند، و او قدوسیت خویش را در میان آنان نمایان ساخت.

درخواست عبور از اَدوم

14 موسی قاصدانی از قادِش نزد پادشاه اَدوم فرستاد که، «برادرت اسرائیل چنین می‌گوید: تو از تمامی مشقاتی که بر ما گذشته، آگاهی:

15 اینکه پدران ما به مصر رفتند، و مدتی مدید در مصر ساکن بودیم و مصریان با ما و با پدرانمان بدرفتاری کردند.

16 اما چون نزد خداوند فریاد برآوردیم، او صدایمان را شنید و فرشته‌ای فرستاده، ما را از مصر به در آورد. اکنون در قادِش، شهری در سرحدِ قلمرو تو هستیم.

17 تمنا اینکه از سرزمین تو بگذریم. از هیچ مزرعه و تاکستانی نخواهیم گذشت و از هیچ چاهی آب نخواهیم نوشید، بلکه از شاهراه خواهیم رفت و راه خود را به طرف چپ یا راست کج نخواهیم کرد، تا زمانی که از قلمرو تو بگذریم.»

18 اما اَدوم به وی گفت: «از سرزمین من نخواهی گذشت، زیرا اگر چنین کنی، با شمشیر به مقابله با تو بیرون خواهم آمد.»

19 بنی‌اسرائیل به او گفتند: «از جادۀ اصلی خواهیم رفت و اگر ما و چارپایانمان از آب تو بنوشیم، بهایش را خواهیم پرداخت. فقط بگذار پیاده از اینجا بگذریم و بس!»

20 اما اَدوم گفت: «نمی‌توانید بگذرید.» پس اَدوم با لشکری بزرگ و دست قوی به مقابله با ایشان بیرون آمد.

21 بدین‌گونه اَدوم به اسرائیل اجازۀ عبور از قلمرو خویش نداد، پس اسرائیل از او روی برتافت.

درگذشت هارون

22 تمامی جماعت بنی‌اسرائیل از قادِش کوچ کرده، به کوه هور آمدند.

23 خداوند بر کوه هور، در سرحد سرزمین اَدوم، به موسی و هارون گفت:

24 «هارون به قوم خود خواهد پیوست،زیرا او به سرزمینی که به بنی‌اسرائیل داده‌ام داخل نخواهد شد، چونکه شما نزد آبهای مِریبَه از فرمان من سرپیچی کردید.

25 پس هارون و پسرش اِلعازار را برگیر و ایشان را به فراز کوه هور بیاور.

26 جامه‌های هارون را از تنش به در آورده، بر پسرش اِلعازار بپوشان، زیرا هارون در آنجا به قوم خویش پیوسته، خواهد مرد.»

27 موسی مطابق فرمان خداوند عمل کرد و آنان در نظر تمامی جماعت به فراز کوه هور برآمدند.

28 و موسی جامه‌های هارون را به در آورد و آنها را بر پسر او اِلعازار پوشانید. هارون آنجا بر بالای کوه درگذشت. آنگاه موسی و اِلعازار از کوه به زیر آمدند.

29 و چون همۀ جماعت دیدند که هارون جان سپرده است، تمامی خاندان اسرائیل سی روز برای او گریستند.

Categories
اعداد

اعداد 21

شکست عَراد

1 چون پادشاه کنعانیِ عَراد که در نِگِب ساکن بود شنید که اسرائیل از راهِ اَتاریم می‌آید، با اسرائیل جنگ کرد و برخی از آنان را به اسارت گرفت.

2 آنگاه اسرائیل برای خداوند نذر کرده، گفت: «اگر به‌واقع این قوم را به دست من تسلیم کنی، شهرهایشان را به نابودیِ کامل خواهم سپرد.»

3 و خداوند درخواست اسرائیل را اجابت فرمود و کنعانیان را تسلیم کرد. اسرائیل آنان و شهرهایشان را به نابودی کامل سپرد؛ از این رو آن مکان حُرمانامیده شد.

مار برنجین

4 بنی‌اسرائیل از کوه هور به راه دریای سرخ کوچ کردند تا سرزمین اَدوم را دور زنند. اما قوم در بین راه ناشکیبا شده،

5 بر ضد خدا و موسی گفتند: «چرا ما را از مصر برآوردید تا در بیابان بمیریم؟ زیرا اینجا نه نان هست و نه آب، و جان ما از این خوراک ناچیز کراهت دارد.»

6 آنگاه خداوند مارهای آتشین در میان قوم فرستاد و آنها قوم را نیش زدند به گونه‌ای که شمار بسیاری از اسرائیل مردند.

7 پس قوم نزد موسی آمده، گفتند: «ما گناه ورزیده‌ایم، زیرا بر ضد خداوند و بر ضد تو سخن گفته‌ایم. پس نزد خداوند دعا کن تا مارها را از ما دور کند.» و موسی برای قوم دعا کرد.

8 خداوند به موسی گفت: «ماری آتشین بساز و آن را بر تیرکی قرار ده؛ هر مارگزیده‌ای که بر آن بنگرد، زنده خواهد ماند.»

9 پس موسی ماری برنجین ساخت و آن را بر تیرکی نهاد. و چنین شد که اگر مار کسی را می‌گزید، او بر مار برنجین می‌نگریست، و زنده می‌ماند.

سفر به موآب

10 بنی‌اسرائیل کوچ کرده، در اوبوت اردو زدند.

11 سپس از اوبوت کوچ کرده، در عیِه‌عَباریم اردو زدند، در بیابانی که مقابلِ موآب به جانب طلوع آفتاب است.

12 و از آنجا نیز کوچ کرده، در وادی زارِد اردو زدند.

13 سپس از آنجا نیز کوچ کردند و در آن سوی اَرنون، یعنی در بیابانی که از سرحد اَموریان آغاز می‌شود، اردو زدند. اَرنون سرحد موآب است و مابین موآب و اَموریان قرار دارد.

14 از این روست که در کتاب جنگهای خداوند گفته شده است:

«واهیب در سوفَه

و وادیهای اَرنون؛

15 و سراشیبی‌وادیها

که تا مسکن عار گسترده است،

و بر سرحد موآب تکیه می‌زند.»

16 از آنجا به بِئِر کوچ کردند، همان چاهی که خداوند درباره‌اش به موسی گفته بود: «قوم را گرد آور تا به ایشان آب دهم.»

17 آنگاه اسرائیل این سرود را سرایید:

«ای چاه، به جوشش آی!

برایش سرود خوانید!

18 چاهی که سروران کندند،

و بزرگانِ قوم حفر کردند،

سروران و بزرگانی با چوگانها و عصاها.»

آنگاه از بیابان به مَتّانَه کوچ کردند،

19 و از مَتّانَه به نَحَلیئیل، و از نَحَلیئیل به باموت،

20 و از باموت به درّه‌ای در صحرای موآب، نزدیک قُلۀ پیسگاه که مشرف بر بیابان است.

شکست سیحون

21 آنگاه اسرائیل فرستادگانی نزد سیحون، پادشاه اَموریان گسیل داشته، گفت:

22 «بگذار از سرزمینت عبور کنم. راه خود را به هیچ مزرعه یا تاکستانی کج نخواهیم کرد و از هیچ چاهی آب نخواهیم نوشید. از شاهراه خواهیم رفت، تا زمانی که از قلمرو تو بگذریم.»

23 اما سیحون اجازه نداد اسرائیل از قلمرو او عبور کند. او تمامی قوم خود را گرد آورد و به مقابله با اسرائیل به بیابان بیرون آمد و چون به یاهَص رسید، با اسرائیل جنگ کرد.

24 اما اسرائیل او را به دم شمشیر زده، سرزمینش را از اَرنون تا یَبّوق، تا به سرحد عَمّونیان به تصرف درآورد، زیرا که سرحد عَمّونیان مستحکم بود.

25 اسرائیل تمامی شهرهای اَموریان را گرفت و در همۀ آنها ساکن شد، یعنی در حِشبون و در تمامی دهاتش.

26 حِشبون، شهر سیحون پادشاه اَموریان بود. او قبل از آن با پادشاه پیشینِ موآب جنگیده و تمامی سرزمین او را تا به اَرنون از دستش به در آورده بود.

27 از همین رو تصنیف‌سرایان می‌گویند:

«به حِشبون بیایید، بگذارید بنا شود؛

بگذارید شهر سیحون احیا گردد.

28 زیرا آتش از حِشبون برآمد،

و شعله‌ای از شهر سیحون.

عارِ موآب را سوزانید،

و بلندیهای اصلی اَرنون را.

29 وای بر تو ای موآب!

تو هلاک شدی، ای قوم کِموش!

کِموش پسران خود را چون فراریان تسلیم نمود،

و دختران خویش را چون اسیران،

به سیحون، پادشاه اَموریان.

30 پس سرنگونشان کردیم،

و حِشبون تا به دیبون نابود شد؛

آنها را تا به نوفَخ منهدم کردیم

و ویرانی تا به میدِبا رسید.»

شکست عوج، پادشاه باشان

31 بدین‌سان اسرائیل در سرزمین اَموریان اقامت گزید.

32 موسی کسانی برای جاسوسی یَعزیر فرستاد. آنان دهات آنجا را گرفتند و اَموریانی را که در آنجا بودند، بیرون راندند.

33 آنگاه برگشته، از راه باشان رفتند. و عوج، پادشاه باشان با تمامی قوم خود به مقابله با ایشان بیرون آمد تا در اِدرِعی با ایشان بجنگد.

34 اما خداوند به موسی گفت: «از او مترس، زیرا او را با تمامی قوم و سرزمینش به دست تو داده‌ام. با او همان کن که با سیحون، پادشاه اَموریان که ساکن حِشبون بود، کردی.»

35 پس آنان او را با پسران و تمامی قومش شکست دادند تا جایی که کسی برایش باقی نماند، و سرزمین او را تصرف کردند.

Categories
اعداد

اعداد 22

ماجرای بَلعام

1 آنگاه بنی‌اسرائیل کوچ کرده، در همواریهای موآب در آن سوی اردن، مقابل اَریحا، اردو زدند.

2 بالاق پسر صِفّور، تمامی آنچه را اسرائیل با اَموریان کرده بودند، دید.

3 موآبیان از قوم بسیار هراسناک شدند، از آن رو که بی‌شمار بودند، و وحشت بنی‌اسرائیل بر موآب مستولی گشت.

4 پس موآبیان به مشایخ مِدیان گفتند: «این ایل هرآنچه را که اطراف ماست خواهند لیسید، همچون گاوی که علف صحرا را بلیسد!» پس بالاق پسر صِفّور که در آن زمان پادشاه موآب بود،

5 فرستادگانی به فِتور در سرزمین قوم خویشدر کنارۀ نهر گسیل داشت تا بَلعام پسر بِعور را فرا خوانده بگویند: «اینک قومی از مصر بیرون آمده‌اند که تمامی روی زمین را پوشانیده‌اند و در برابر من ساکنند.

6 تمنا اینکه اکنون بیایی و این قوم را برای من لعن کنی، زیرا از من نیرومندترند؛ شاید بتوانم ایشان را شکست داده، از این سرزمین برانم. زیرا می‌دانم هر که را تو برکت دهی مبارک خواهد بود، و هر که را تو لعن کنی، ملعون.»

7 پس مشایخ موآب و مشایخ مِدیان مزد فالگیری را به دست گرفته، روانه شدند. آنان نزد بَلعام رسیدند و سخنان بالاق را به او بازگفتند.

8 او به ایشان گفت: «امشب را در اینجا بمانید و من چنانکه خداوند مرا گوید، به شما باز خواهم گفت.» پس سروران موآب نزد بَلعام ماندند.

9 و خدا نزد بَلعام آمده، گفت: «این مردانی که با تو‌اند، کیستند؟»

10 بَلعام به خدا گفت: «بالاق پسر صِفّور، پادشاه موآب، برایم چنین پیغام فرستاده است:

11 ”اینک قومی از مصر بیرون آمده‌اند که تمامی روی زمین را پوشانیده‌اند. اکنون بیا و ایشان را برای من لعن کن؛ شاید بتوانم با ایشان جنگیده، بیرونشان برانم.“»

12 اما خدا به بَلعام گفت: «همراه ایشان مرو و آن قوم را لعن مکن زیرا مبارکند.»

13 پس بامدادان بَلعام برخاست و به سروران بالاق گفت: «به سرزمین خود بروید، زیرا خداوند اجازه نمی‌دهد با شما بیایم.»

14 آنگاه سروران موآب برخاسته، نزد بالاق رفتند و او را گفتند: «بَلعام از آمدن با ما اِبا نمود.»

15 دیگر بار بالاق سروران پرشمارتر و محترمتر از آنان گسیل داشت.

16 ایشان نزد بَلعام آمدند و به او گفتند: «بالاق پسر صِفّور چنین می‌گوید: ”تمنا اینکه مگذاری چیزی مانع از آمدنت نزد من شود،

17 زیرا به‌یقین تو را حرمت بسیار خواهم نهاد، و هرآنچه بگویی به جا خواهم آورد. تمنا اینکه بیایی و این قوم را برای من لعن کنی.“»

18 ولی بَلعام به خادمان بالاق پاسخ داده، گفت: «حتی اگر بالاق خانۀ خویش را پر از نقره و طلا به من بخشد، نمی‌توانم از فرمان یهوه خدایم تجاوز کنم و کمتر یا بیشتر انجام دهم.

19 اکنون تمنا اینکه شما نیز امشب را در اینجا بمانید، و من در خواهم یافت که خداوند دیگر به من چه خواهد گفت.»

20 خدا شبانگاه نزد بَلعام آمد و به او گفت: «اگر این مردان برای فرا خواندن تو آمده‌اند، برخیز و همراه ایشان برو، ولی فقط آنچه را من به تو می‌گویم به عمل آور.»

21 پس بَلعام بامدادان برخاسته، الاغ خود را زین کرد و همراه سروران موآب روانه شد.

الاغ بَلعام

22 اما خشم خدا به سبب رفتن بَلعام برافروخته شد و فرشتۀ خداوند بر سر راه برای مقابله با وی موضع گرفت. بَلعام بر الاغ خویش سوار بود و دو نوکر او نیز همراهش بودند.

23 چون الاغ، فرشتۀ خداوند را دید که شمشیر برهنه به دست بر سر راه ایستاده است، از راه منحرف شده، به مزرعه‌ای درآمد. اما بَلعام الاغ را زد تا او را به راه بازگرداند.

24 آنگاه فرشتۀ خداوند در راهی باریک میان دو تاکستان، که در هر دو سوی آن دیواری بود، بایستاد.

25 چون الاغ، فرشتۀ خداوند را دید، خود را به دیوار چسبانید و پای بَلعام را به دیوار فشرد. پس او بار دیگر الاغ را زد.

26 آنگاه فرشتۀ خداوند پیشتر رفته، در جایی تنگ ایستاد که نه امکان رفتن به سمت راست بود و نه به چپ.

27 چون الاغ، فرشتۀ خداوند را دید، زیر بَلعام بر زمین دراز کشید. و خشم بَلعام افروخته شده، الاغ را با چوبدستیِ خود زد.

28 آنگاه خداوند دهان الاغ را گشود، و الاغ به بَلعام گفت: «به تو چه کرده‌ام که مرا این سه بار زدی؟»

29 بَلعام به الاغ گفت: «چون تو مرا مسخره کرده‌ای! اگر شمشیری در دست من بود، هم‌اکنون تو را می‌کشتم.»

30 الاغ به بَلعام گفت: «آیا من همان الاغت نیستم که تمام ایام عمرم تا به امروز بر آن سوار شده‌ای؟ آیا عادت من این بوده که با تو چنین کنم؟» بَلعام گفت: «نه.»

31 آنگاه خداوند چشمان بَلعام را گشود و او فرشتۀ خداوند را دید که شمشیر برهنه به دست، بر سر راه موضع گرفته بود. پس بَلعام خم شده، روی بر زمین نهاد.

32 فرشتۀ خداوند به وی گفت: «چرا الاغ خود را این سه بار زدی؟ اینک به مقابله با تو بیرون آمدم، زیرا راه تو را نزد خویش فاسد یافتم.

33 الاغ مرا دید و این سه بار از حضور من راه خود را کج کرد. اگر راه خود را از حضور من کج نکرده بود، به‌یقین هم‌اکنون تو را کشته و او را زنده گذاشته بودم.»

34 آنگاه بَلعام به فرشتۀ خداوند گفت: «گناه کردم، زیرا نمی‌دانستم بر سر راه به مقابله با من موضع گرفته‌ای. حال اگر رفتنم در نظرت ناپسند است، باز خواهم گشت.»

35 فرشتۀ خداوند به بَلعام گفت: «با این مردان برو، ولی کلامی را که من به تو می‌گویم، همان را بگو و بس.» پس بَلعام همراه سروران بالاق رفت.

36 چون بالاق شنید که بَلعام می‌آید، به استقبال او به شهر موآب بیرون رفت. آن شهر در مرز اَرنون در منتهی‌الیه قلمرو او واقع بود.

37 بالاق به بَلعام گفت: «آیا نزد تو نفرستادم تا تو را فرا خوانم؟ چرا نزدم نیامدی؟ آیا براستی توانِ آن ندارم که تو را حرمت نهم؟»

38 بَلعام به بالاق گفت: «اینک، اکنون نزدت حاضرم! آیا به‌واقع توان آن دارم که کلمه‌ای بر زبان آورم؟ کلامی را که خدا در دهانم بگذارد، همان را خواهم گفت.»

39 آنگاه بَلعام همراه بالاق رفت و آنها به قَریَت‌حُصوت آمدند.

40 بالاق گاوان و گوسفندان قربانی کرد و قدری از آن را برای بَلعام و سرورانی که با او بودند، فرستاد.

نخستین خطابۀ بَلعام

41 بامدادان، بالاق بَلعام را برگرفته، او را به باموت‌بَعَل آورد، و بَلعام از آنجا حاشیۀ بیرونی قوم را دید.

Categories
اعداد

اعداد 23

1 بَلعام به بالاق گفت: «اینجا هفت مذبح برای من بساز و هفت گاو نر و هفت قوچ برایم آماده کن.»

2 بالاق به گونه‌ای که بَلعام گفته بود به عمل آورد، و بالاق و بَلعام یک گاو و یک قوچ بر هر مذبح تقدیم کردند.

3 بَلعام به بالاق گفت: «در کنار قربانی تمام‌سوزِ خود بایست تا من بروم؛ شاید خداوند به ملاقات من بیاید. آنگاه هرآنچه را که به من بنماید، به تو باز خواهم گفت.» پس بَلعام به فراز تلی برآمد.

4 خدا با بَلعام ملاقات کرد، و بَلعام به او گفت: «هفت مذبح بر پا داشته‌ام و گاوی و قوچی بر هر مذبح تقدیم کرده‌ام.»

5 آنگاه خداوند در دهان بَلعام کلامی نهاد و گفت: «نزد بالاق بازگرد و چنین بگو.»

6 پس بَلعام نزد بالاق بازگشت و اینک او با تمامی سروران موآب، کنار قربانی تمام‌سوزِ خود ایستاده بود.

7 آنگاه بَلعام خطابۀ خود را آغاز کرده، گفت:

«بالاق مرا از اَرام برگرفت،

پادشاه موآب مرا از کوههای مشرق آورد.

گفت: ”بیا و یعقوب را برایم لعن کن،

بیا و اسرائیل را نفرین نما!“

8 چگونه لعن کنم او را که خدا لعن نکرده است؟

چگونه نفرین کنم کسی را که خداوند نفرین نکرده است؟

9 زیرا از فراز صخره‌ها او را می‌بینم،

و از بالای کوهها نظاره‌اش می‌کنم.

هان قومی که جدا از دیگران مسکن دارد،

و خود را از دیگر اقوام نمی‌شمارد!

10 کیست که غبار یعقوب را تواند شمرد،

یا ربع اسرائیل را حساب تواند کرد؟

باشد که به مرگ صالحان بمیرم،

و سرانجامی چون آنان داشته باشم!»

11 بالاق به بَلعام گفت: «با من چه کردی؟ تو را آوردم تا دشمنانم را لعن کنی، اما تو ایشان را برکت تمام دادی!»

12 بَلعام او را پاسخ داد: «آیا نمی‌بایست به هوش باشم تا آنچه را خداوند در دهانم می‌گذارد، بگویم؟»

دوّمین خطابۀ بَلعام

13 آنگاه بالاق وی را گفت: «تمنا اینکه با من به مکانی دیگر بیایی که از آنجا ایشان را ببینی. تنها حاشیۀ بیرونی ایشان را خواهی دید، و نه همگی‌شان را. از آنجا ایشان را برایم لعن کن.»

14 پس او را به صحرای صوفیم بر فراز کوه پیسگاه برد و هفت مذبح ساخته، بر هر مذبح گاوی و قوچی تقدیم کرد.

15 آنگاه بَلعام به بالاق گفت: «در کنار قربانی تمام‌سوزِ خود بایست تا من در آنجا با خداوند ملاقات کنم.»

16 خداوند با بَلعام ملاقات کرد و کلامی در دهان او نهاد و گفت: «نزد بالاق بازگرد و چنین بگو.»

17 پس بَلعام نزد بالاق آمد و اینک او با سروران موآب کنار قربانی تمام‌سوزِ خود ایستاده بود. بالاق از او پرسید: «خداوند چه گفت؟»

18 آنگاه بَلعام خطابۀ خود را آغاز کرده، گفت:

«ای بالاق، برخیز و بشنو؛

ای پسر صِفّور، به من گوش فرا ده:

19 خدا انسان نیست که دروغ گوید،

و نه بنی‌آدم که از تصمیم خود منصرف شود.

آیا او سخنی گفته که بدان عمل نکرده باشد؟

یا کلامی بر زبان آورده که به انجام نرسانده باشد؟

20 هان فرمان یافتم که برکت دهم؛

او برکت داده، و آن را باطل نتوانم کرد.

21 او تیره‌بختی در یعقوب ندیده،

و مشقتی در اسرائیل مشاهده نکرده است.

یهوه خدایش با اوست،

و غریوِ درود بر شاه، در میان او.

22 خدا او را از مصر بیرون می‌آورد،

او وی را همچون شاخهای گاو وحشی است.

23 به‌یقین هیچ افسونی بر ضد یعقوب کارگر نیست،

و نه هیچ فالی بر علیه اسرائیل.

اکنون دربارۀ یعقوب و اسرائیل خواهند گفت:

”بنگرید که خدا چه‌ها کرده است!“

24 اینک قومی همچون شیر ماده برمی‌خیزد،

و چون شیر نر خویشتن را بر پا می‌دارد.

تا شکار را نخورد و خون کشتگان را ننوشد،

نمی‌خوابد.»

25 آنگاه بالاق به بَلعام گفت: «ایشان را نه لعن کن و نه برکت ده.»

26 اما بَلعام پاسخ داده، به بالاق گفت: «آیا تو را نگفتم، ”هرآنچه خداوند بفرماید، همان را باید انجام دهم“؟»

سوّمین خطابۀ بَلعام

27 آنگاه بالاق به بَلعام گفت: «تمنا اینکه بیایی تا تو را به مکانی دیگر بَرم. شاید در نظر خدا پسند آید که ایشان را از آنجا برایم لعن کنی.»

28 پس بالاق بَلعام را بر فراز فِعور که مشرف بر بیابان است، برد.

29 بَلعام به بالاق گفت: «در اینجا هفت مذبح برای من بساز و هفت گاو نر و هفت قوچ برایم آماده کن.»

30 بالاق به گونه‌ای که بَلعام گفته بود، به عمل آورد و یک گاو و یک قوچ بر هر مذبح تقدیم کرد.

Categories
اعداد

اعداد 24

1 باری، چون بَلعام دید که خداوند از برکت دادن اسرائیل خشنود است، همچون بارهای گذشته به افسونگری توسل نجُست، بلکه رو به سوی بیابان نهاد.

2 بَلعام چشمان خود را برافراشته، اسرائیل را دید که بر حسب قبایل خود اردو زده‌اند. روح خدا بر وی نازل شد

3 و او خطابۀ خود را آغاز کرده، گفت:

«وحی بَلعام پسر بِعور،

وحی مردی که چشمانش باز می‌شود،

4 وحی آن که سخنان خدا را می‌شنود،

و رؤیای قادر مطلقرا می‌بیند،

که فرو می‌افتد و چشمانش گشوده می‌شود:

5 چه زیباست خیمه‌هایت، ای یعقوب،

و مسکنهایت، ای اسرائیل!

6 همچون وادیهایگسترده تا به دوردستها،

همچون باغهایی بر کنار رودخانه،

مانند درختان عودی که خداوند کاشته باشد،

مانند سروهای آزاد بر کنار آبها.

7 آب از دَلوهای اوروان خواهد شد،

نسل او را آب بسیار خواهد بود.

پادشاه او بزرگتر از اَجاج خواهد بود،

پادشاهی‌اش بلندمرتبه خواهد بود.

8 خدا او را از مصر بیرون می‌آورد،

او را شاخها مانند شاخهای گاو وحشی است؛

قومهای دشمن را فرو خواهد بلعید،

و استخوانهای آنها را خُرد خواهد کرد،

و ایشان را به تیرهای خود مجروح خواهد ساخت.

9 او کمین می‌کند و همچون شیر نر لَم می‌دهد،

به‌سان ماده شیر، کیست که او را تواند برخیزانید؟

مبارکند آنان که تو را برکت دهند،

و ملعونند آنان که تو را لعن کنند.»

10 آنگاه خشم بالاق بر بَلعام افروخته شد و دستان خود را بر هم کوفته، بَلعام را گفت: «تو را فرا خواندم تا دشمنانم را لعن کنی، اما تو ایشان را سه بار برکت تمام دادی.

11 پس حال به مکان خود بگریز. گفته بودم ”تو را حرمت بسیار خواهم نهاد،“ اما اینک خداوند تو را از این حرمت به دور داشته است.»

12 بَلعام به بالاق پاسخ داد: «آیا به‌واقع به فرستادگانی که نزد من گسیل داشتی، نگفتم:

13 ”حتی اگر بالاق خانۀ خویش را پر از نقره و طلا به من بخشد، نمی‌توانم از فرمان خداوند تجاوز کرده، به میل خود کاری خوب یا بد انجام دهم؛ بلکه آنچه خداوند گوید، همان را خواهم گفت“؟

14 اینک نزد قوم خود می‌روم، ولی بیا تا تو را آگاه سازم که این قوم در ایام آینده با قوم تو چه خواهند کرد.»

چهارمین خطابۀ بَلعام

15 آنگاه بَلعام خطابۀ خود را آغاز کرده، گفت:

«وحی بَلعام پسر بِعور،

وحی مردی که چشمانش باز می‌شود،

16 وحی آن که سخنان خدا را می‌شنود،

و معرفت آن متعال را درک می‌کند؛

که رؤیای قادر مطلق را می‌بیند،

و فرو می‌افتد و چشمانش گشوده می‌شود:

17 او را می‌بینم، اما نه اکنون؛

بر او می‌نگرم، اما نه نزدیک.

ستاره‌ای از یعقوب ظهور خواهد کرد،

و عصایی از اسرائیل بر خواهد خاست؛

او شقیقۀ موآب را خرد خواهد کرد،

و پسران شِیث را جملگی سرنگون خواهد نمود.

18 اَدوم به تصرف در خواهد آمد،

و سِعیر را دشمنانش تسخیر خواهند کرد؛

اما اسرائیل همچنان مظفر خواهد شد.

19 حاکمی از یعقوب بر خواهد خاست

و باقیماندگان شهر را هلاک خواهد کرد.»

آخرین خطابۀ بَلعام

20 آنگاه بَلعام بر عَمالیق نگریست و گفتار خود را آغاز کرده، گفت:

«عَمالیق سرآمدِ قومها بود،

ولی سرانجامِ او چیزی جز نابودی نیست.»

21 و به قینیان نظر افکند و گفتار خود را آغاز کرده، گفت:

«مسکن تو پا برجاست

و آشیانۀ تو در دل صخره نهاده شده.

22 اما قائن تباه خواهد شد،

آنگاه که آشور تو را به اسیری بَرَد.»

23 و باز گفتار خود را آغاز کرده، گفت:

«وای! چون خدا چنین کند، کیست که زنده بماند؟

24 کشتیها از سواحل کِتّیم خواهند آمد،

و آشور و عِبِر را ذلیل خواهند ساخت؛

اما آنها نیز به هلاکت خواهند رسید.»

25 آنگاه بَلعام برخاسته به مکان خود بازگشت، و بالاق نیز راه خود را در پیش گرفت.

Categories
اعداد

اعداد 25

پرستش بَعَلِ فِعور

1 در ایامی که اسرائیل در شِطّیم اقامت گزیده بودند، قوم با دختران موآب زناکاری آغاز کردند.

2 ایشان قوم را به قربانیهای خدایانشان دعوت می‌کردند، و قوم می‌خوردند و خدایان ایشان را پرستش می‌کردند.

3 بدین‌سان اسرائیل به بَعَلِ فِعور پیوستند، و خشم خداوند بر اسرائیل افروخته شد.

4 خداوند به موسی گفت: «همۀ رؤسای قوم را گرفته، ایشان را در حضور خداوند زیر آفتاب به دار آویز تا شدّت خشم خداوند از اسرائیل برگردد.»

5 پس موسی به داوران اسرائیل گفت: «هر یک از شما مردان خود را که به بَعَلِ فِعور پیوسته‌اند، بکشید.»

6 اینک در برابر چشمان موسی و در نظر تمامی جماعت بنی‌اسرائیل که به در خیمۀ ملاقات می‌گریستند، مردی اسرائیلی آمد و زنی مِدیانی را نزد خویشان خود آورد.

7 چون فینِحاس پسر اِلعازار، پسر هارونِ کاهن این را دید، از میان جماعت برخاسته، نیزه‌ای به دست گرفت

8 و از پیِ مرد اسرائیلی به درون خیمهرفت و نیزه را به یکباره به تن هر دو، یعنی مرد اسرائیلی و شکم زن فرو برد. و بلا از سر بنی‌اسرائیل رفع شد.

9 با این حال، آنان که در اثر بلا مردند، بیست و چهار هزار تن بودند.

10 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:

11 «فینِحاس پسر اِلعازار، پسر هارونِ کاهن، غضب مرا از بنی‌اسرائیل برگردانید، زیرا با غیرت من در میان ایشان به غیرت آمد، تا بنی‌اسرائیل را در غیرت خود هلاک نسازم.

12 پس بگو، ”اینک من عهد سلامتی خود را به وی می‌بخشم،

13 که برای او و برای نسل او، پس از او، عهدِ کهانت جاودان خواهد بود، زیرا که برای خدای خود غیور بود و برای بنی‌اسرائیل کفّاره کرد.“»

14 نام مردِ اسرائیلی که با زن مِدیانی کشته شد، زِمری پسر سَلو، رهبر خاندانی از قبیلۀ شمعون بود.

15 و نام زن مِدیانی که کشته شد کُزبی دختر صور، رئیس طایفه‌ای از خاندان مِدیان بود.

16 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:

17 «مِدیانیان را دشمن داشته، مغلوب سازید،

18 زیرا که ایشان به ترفندهای خود، در ماجرای فِعور و در ماجرای خواهر خود کُزبی، دختر حاکم مِدیان، که در روز بلای ناشی از فِعور کشته شد، با شما دشمنی ورزیدند.»

Categories
اعداد

اعداد 26

فرمان سرشماری نسل جدید

1 پس از آن بلا، خداوند به موسی و به اِلعازار، پسر هارونِ کاهن، گفت:

2 «تمامی جماعت بنی‌اسرائیل را از بیست ساله و بالاتر که با سپاه اسرائیل به جنگ بیرون می‌روند، بر حسب خاندانهایشان سرشماری کنید.»

3 پس موسی و اِلعازارِ کاهن ایشان را در همواریهای موآب، نزد اردن، و مقابل اَریحا خطاب کرده، گفتند:

4 «قوم را از بیست ساله و بالاتر سرشماری کنید، همانند آن سرشماری که خداوند به موسی و بنی‌اسرائیل فرمان داد، هنگامی که از سرزمین مصر بیرون آمدند.»

نتایج سرشماری

5 رِئوبین، نخست‌زادۀ اسرائیل؛ نسل رِئوبین: از خَنوخ، طایفۀ خَنوخیان؛ از فَلّو، طایفۀ فَلّوئیان؛

6 از حِصرون، طایفۀ حِصرونیان؛ و از کَرْمی، طایفۀ کَرْمیان.

7 اینانند طایفه‌های رِئوبینیان، و شمارش‌شدگان آنان ۴۳۷۳۰ تن بودند.

8 نسل فَلّو: اِلیاب.

9 نسل اِلیاب: نِموئیل، داتان و اَبیرام. داتان و اَبیرام همانان بودند که از سوی جماعت برگزیده شدند و در زمرۀ همراهان قورَح بر ضد موسی و هارون مخاصمه کردند، آنگاه که ایشان به مخاصمه با خداوند برخاسته بودند.

10 اما زمین دهان گشود و ایشان را همراه با قورَح فرو بلعید، هنگامی که آن گروه مردند و آتش دویست و پنجاه تن را در کام کشید، و عبرتی شدند برای دیگران.

11 ولی پسران قورَح نمردند.

12 نسل شمعون بر حسب طایفه‌هایشان: از نِموئیل، طایفۀ نِموئیلیان؛ از یامین، طایفۀ یامینیان؛ از یاکین، طایفۀ یاکینیان؛

13 از زِراح، طایفۀ زِراحیان؛ و از شائول، طایفۀ شائولیان.

14 اینانند طایفه‌های شمعونیان، ۲۲۲۰۰ تن.

15 نسل جاد بر حسب طایفه‌هایشان: از صِفون، طایفۀ صِفونیان؛ از حَجّی، طایفۀ حَجّیان؛ از شونی، طایفۀ شونیان؛

16 از اُزنی، طایفۀ اُزنیان؛ از عِری، طایفۀ عِریان؛

17 از اَرود، طایفۀ اَرودیان؛ و از اَرئیلی، طایفۀ اَرئیلیان.

18 اینانند طایفه‌های نسل جاد بر حسب شمارش آنان، ۴۰۵۰۰ تن.

19 پسران یهودا، عیر و اونان بودند. عیر و اونان در سرزمین کنعان مردند.

20 نسل یهودا بر حسب طایفه‌هایشان اینان بودند: از شیلَه، طایفۀ شیلَهیان؛ از فِرِص، طایفۀ فِرِصیان؛ و از زِراح، طایفۀ زِراحیان.

21 نسل فِرِص اینان بودند: از حِصرون، طایفۀ حِصرونیان؛ و از حامول، طایفۀ حامولیان.

22 اینانند طایفه‌های یهودا بر حسب شمارش آنان، ۷۶۵۰۰ تن.

23 نسل یِساکار بر حسب طایفه‌هایشان: از تولَع، طایفۀ تولَعیان؛ از فُوَّه، طایفۀ فوئیان؛

24 از یاشوب، طایفۀ یاشوبیان؛ و از شِمرون، طایفۀ شِمرونیان.

25 اینانند طایفه‌های یِساکار بر حسب شمارش آنان، ۶۴۳۰۰ تن.

26 نسل زِبولون بر حسب طایفه‌هایشان: از سِرِد، طایفۀ سِرِدیان؛ از ایلون، طایفۀ ایلونیان؛ و از یاحلِئیل، طایفۀ یاحلِئیلیان.

27 اینانند طایفه‌های زِبولونیان بر حسب شمارش آنان، ۶۰۵۰۰ تن.

28 پسران یوسف بر حسب طایفه‌هایشان: مَنَسی و اِفرایِم.

29 نسل مَنَسی: از ماکیر، طایفۀ ماکیریان؛ و ماکیر پدر جِلعاد بود؛ و از جِلعاد، طایفۀ جِلعادیان.

30 اینانند نسل جِلعاد: از ایعِزِر، طایفۀ ایعِزِریان؛ از حِلِق، طایفۀ حِلِقیان؛

31 از اَسْریئیل، طایفۀ اَسْریئیلیان؛ از شِکیم، طایفۀ شِکیمیان؛

32 از شِمیداع، طایفۀ شِمیداعیان؛ و از خِفِر، طایفۀ خِفِریان.

33 و اما صِلُفِحاد پسر خِفِر را پسری نبود، اما دختران داشت. نامهای دختران او مَحلَه، نوعَه، حُجلَه، مِلکَه و تِرصَه بود.

34 اینانند طایفه‌های مَنَسی، و شمارش‌شدگان آنان ۵۲۷۰۰ تن بودند.

35 اینانند نسل اِفرایِم بر حسب طایفه‌هایشان: از شوتِلاح، طایفۀ شوتِلاحیان؛ از باکِر، طایفۀ باکِریان؛ و از تاحَن، طایفۀ تاحَنیان.

36 اینانند نسل شوتِلاح: از عِران، طایفۀ عِرانیان.

37 اینانند طایفه‌های نسل اِفرایِم بر حسب شمارش‌شدگان آنان، ۳۲۵۰۰ تن. اینانند نسل یوسف بر حسب طایفه‌هایشان.

38 نسل بِنیامین بر حسب طایفه‌هایشان: از بِلاع، طایفۀ بِلاعیان؛ از اَشبیل، طایفۀ اَشبیلیان؛ از اَحیرام، طایفۀ اَحیرامیان؛

39 از شِفوفام، طایفۀ شِفوفامیان؛ و از حوفام، طایفۀ حوفامیان.

40 پسران بِلاع، اَرْد و نَعَمان بودند: از اَرْد، طایفۀ اَرْدیان؛ و از نَعَمان، طایفۀ نَعَمانیان.

41 اینانند نسل بِنیامین بر حسب طایفه‌هایشان، و شمارش‌شدگان آنان ۴۵۶۰۰ تن بودند.

42 اینانند نسل دان بر حسب طایفه‌هایشان: از شوحام، طایفۀ شوحامیان. اینانند طایفه‌های دان بر حسب طایفه‌هایشان.

43 تمامی طایفه‌های شوحامیان بر حسب شمارش‌شدگان آنان ۶۴۴۰۰ تن بودند.

44 نسل اَشیر بر حسب طایفه‌هایشان: از یِمنَه، طایفۀ یِمنَئیان؛ از یِشْوی، طایفۀ یِشْویان؛ و از بِریعَه، طایفۀ بِریعَئیان.

45 از نسل بِریعَه: از حِبِر، طایفۀ حِبِریان؛ و از مَلکیئیل، طایفۀ مَلکیئیلیان.

46 نام دختر اَشیر، سِراخ بود.

47 اینانند طایفه‌های نسل اَشیر بر حسب شمارش‌شدگان آنان، ۵۳۴۰۰ تن.

48 نسل نَفتالی بر حسب طایفه‌هایشان: از یَحصِئیل، طایفۀ یَحصِئیلیان؛ از جونی، طایفۀ جونیان؛

49 از یِصِر، طایفۀ یِصِریان؛ و از شیلِم، طایفۀ شیلِمیان.

50 اینانند طایفه‌های نَفتالی بر حسب طایفه‌هایشان، و شمارش‌شدگان آنان ۴۵۴۰۰ تن بودند.

51 اینان بودند شمارش‌شدگان بنی‌اسرائیل، ۶۰۱۷۳۰ تن.

52 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:

53 «زمین بر حسب شمار نامها میان اینان به ارثیت تقسیم شود.

54 میراث قبیلۀ پرشمارتر را فزونتر کن، و میراث قبیلۀ کم‌شمارتر را کمتر؛ به هر قبیله بر حسب شمارش‌شدگانش میراث داده شود.

55 اما زمین بر حسب قرعه تقسیم شود و افراد مطابق نامهای قبایل اجدادشان میراث یابند.

56 میراث آنان به حسب قرعه میان پرشمار و کم‌شمار تقسیم شود.»

57 اینانند شمارش‌شدگان لاویان بر حسب طایفه‌هایشان: از جِرشون، طایفۀ جِرشونیان؛ از قُهات، طایفۀ قُهاتیان؛ و از مِراری، طایفۀ مِراریان.

58 اینانند طایفه‌های لاوی: طایفۀ لِبنیان، طایفۀ حِبرونیان، طایفۀ مَحْلیان، طایفۀ موشیان و طایفۀ قورَحیان. و اما قُهات، پدر عَمرام بود.

59 زن عَمرام، یوکابِد نام داشت. او دختر لاوی بود و در مصر برای وی زاده شد. او برای عَمرام، هارون و موسی و خواهرشان مریم را بزاد.

60 برای هارون، ناداب و اَبیهو و اِلعازار و ایتامار زاده شدند.

61 ناداب و اَبیهو هنگامی که با آتشِ غریبدر پیشگاه خداوند قربانی تقدیم می‌کردند، مردند.

62 شمارش‌شدگان لاویان، یعنی ذکوران یک ماهه و بالاتر، ۲۳۰۰۰ تن بودند. آنان در میان بنی‌اسرائیل شمارش نشدند، زیرا میراثی در میان بنی‌اسرائیل بدیشان داده نشد.

63 اینان بودند کسانی که موسی و اِلعازارِ کاهن شمردند، آنگاه که بنی‌اسرائیل را در همواریهای موآب، نزد اردن، و مقابل اَریحا شمارش کردند.

64 در میان اینان، از کسانی که موسی و هارونِ کاهن پیشتر در صحرای سینا شمارش کرده بودند، کسی نبود.

65 زیرا خداوند دربارۀ آنان گفته بود که، «به‌یقین در بیابان خواهند مرد.» پس جز کالیب پسر یِفُنّه و یوشَع پسر نون، اَحَدی از ایشان باقی نماند.

Categories
اعداد

اعداد 27

دختران صِلُفِحاد

1 آنگاه دختران صِلُفِحاد، پسر خِفِر، پسر جِلعاد، پسر ماکیر، پسر مَنَسی، که از طایفه‌های مَنَسی پسر یوسف بود، پیش آمدند. نام دختران صِلُفِحاد، مَحلَه و نوعَه و حُجلَه و مِلکَه و تِرصَه بود.

2 آنان نزد در خیمۀ ملاقات در حضور موسی و اِلعازارِ کاهن و در حضور رهبران و تمامی جماعت ایستاده، گفتند:

3 «پدر ما در بیابان مرد. او در میان جماعتی نبود که با گروه قورَح بر ضد خداوند گرد آمدند، بلکه به سبب گناه خود مرد، و پسری نداشت.

4 حال، چرا باید نام پدر ما از آن رو که پسری نداشت از میان طایفه‌اش محو گردد؟ به ما نیز در میان برادران پدر ما سهمی بدهید!»

5 موسی تقاضای ایشان را به حضور خداوند برد

6 و خداوند به موسی گفت:

7 «دختران صِلُفِحاد درست می‌گویند. به‌واقع سهمی در میان برادران پدرشان بدیشان به میراث ده و میراث پدرشان را به آنان منتقل کن.

8 و بنی‌اسرائیل را خطاب کرده، بگو: ”اگر مردی بمیرد و پسری نداشته باشد، میراث او را به دخترش منتقل کنید.

9 اگر دختری نداشت، میراثش را به برادرانش بدهید.

10 اگر برادری نداشت، میراثش به برادران پدرش داده شود.

11 و اگر پدر او نیز برادری نداشت، میراث وی را به نزدیکترین خویشاوند او در طایفه‌اش بدهید، و او آن را به میراث خواهد برد. این برای بنی‌اسرائیل فریضۀ قانونی خواهد بود، همان‌گونه که خداوند به موسی فرمان داد.“»

یوشَع، جانشین موسی

12 آنگاه خداوند به موسی گفت: «به این کوه عَباریم برآی و سرزمینی را که به بنی‌اسرائیل داده‌ام، ببین.

13 وقتی آن را دیدی، تو نیز همچون برادرت هارون به قوم خود خواهی پیوست.

14 زیرا در بیابان صین، هنگامی که جماعت مجادله کردند، شما بر کلام من عِصیان ورزیدید و نزد آبها قدوسیت مرا در نظر ایشان حرمت ننهادید.» این آبها همان آبهای مِریبَهِ قادِش در صحرای صین است.

15 موسی خداوند را خطاب کرده، گفت:

16 «تمنا اینکه یهوه، خدای ارواح تمامی بشر، مردی را بر این جماعت بگمارد

17 تا پیشاپیش ایشان بیرون رود و پیشاپیش ایشان به درون آید، و ایشان را بیرون برد و به درون آورد، تا جماعت خداوند همچون گوسفندانِ بی‌شبان نباشند.»

18 پس خداوند به موسی گفت: «یوشَع پسر نون را که روحدر اوست برگیر و دست خود را بر او بگذار.

19 او را در حضور اِلعازارِ کاهن و تمامی جماعت بر پا بدار، و در نظر ایشان وظایفش را بدو محول نما.

20 و از عزّت خویش به او عطا کن تا تمامی جماعت بنی‌اسرائیل از او اطاعت نمایند.

21 او باید به حضور اِلعازارِ کاهن بایستد و اِلعازار برای او به حکم اوریمدر حضور خداوند سؤال کند. ایشان به کلام او بیرون روند و به کلام او به درون آیند، اِلعازار و همۀ بنی‌اسرائیل با او، یعنی تمامی جماعت.»

22 موسی طبق فرمان خداوند عمل کرد. او یوشَع را برگرفته، او را به حضور اِلعازارِ کاهن و تمامی جماعت بر پا داشت.

23 آنگاه دستهای خود را بر وی نهاد و وظایفش را به او محول کرد، چنانکه خداوند به واسطۀ موسی گفته بود.

Categories
اعداد

اعداد 28

قربانیهای روزانه

1 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:

2 «بنی‌اسرائیل را فرمان داده، به ایشان بگو: ”به هوش باشید تا هدیۀ طعام مرا به عنوان هدایای اختصاصی و رایحۀ خوشایند در موعدش به من تقدیم کنید.“

3 نیز به ایشان بگو: این است هدیۀ اختصاصی که باید به خداوند تقدیم کنید: هر روز دو برۀ نرینۀ یک ساله و بی‌عیب به عنوان قربانی تمام‌سوز دائمی.

4 یک بره را صبحگاهان و دیگری را هنگام عصر تقدیم کنید،

5 همراه با یک‌دهمِ ایفَهآرد مرغوبِ آمیخته به یک‌چهارم هینروغن افشرده، به جهت هدیۀ آردی.

6 این است قربانی تمام‌سوز دائمی که در کوه سینا به عنوان رایحۀ خوشایند و هدیۀ اختصاصی برای خداوند مقرر گردید.

7 هدیۀ ریختنی آن یک‌چهارم هین برای هر بره خواهد بود. هدیۀ ریختنی را از مُسکِرات و در جایی مقدس برای خداوند بریزید.

8 برۀ دیگر را هنگام عصر تقدیم کنید همراه با همان هدیۀ آردی و هدیۀ ریختنی که صبح تقدیم کردید. این است هدیۀ اختصاصی و رایحۀ خوشایند برای خداوند.

قربانیهای شَبّات

9 «در روز شَبّات، دو برۀ نرینۀ یک ساله و بی‌عیب و دو دهمِ ایفَه آردِ مرغوب آمیخته به روغن به جهت هدیۀ آردی، همراه با هدیۀ ریختنی آن تقدیم کنید:

10 این است قربانی تمام‌سوز برای هر شَبّات، علاوه بر قربانی تمام‌سوز دائمی و هدیۀ ریختنی آن.

قربانیهای ماهانه

11 «در آغاز ماههای خود، قربانیهای تمام‌سوز به خداوند تقدیم کنید: دو گوسالۀ نر، یک قوچ و هفت برۀ نرینۀ یک ساله و بی‌عیب،

12 همراه با سه‌دهمِ ایفَه آرد مرغوب آمیخته به روغن جهت هدیۀ آردی برای هر گوساله، دو دهمِ ایفَه آرد مرغوب آمیخته به روغن جهت هدیۀ آردی برای آن یک قوچ،

13 و یک‌دهمِ ایفه آرد مرغوبِ آمیخته به روغن جهت هدیۀ آردی برای هر بره. این است قربانی تمام‌سوز، رایحۀ خوشایند و هدیۀ اختصاصی برای خداوند.

14 هدایای ریختنی آنها باید نصف هین شراب برای گوساله، یک‌سوّم هین برای قوچ و یک‌چهارم هین برای بره باشد. این است قربانی تمام‌سوزِ هر ماه در تمامی ماههای سال.

15 همچنین یک بز نر به عنوان قربانی گناه، علاوه بر قربانی تمام‌سوز دائمی و هدیه ریختنی آن، به خداوند تقدیم شود.

قربانیهای پِسَخ

16 «روز چهاردهمِ نخستین ماه، پِسَخ خداوند است.

17 روز پانزدهم این ماه عید است و باید هفت روز، نانِ بی‌خمیرمایه خورده شود.

18 روز اوّل، محفل مقدّس است؛ در آن هیچ کار مکنید.

19 و به عنوان هدیۀ اختصاصی، قربانیهای تمام‌سوز به خداوند تقدیم نمایید: دو گوسالۀ نر، یک قوچ و هفت برۀ نرینۀ یک ساله، و دقت کنید که بی‌عیب باشند.

20 همچنین به جهت هدیۀ آردی آنها، سه‌دهمِ ایفَه آرد مرغوبِ آمیخته به روغن برای گوساله و دو دهم برای قوچ

21 و یک‌دهم ایفَه برای هر یک از آن هفت بره تقدیم کنید،

22 و نیز یک بز نر به جهت قربانی گناه، تا برای شما کفّاره به جا آورده شود.

23 اینها را سوای قربانی تمام‌سوز صبحگاهی که قربانی تمام‌سوز دائمی است، تقدیم نمایید.

24 بدین‌گونه، روزانه، به مدت هفت روز، طعام هدیۀ اختصاصی را به عنوان رایحۀ خوشایند به خداوند تقدیم کنید. این باید علاوه بر قربانی تمام‌سوزِ دائمی و هدیۀ ریختنی آن تقدیم شود.

25 روز هفتم برای شما محفل مقدّس خواهد بود؛ در آن هیچ کار مکنید.

قربانیهای عید هفته‌ها

26 «در روز نوبرها یعنی عید هفته‌های خود، که هدیۀ آردی از گندم تازه به خداوند تقدیم می‌کنید، محفل مقدّس داشته باشید؛ در آن هیچ کار مکنید.

27 و قربانیهای تمام‌سوز به عنوان رایحۀ خوشایند به خداوند تقدیم نمایید: دو گوسالۀ نر، یک قوچ و هفت برۀ نرینۀ یک ساله.

28 همچنین به جهت هدیۀ آردی آنها، سه‌دهمِ ایفَه آرد مرغوبِ آمیخته به روغن برای یک گوساله، دو دهم برای یک قوچ،

29 و یک‌دهم برای هر یک از آن هفت بره تقدیم کنید،

30 و نیز یک بز نر، تا برای شما کفّاره به جا آورده شود.

31 اینها را با هدایای ریختنی آنها، سوای قربانی تمام‌سوز دائمی و هدیۀ آردی آن تقدیم کنید، و دقت کنید که بی‌عیب باشند.

Categories
اعداد

اعداد 29

قربانیهای عید کَرِناها

1 «روز اوّل ماه هفتم، محفل مقدّس داشته باشید؛ در آن هیچ کار مکنید و برای شما روز نواختن کَرِنا باشد.

2 قربانیهای تمام‌سوز به عنوان رایحۀ خوشایند به خداوند تقدیم کنید: یک گوسالۀ نر، یک قوچ و هفت برۀ نرینۀ یک ساله و بی‌عیب؛

3 همچنین به جهت هدیۀ آردی آنها، سه‌دهمِ ایفَهآرد مرغوب آمیخته به روغن برای گوساله، دو دهمبرای قوچ،

4 و یک‌دهمبرای هر یک از آن هفت بره تقدیم کنید،

5 و نیز یک بز نر به عنوان قربانی گناه تا برای شما کفّاره به جا آورده شود.

6 اینها را سوای قربانی تمام‌سوزِ اوّل ماه و هدیۀ آردی آن، و قربانی تمام‌سوز دائمی و هدیۀ آردی آن، و هدیۀ ریختنی آنها، بر حسب قانونشان، به عنوان رایحۀ خوشایند و هدیۀ اختصاصی به خداوند تقدیم کنید.

قربانیهای روز کفّاره

7 «روز دهم ماه هفتم، محفل مقدّس داشته باشید. جانهای خود را رنجور سازیدو هیچ کار مکنید.

8 قربانیهای تمام‌سوز به عنوان رایحۀ خوشایند به خداوند تقدیم نمایید: یک گوسالۀ نر، یک قوچ و هفت برۀ نرینۀ یک ساله، و دقت کنید که بی‌عیب باشند.

9 همچنین به جهت هدیۀ آردی آنها، سه‌دهمِ ایفَه آرد مرغوب آمیخته به روغن برای گوساله، دو دهم برای قوچ،

10 و یک‌دهم برای هر یک از آن هفت بره تقدیم کنید،

11 و نیز یک بز نر به عنوان قربانی گناه، سوای قربانی گناهِ مخصوص روز کفّاره و قربانی تمام‌سوز دائمی و هدیۀ آردی آن، و هدایای ریختنی آنها.

قربانیهای عید آلاچیقها

12 «روز پانزدهم ماه هفتم، محفل مقدّس داشته باشید؛ در آن هیچ کار مکنید، و هفت روز برای خداوند عید نگاه دارید.

13 قربانیهای تمام‌سوز به عنوان هدیۀ اختصاصی و رایحۀ خوشایند به خداوند تقدیم کنید: سیزده گوسالۀ نر، دو قوچ و چهارده برۀ نرینۀ یک ساله، و آنها باید بی‌عیب باشند.

14 همچنین به جهت هدیۀ آردی آنها، سه‌دهمِ ایفَه آردِ مرغوب آمیخته به روغن برای هر یک از آن سیزده گوساله، دو دهم برای هر یک از دو قوچ،

15 و یک‌دهم برای هر یک از چهارده بره،

16 و نیز یک بز نر به عنوان قربانی گناه، سوای قربانی تمام‌سوز دائمی و هدیۀ آردی آن، و هدایای ریختنی آنها.

17 «روز دوّم، دوازده گوسالۀ نر، دو قوچ و چهارده برۀ نرینۀ یک ساله و بی‌عیب،

18 همراه با هدیۀ آردی و ریختنی آنها برای گاوها، قوچها و بره‌ها، به تعداد تعیین شده،

19 و نیز یک بز نر به عنوان قربانی گناه، سوای قربانی تمام‌سوز دائمی و هدیۀ آردی آن، و هدایای ریختنی آنها.

20 «روز سوّم، یازده گوسالۀ نر، دو قوچ و چهارده برۀ نرینۀ یک ساله و بی‌عیب،

21 همراه با هدیۀ آردی و هدایای ریختنی آنها برای گوساله‌ها، قوچها و بره‌ها، به تعداد تعیین شده،

22 و نیز یک بز نر به عنوان قربانی گناه، سوای قربانی تمام‌سوز دائمی، و هدیۀ آردی و ریختنی آن.

23 «روز چهارم، ده گوسالۀ نر، دو قوچ و چهارده برۀ نرینۀ یک ساله و بی‌عیب،

24 همراه با هدیۀ آردی و هدایای ریختنی آنها برای گوساله‌ها، قوچها و بره‌ها، به تعداد تعیین شده،

25 و نیز یک بز نر به عنوان قربانی گناه، سوای قربانی تمام‌سوز دائمی، و هدیۀ آردی و ریختنی آن.

26 «روز پنجم، نُه گوسالۀ نر، دو قوچ و چهارده برۀ نرینۀ یک ساله و بی‌عیب،

27 همراه با هدیۀ آردی و هدایای ریختنی آنها برای گوساله‌ها، قوچها و بره‌ها، به تعداد تعیین شده،

28 و نیز یک بز نر به عنوان قربانی گناه، سوای قربانی تمام‌سوز دائمی، و هدیۀ آردی و ریختنی آن.

29 «روز ششم، هشت گوسالۀ نر، دو قوچ و چهارده برۀ نرینۀ یک ساله و بی‌عیب،

30 همراه با هدیۀ آردی و هدایای ریختنی آنها برای گوساله‌ها، قوچها و بره‌ها، به تعداد تعیین شده،

31 و نیز یک بز نر به عنوان قربانی گناه، سوای قربانی تمام‌سوز دائمی، و هدیۀ آردی و ریختنی آن.

32 «روز هفتم، هفت گوسالۀ نر، دو قوچ و چهارده برۀ نرینۀ یک ساله و بی‌عیب،

33 همراه با هدیۀ آردی و هدایای ریختنی آنها برای گوساله‌ها، قوچها و بره‌ها، به تعداد تعیین شده،

34 و نیز یک بز نر به عنوان قربانی گناه، سوای قربانی تمام‌سوز دائمی، و هدیۀ آردی و ریختنی آن.

35 «روز هشتم گردهم‌آییِ مخصوص برای شما باشد؛ در آن هیچ کار مکنید.

36 قربانیهای تمام‌سوز و هدیۀ اختصاصی به عنوان رایحۀ خوشایند به خداوند تقدیم کنید: یک گوسالۀ نر، یک قوچ و هفت برۀ نرینۀ یک ساله و بی‌عیب،

37 همراه با هدیۀ آردی و هدایای ریختنی برای گوساله، قوچ و بره‌ها، به تعداد تعیین شده؛

38 و نیز یک بز نر به عنوان قربانی گناه، سوای قربانی تمام‌سوز دائمی، و هدیۀ آردی و ریختنی آن.

39 «اینها را در اعیاد خود به عنوان قربانی تمام‌سوز، هدیۀ آردی، هدیۀ ریختنی و قربانی رفاقت، سوای قربانیهای نذری و اختیاری خویش، به خداوند تقدیم کنید.»

40 پس موسی هرآنچه را که خداوند به او فرمان داده بود، به بنی‌اسرائیل بازگفت.