Categories
اعداد

اعداد 10

شیپورهای نقره‌ای

1 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:

2 «دو شیپور بساز؛ آنها را از نقرۀ چکش‌کاری شده بساز و برای فرا خواندن جماعت و کوچاندن اردوها به کار بر.

3 هرگاه هر دو را بنوازند، تمامی جماعت نزد تو به دَرِ خیمۀ ملاقات گرد آیند.

4 اما اگر تنها یکی را بنوازند، رهبران یعنی سران طوایف اسرائیل نزد تو گرد آیند.

5 هرگاه تیزآهنگ بنوازید، اردوهایی که در جانب شرقی هستند، کوچ کنند.

6 هرگاه برای دوّمین بار تیزآهنگ بنوازید، اردوهایی که در جانب جنوبی هستند، کوچ کنند. برای کوچاندن قوم باید تیزآهنگ بنوازند.

7 اما برای گرد آوردن جماعت نیز شیپورها را بنوازید، ولی نه تیزآهنگ.

8 «پسران هارون، یعنی کاهنان، آنانند که باید شیپورها را بنوازند. این برای شما فریضۀ ابدی در تمامی نسلهایتان خواهد بود.

9 هرگاه در زمین خود به جنگ دشمنی بروید که با شما خصومت می‌ورزد، شیپورها را تیزآهنگ بنوازید تا در حضور یهوه خدایتان به یاد آورده شوید و از دست دشمنانتان نجات یابید.

10 همچنین در روزهای شادمانی، و در اعیاد و در آغاز ماههای خود، شیپورها را هنگام قربانیهای تمام‌سوز و قربانیهای رفاقت خود بنوازید، تا در حضور خدایتان به یاد آورده شوید. من یهوه، خدای شما هستم.»

کوچ از صحرای سینا

11 و واقع شد که در بیستمین روزِ ماهِ دوّم از سال دوّم، ابر از فراز مسکن شهادت بالا رفت،

12 و بنی‌اسرائیل با حرکت از مکانی به مکان دیگر، از صحرای سینا کوچ کردند. و ابر در صحرای فاران ساکن شد.

13 بدین‌سان ایشان برای نخستین بار، به فرمان خداوند که به واسطۀ موسی داد، کوچ کردند.

14 نخست، عَلَم اردوی بنی‌یهودا با لشکرهایشان عزیمت کردند. فرماندۀ لشکر ایشان، نَحشون پسر عَمّیناداب بود.

15 فرماندۀ لشکر قبیلۀ بنی‌یِساکار، نِتَنئیل پسر صوعَر بود،

16 و فرماندۀ لشکر قبیلۀ بنی‌زِبولون، اِلیاب پسر حیلون.

17 آنگاه مسکن را جمع کردند، و بنی‌جِرشون و بنی‌مِراری که حاملان مسکن بودند، عزیمت نمودند.

18 سپس عَلَم اردوی رِئوبین با لشکرهایشان عزیمت کردند. فرماندۀ لشکر ایشان، اِلیصور پسر شِدیئور بود.

19 فرماندۀ لشکر قبیلۀ بنی‌شمعون، شِلومیئیل پسر صوریشَدّای بود،

20 و فرماندۀ لشکر قبیلۀ بنی‌جاد، اِلیاساف پسر دِعوئیل.

21 سپس قُهاتیان که حاملان اسباب مقدس بودند، عزیمت کردند. پیش از رسیدن ایشان، مسکن بر پا شده بود.

22 سپس عَلَم اردوی بنی‌اِفرایِم با لشکرهایشان عزیمت کردند. فرماندۀ لشکر ایشان، اِلیشَمَع پسر عَمّیهود بود.

23 فرماندۀ لشکر قبیلۀ بنی‌مَنَسی، جَمَلیئیل پسر فِدَهصور بود،

24 و فرماندۀ لشکر قبیلۀ بنی‌بِنیامین، اَبیدان پسر جِدعونی.

25 سپس عَلَم اردوی بنی‌دان به عنوان پسقراول تمامی دیگر اردوها، با لشکرهایشان عزیمت کردند. فرماندۀ لشکر ایشان، اَخیعِزِر پسر عَمّیشَدّای بود.

26 فرماندۀ لشکر قبیلۀ بنی‌اَشیر، پَجیئیل پسر عُکران بود،

27 و فرماندۀ لشکر قبیلۀ بنی‌نَفتالی، اَخیرَع پسر عِنان.

28 این بود ترتیب حرکت بنی‌اسرائیل با لشکرهایشان به هنگام کوچ کردن.

29 موسی به حوباب پسر رِعوئیلِ مِدیانی که پدرزن وی بود، گفت: «ما به مکانی کوچ می‌کنیم که خداوند درباره‌اش گفته است: ”آن را به شما خواهم بخشید.“ همراه ما بیا و به تو احسان خواهیم کرد، زیرا خداوند دربارۀ اسرائیل نیکو وعده داده است.»

30 اما حوباب وی را گفت: «نمی‌آیم؛ بلکه به سرزمین خود و نزد خویشانم خواهم رفت.»

31 موسی گفت: «تمنا دارم ترکمان نکنی. زیرا تو می‌دانی کجای صحرا باید اردو زد و می‌توانی در حکم چشمان ما باشی.

32 اگر همراهِ ما بیایی، هر احسانی که خداوند به ما کند، همان را به تو خواهیم کرد.»

33 پس ایشان در سفری سه روزه از کوه خداوند کوچ کردند و صندوق عهد خداوند سه روز پیشاپیش ایشان می‌رفت تا از برایشان استراحتگاهی بجوید.

34 و هرگاه از اردوگاه کوچ می‌کردند، ابر خداوند هنگام روز بر فراز ایشان بود.

35 هرگاه صندوق عزیمت می‌کرد، موسی می‌گفت: «برخیز، ای خداوند، تا دشمنانت پراکنده شوند، و آنان که از تو نفرت دارند، از حضورت بگریزند.»

36 و چون بازمی‌ایستاد، می‌گفت: «بازگرد، ای خداوند؛ نزدِ هزاران هزارِ اسرائیل بازگرد.»

Categories
اعداد

اعداد 11

شِکوِۀ قوم در بیابان

1 باری، قوم به سبب سختیهای خویش در گوش خداوند شکایت کردند، و چون خداوند این را شنید، خشمش افروخته شد. پس آتش خداوند در میان ایشان شعله‌ور گردید و قسمتهایی از اطراف اردوگاه را در کام کشید.

2 آنگاه قوم نزد موسی فریاد برآوردند و موسی نزد خداوند دعا کرد و آتش خاموش شد.

3 پس آن مکان تَبعیرَهنامیده شد، زیرا آتش خداوند در میان ایشان شعله‌ور گردیده بود.

4 اما گروه مختلط و نااهلی که در میان ایشان بودند، به‌شدّت حرص خوراک داشتند، و بنی‌اسرائیل نیز باز گریان شده، گفتند: «کیست که ما را گوشت بخوراند؟

5 یادِ آن ماهیها که در مصر مفت می‌خوردیم، و یادِ آن خیارها و خربزه‌ها، و تره‌ها و پیازها و سیرها به خیر!

6 اما اکنون جان ما خشک شده است، و در برابر چشمانمان تنها همین مَنّا است و بس.»

7 مَنّا همچون تخم گشنیز بود با منظری مانند مروارید.

8 قوم می‌گشتند و آن را جمع می‌کردند؛ سپس با آسیاب می‌ساییدند و یا در هاون می‌کوبیدند و آن را در دیگی پخته، از آن گِرده‌ها می‌ساختند. طعم آن همچون طعم نان روغنی بود.

9 شبانگاه، هنگامی که شبنم بر اردوگاه می‌نشست، منّا نیز با آن فرو می‌ریخت.

10 موسی شنید که قوم در همۀ طایفه‌هایشان هر یک به در خیمۀ خود می‌گریند. پس خشم خداوند سخت شعله‌ور شد، و در نظر موسی نیز ناپسند آمد.

11 موسی به خداوند گفت: «چرا با خدمتگزار خود به بدی عمل کردی؟ و چرا در نظرت فیض نیافتم، که بار تمامی این قوم را بر من نهادی؟

12 آیا من به همۀ این قوم آبستن شده‌ام؟ یا من ایشان را زاده‌ام که به من می‌گویی، ”همچون دایه که طفل شیرخواره را می‌بَرد، آنان را بر سینۀ خود ببر،“ به سرزمینی که برای اجدادشان قسم خوردی؟

13 گوشت از کجا فراهم کنم تا به همۀ این قوم بدهم؟ زیرا نزد من گریان می‌گویند: ”ما را گوشت بده تا بخوریم.“

14 من به تنهایی یارای حمل تمامی این قوم را ندارم؛ این بار برای من بسیار سنگین است.

15 اگر می‌خواهی با من بدین‌گونه عمل کنی، پس اگر در نظرت فیض یافته‌ام مرا به یکباره بِکُش تا تیره‌بختی خود را نبینم!»

نصب مشایخ

16 پس خداوند به موسی گفت: «هفتاد تن از مشایخ اسرائیل را که می‌دانی مشایخ قوم و صاحبمنصبان آنانند، نزد من گرد آور و ایشان را به خیمۀ ملاقات بیاور تا در آنجا با تو بایستند.

17 و من نازل شده، در آنجا با تو سخن خواهم گفت، و از روحی که بر توست گرفته، بر ایشان خواهم نهاد تا با تو بار این قوم را حمل کنند و تو به تنهایی آن را حمل نکنی.

18 قوم را بگو: ”خود را برای فردا تقدیس کنید که گوشت خواهید خورد. زیرا گریان در گوش خداوند گفتید: ’کیست که ما را گوشت بخوراند، زیرا در مصر ما را خوشتر می‌گذشت.‘ پس خداوند شما را گوشت خواهد داد تا بخورید،

19 نه یک روز فقط، و نه دو، یا پنج، یا ده، و یا بیست روز،

20 بلکه یک ماه تمام، چندان که از بینی‌تان به در آید و از آن بیزار شوید، زیرا خداوند را که در میان شماست رد کردید و در حضور وی گریسته، گفتید: ’آخر چرا از مصر بیرون آمدیم؟“‘»

21 اما موسی گفت: «قومی که من در میان ایشانم، ششصد هزار پیاده‌اند و تو می‌گویی: ”به ایشان گوشت خواهم داد تا یک ماه تمام بخورند!“

22 آیا می‌توان گله و رمۀ کافی یافت تا برای ایشان ذبح شود؟ آیا اگر تمام ماهیان دریا برایشان گرد آید، کفاف ایشان را خواهد داد؟»

23 خداوند به موسی گفت: «آیا دست خداوند کوتاه شده است؟ اکنون خواهی دید که کلام من بر تو واقع خواهد شد یا نه.»

24 پس موسی بیرون آمده، سخنان خداوند را به قوم بازگفت. و هفتاد تن از مشایخ قوم را گرد آورد و ایشان را گرداگرد خیمه قرار داد.

25 آنگاه خداوند در ابر نازل شده، با موسی سخن گفت و از روحی که بر وی بود، گرفته، بر آن هفتاد شیخ نهاد. و چون روح بر ایشان قرار گرفت، نبوت کردند ولی بدان ادامه ندادند.

26 اما دو مرد در اردوگاه باقی مانده بودند که نام یکی اِلداد بود و نام دیگری میداد، و روح بر ایشان نیز قرار گرفت. ایشان در زمرۀ ثبت‌شدگان بودند، اما به خیمه بیرون نرفته بودند، و در اردوگاه نبوت کردند.

27 آنگاه جوانی دوان دوان رفته، موسی را خبر داده، گفت: «اِلداد و میداد در اردوگاه نبوت می‌کنند.»

28 پس یوشَع پسر نون که از جوانی دستیار موسی بود، گفت: «ای سرورم، موسی، ایشان را باز دار.»

29 اما موسی وی را گفت: «آیا تو به‌خاطر من حسد می‌بری؟ کاش که تمامی قوم خداوند نبی بودند و خداوند روح خود را بر ایشان افاضه می‌کرد.»

30 پس موسی و مشایخ اسرائیل به اردوگاه بازگشتند.

خوردن گوشت بِلدرچین

31 آنگاه بادی از جانب خداوند وزیده، بِلدرچینها را از دریا برآورد و آنها را به اندازۀ دو ذِراعبالاتر از زمین و در حدود یک روز راه به این جانب و یک روز راه به جانب دیگر، بر اطراف اردوگاه فرو ریخت.

32 و قوم برخاسته، تمام آن روز و تمام آن شب و نیز تمام روز بعد بِلدرچین جمع کردند. هیچ‌کس کمتر از ده حومِرجمع نکرد. آنگاه آنها را در تمامی اطراف اردوگاه برای خود گستردند.

33 اما گوشت هنوز زیر دندانهایشان بود و جویده نشده بود که خشم خداوند بر قوم افروخته شد و خداوند ایشان را به بلای بسیار سخت زد.

34 پس آن مکان را قِبروت هَتّاوَهنامیدند، زیرا قومی را که حریص شده بودند، در آنجا دفن کردند.

35 و قوم از قِبروت هَتّاوَه به حَضیروت کوچ کردند و در حَضیروت ماندند.

Categories
اعداد

اعداد 12

مخالفت مریم و هارون

1 مریم و هارون به سبب زن حبشی که موسی گرفته بود، بر ضد او سخن گفتند، زیرا او زنی حبشی اختیار کرده بود.

2 آنان گفتند: «آیا براستی خداوند تنها به واسطۀ موسی سخن گفته است؟ آیا به واسطۀ ما نیز سخن نگفته؟» و خداوند این را شنید.

3 حال، موسی مردی بسیار حلیم بود، بیش از تمامی مردمان روی زمین.

4 در دم، خداوند به موسی و هارون و مریم گفت: «شما هر سه نزد خیمۀ ملاقات بیرون آیید.» پس آنان هر سه بیرون آمدند.

5 آنگاه خداوند در ستونی از ابر نزول کرده، به دَرِ خیمه ایستاد و هارون و مریم را فرا خواند و ایشان هر دو پیش آمدند.

6 و او گفت: «سخنان مرا بشنوید: اگر نبی‌ای در میان شما باشد، من که خداوندم، خود را در رؤیا بدو می‌شناسانم و در خواب با وی سخن می‌گویم.

7 اما با خدمتگزارم موسی چنین نمی‌کنم؛ او در همۀ خانۀ من امین است.

8 با او رو به رو سخن می‌گویم، آشکارا و نه با رمزها؛ و او شمایل خداوند را نظاره می‌کند. پس چرا از سخن گفتن بر ضد خدمتگزارم موسی نترسیدید؟»

9 آنگاه خشم خداوند بر ایشان برافروخته شد، و او آنجا را ترک کرد.

10 چون ابر از فراز خیمه برفت، اینک مریم از جذام همچون برف سفید شده بود! و هارون به سوی مریم نگریست، و اینک او جذامی بود.

11 پس به موسی گفت: «ای سرورم، تمنا اینکه گناهی را که از سرِ حماقت مرتکب شده‌ایم، بر ما محسوب مدار.

12 مگذار مریم همچون طفل سقط شده‌ای باشد که چون از رَحِم مادرش بیرون می‌آید، نصف بدنش خورده شده است.»

13 آنگاه موسی نزد خداوند فریاد برآورده، گفت: «خدایا، تمنا دارم او را شفا دهی.»

14 اما خداوند به موسی گفت: «اگر پدرش بر صورت او آبِ دهان می‌انداخت، آیا تا هفت روز خجل نمی‌بود؟ بگو هفت روز بیرون از اردوگاه بماند، و پس از آن باز به درون آید.»

15 پس مریم هفت روز بیرون از اردوگاه ماند، و قوم تا بازگردانیده شدن وی، کوچ نکردند.

16 پس از آن، قوم از حَضیروت کوچ کرده، در صحرای فاران اردو زدند.

Categories
اعداد

اعداد 13

ارسال جاسوسان به کنعان

1 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:

2 «مردانی بفرست تا سرزمین کنعان را که به بنی‌اسرائیل می‌دهم، تجسس کنند؛ از هر قبیلۀ اجدادی، یکی را که از رهبران ایشان باشد، بفرستید.»

3 پس موسی به فرمان خداوند، ایشان را از صحرای فاران فرستاد. ایشان همگی از سران بنی‌اسرائیل بودند.

4 این است نامهای ایشان:

از قبیلۀ رِئوبین، شَمّوعا پسر زَکّور؛

5 از قبیلۀ شمعون، شافاط پسر حوری؛

6 از قبیلۀ یهودا، کالیب پسر یِفُنّه؛

7 از قبیلۀ یِساکار، یِجال پسر یوسف؛

8 از قبیلۀ اِفرایِم، هوشع پسر نون؛

9 از قبیلۀ بِنیامین، فَلْطی پسر رافو؛

10 از قبیلۀ زِبولون، جَدّیئیل پسر سودی؛

11 از قبیلۀ یوسف، یعنی از قبیلۀ مَنَسی، جَدّی پسر سوسی؛

12 از قبیلۀ دان، عَمّیئیل پسر جِمَلّی؛

13 از قبیلۀ اَشیر، سِتور پسر میکائیل؛

14 از قبیلۀ نَفتالی، نَخبی پسر وُفسی؛

15 از قبیلۀ جاد، جِاوئیل پسر ماکی.

16 این بود نامهای مردانی که موسی برای تجسس زمین فرستاد. و موسی، هوشع پسر نون را یوشَع نام نهاد.

17 چون موسی ایشان را به تجسس سرزمین کنعان می‌فرستاد، به آنها گفت: «به نِگِب و به کوهستان برآیید.

18 ببینید آن سرزمین چگونه است، و آیا مردمانی که در آن ساکنند نیرومندند یا ضعیف، اندکند یا پرشمار.

19 و سرزمینی که در آن زندگی می‌کنند چگونه است؟ نیک است یا بد؟ و در چه قسم شهرهایی ساکنند، بی‌حصار یا حصاردار؟

20 خاک آن چگونه است، غنی یا فقیر؟ درخت دارد یا نه؟ و قوی‌دل شده، قدری از میوۀ آن سرزمین بیاورید.» و آن هنگام، موسم نوبر انگور بود.

21 پس ایشان برآمده، از صحرای صین تا رِحوب، نزد لِبوحَمات،آن سرزمین را تجسس کردند.

22 آنان از میان نِگِب برآمده، به حِبرون رسیدند. اَخیمان، شیشای و تِلمای، نسل عَناق در آنجا ساکن بودند. حِبرون هفت سال پیش از صوعَنِ مصر بنا شده بود.

23 چون به وادی اِشکولرسیدند، از آنجا شاخه‌ای که یک خوشه انگور بر آن بود، بریدند و دو تن از ایشان آن را بر تیرکی چوبی با قدری انار و انجیر حمل کرده، آوردند.

24 آن مکان به سبب خوشۀ انگوری که بنی‌اسرائیل از آنجا بریده بودند، وادی اِشکول نامیده شد.

گزارش جاسوسان

25 در پایان چهل روز، آنان از تجسس زمین بازگشتند.

26 و نزد موسی و هارون و تمامی جماعت بنی‌اسرائیل به قادِش در صحرای فاران آمدند و برای ایشان و برای تمامی جماعت خبر آورده، میوه‌های آن سرزمین را بدیشان نشان دادند.

27 آنان به او چنین گزارش دادند: «به سرزمینی که ما را بدان فرستادی، رفتیم. به درستی که شیر و شهد در آن جاری است، و میو‌ه‌اش این است.

28 اما مردمانی که در آن زمین ساکنند نیرومندند، و شهرها حصاردار است و بسیار عظیم. افزون بر این، بنی‌عَناقرا نیز در آنجا دیدیم.

29 عَمالیقیان در زمین نِگِب ساکنند؛ حیتّیان و یِبوسیان و اَموریان در کوهستان زندگی می‌کنند؛ و کنعانیان نزد دریا و بر کنارۀ اردن سکونت دارند.»

30 آنگاه کالیب در حضور موسی قوم را ساکت کرده، گفت: «بی‌درنگ برویم و آن را تصرف کنیم، زیرا به‌یقین می‌توانیم بر آن غالب شویم.»

31 اما مردانی که همراه او رفته بودند، گفتند: «ما را توان مقابله با آن مردمان نیست، زیرا از ما نیرومندترند.»

32 و دربارۀ سرزمینی که تجسس کرده بودند، اخبار بد میان بنی‌اسرائیل منتشر ساخته، می‌گفتند: «سرزمینی که برای تجسس از آن گذشتیم، سرزمینی است که ساکنانش را فرو می‌بلعد، و تمامی اقوامی که در آنجا دیدیم، غول‌پیکر بودند.

33 نِفیلیان را در آنجا دیدیم. بنی‌عَناق از نِفیلیانند. ما در نظر خود همچون ملخ بودیم و در نظر ایشان نیز همچنین.»

Categories
اعداد

اعداد 14

عِصیان قوم

1 آنگاه جماعت جملگی آواز خود را بلند کردند و قوم آن شب می‌گریستند.

2 همۀ بنی‌اسرائیل بر موسی و هارون همهمه کردند، و تمامی جماعت بدیشان گفتند: «کاش در سرزمین مصر مرده بودیم یا در این صحرا می‌مردیم!

3 چرا خداوند ما را به این سرزمین می‌آورَد؟ تا به ضرب شمشیر بیفتیم و زنان و اطفالمان به یغما برده شوند؟ آیا برای ما بهتر نیست که به مصر بازگردیم؟»

4 پس به یکدیگر گفتند: «بیایید بر خود رهبری برگماریم و به مصر بازگردیم.»

5 آنگاه موسی و هارون در برابر تمامی گرِدآمدگان جماعت بنی‌اسرائیل به روی در‌افتادند.

6 یوشَع پسر نون و کالیب پسر یِفُنّه که از جمله تجسس‌کنندگانِ زمین بودند، رخت خود را چاک زدند

7 و تمامی جماعت بنی‌اسرائیل را خطاب کرده، گفتند: «سرزمینی که برای تجسس از آن گذشتیم، سرزمینی بسیار بسیار نیکوست.

8 اگر خداوند از ما خشنود باشد، ما را به این سرزمین خواهد آورد و آن را به ما خواهد بخشید، سرزمینی را که شیر و شهد در آن جاری است.

9 فقط بر خداوند عِصیان مورزید و از مردمان آن سرزمین ترسان مباشید زیرا ایشان خوراک ما هستند! حفاظ ایشان برداشته شده است، و خداوند با ماست. پس از ایشان ترسان مباشید.»

10 اما جماعت جملگی می‌گفتند که باید ایشان را سنگسار کرد. آنگاه جلال خداوند در خیمۀ ملاقات بر تمامی بنی‌اسرائیل ظاهر شد

11 و خداوند به موسی گفت: «تا به کِی این قوم مرا خوار می‌شمارند؟ و تا به کِی با وجود تمام آیاتی که در میان ایشان به عمل آورده‌ام، به من ایمان نمی‌آورند؟

12 ایشان را به بلا زده، طرد خواهم کرد و از تو قومی عظیمتر و نیرومندتر از ایشان به وجود خواهم آورد.»

13 اما موسی به خداوند گفت: «آنگاه مصریان این را خواهند شنید، زیرا تو به نیروی خود این قوم را از میان ایشان بیرون آوردی،

14 و به ساکنان این سرزمین خبر خواهند داد. اینان شنیده‌اند که تو، ای خداوند، در میان این قوم هستی و اینکه تو، ای خداوند، رو در رو دیده می‌شوی. نیز شنیده‌اند که ابرِ تو بر فرازِ این قوم قرار می‌گیرد و هنگام روز در ستونی از ابر و هنگام شب در ستونی از آتش پیشاپیشِ ایشان می‌روی.

15 پس اگر این قوم را به یکباره بکُشی، اقوامی که آوازۀ تو را شنیده‌اند، خواهند گفت:

16 ”چون خداوند نتوانست این قوم را به سرزمینی که بدیشان قسم خورده بود درآورَد، ایشان را در صحرا کشت.“

17 اکنون تمنا اینکه قدرت خداوند عظیم گردد، چنانکه خود وعده داده، گفته‌ای:

18 ”یهوه دیرخشم است و آکنده از محبت، و آمرزندۀ تقصیر و نافرمانی. اما تقصیرکار را هرگز بی‌سزا نمی‌گذارد، بلکه جزای تقصیرات پدران را به فرزندان تا پشت سوّم و چهارم می‌رساند.“

19 پس تمنا دارم به عظمت محبت خویش، تقصیر این قوم را بیامرزی، همان‌گونه که ایشان را از مصر تا بدین ساعت آمرزیده‌ای.»

20 آنگاه خداوند گفت: «مطابق کلام تو، آمرزیدم.

21 اما به حیات خودم و به این حقیقت که تمام زمین از جلال خداوند پر خواهد شد، سوگند

22 که هیچ‌یک از آن مردان که جلال من و آیاتی را که در مصر و در بیابان ظاهر ساختم دیدند، و با این همه، مرا این ده بار آزمودند و به صدای من گوش فرا ندادند،

23 سرزمینی را که برای اجدادشان سوگند خوردم، نخواهند دید. آری، هیچ‌یک از آنان که مرا خوار شمردند آن را نخواهند دید.

24 اما خدمتگزارم کالیب روحی دیگر دارد و مرا به تمامی پیروی کرده است. از این سبب او را به سرزمینی که بدان داخل شد، در خواهم آورد و نسل او آن را به ملکیت خود در خواهند آورد.

25 حال چون عَمالیقیان و کنعانیان در وادی ساکنند، فردا روی گردانیده، از راه دریای سرخ به صحرا کوچ کنید.»

26 سپس خداوند موسی و هارون را خطاب کرده، گفت:

27 «تا به کِی این جماعت شریر بر من همهمه می‌کنند؟ همهمۀ بنی‌اسرائیل را که بر ضد من شکایت می‌کنند، شنیده‌ام.

28 به ایشان بگو خداوند چنین می‌فرماید: ”به حیات خود سوگند که مطابق آنچه در گوش من گفتید، با شما عمل خواهم کرد:

29 اجساد شما در این صحرا خواهد افتاد، یعنی همۀ شمارش‌شدگان شما، از بیست ساله و بالاتر، که بر من همهمه کردید.

30 هیچ‌یک از شما به سرزمینی که به دستِ افراشته سوگند خوردم شما را در آن ساکن گردانم، داخل نخواهید شد مگر کالیب پسر یِفُنّه و یوشَع پسر نون.

31 اما اطفال شما که گفتید به یغما برده خواهند شد، ایشان را بدان‌جا در خواهم آورد و ایشان سرزمینی را که شما رد کردید، خواهند شناخت.

32 ولی شما، اجسادتان در این بیابان خواهد افتاد.

33 و فرزندانتان به سبب بی‌وفایی شما رنج خواهند کشید و چهل سال در بیابان چوپانی خواهند کرد تا آن که اجساد آخرین نفرات شما در بیابان بیفتد.

34 بر حسب شمار روزهایی که زمین را تجسس کردید، یعنی چهل روز، یک سال به عوض هر روز، یعنی چهل سال متحمل جزای تقصیر خود خواهید شد و این‌گونه، ناخشنودی مرا در خواهید یافت.“

35 من که خداوندم سخن گفته‌ام. به‌یقین با تمامی این جماعت شریر که با هم به ضد من گرد آمده‌اند، بدین‌سان عمل خواهم کرد: در این صحرا همگی تلف خواهند شد و در اینجا خواهند مرد.»

36 و اما مردانی که موسی به تجسس زمین فرستاده بود، آنان که بازگشتند و با انتشار اخبار بد دربارۀ آن سرزمین، تمامی جماعت را از او گله‌مند ساختند،

37 آری، آن مردان که دربارۀ آن سرزمین اخبار بد منتشر کردند، در حضور خداوند از بلا مردند.

38 فقط یوشَع پسر نون و کالیب پسر یِفُنّه از میان مردانی که به تجسس زمین رفته بودند، زنده ماندند.

39 چون موسی تمامی این سخنان را به بنی‌اسرائیل گفت، قوم ماتم بسیار کردند.

40 آنان صبح زود برخاستند و به بلندیهای کوهستان برآمده، گفتند: «اینک حاضریم! ما به مکانی که خداوند وعده داده است، خواهیم رفت زیرا گناه کرده‌ایم.»

41 ولی موسی گفت: «چرا از فرمان خداوند تجاوز می‌کنید؟ این کار سرانجامی نخواهد داشت؟

42 مروید، زیرا خداوند در میان شما نیست، مبادا در برابر دشمنان خود شکست بخورید.

43 زیرا عَمالیقیان و کنعانیان، آنجا در برابر شما خواهند بود، و شما به شمشیر خواهید افتاد؛ از آن رو که از پیروی خداوند رو گردانیده‌اید، خداوند با شما نخواهد بود.»

44 اما آنان با تکبر به بلندیهای کوهستان برآمدند، هرچند نه صندوق عهد خداوند و نه موسی از میان اردوگاه حرکت نکردند.

45 آنگاه عَمالیقیان و کنعانیان که در آن کوهستان می‌زیستند، فرود آمدند و ایشان را تا به حُرما در هم کوبیده، شکست دادند.

Categories
اعداد

اعداد 15

شماری دیگر از قربانیها

1 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:

2 «بنی‌اسرائیل را بگو: چون به سرزمینی که برای سکونت به شما می‌دهم داخل شوید،

3 و بخواهید از گله یا رمه هدیۀ اختصاصیبه خداوند تقدیم کنید تا رایحۀ خوشایندبرای خداوند باشد، خواه قربانی‌تمام‌سوز، خواه قربانی جهت ادای نذر یا برای هدیۀ اختیاری و یا اعیاد،

4 در این صورت، آن که هدیۀ خود را تقدیم می‌کند باید هدیۀ آردی شامل یک‌دهم ایفَهآردِ مرغوب نیز که با یک‌چهارمِ هینروغن آمیخته شده باشد، به خداوند تقدیم نماید.

5 همچنین همراه با قربانی تمام‌سوز و یا قربانی دیگر، برای هر بره یک‌چهارمِ هین شراب به جهت هدیۀ ریختنی تدارک ببیند.

6 و یا برای یک قوچ، دو دهمِ ایفَه آردِ مرغوب، آمیخته با یک‌سومِ هین روغن، به جهت هدیۀ آردی،

7 و یک‌سوّمِ هین شراب به جهت هدیۀ ریختنی. و این را به عنوان رایحۀ خوشایند به خداوند تقدیم کند.

8 هرگاه گاو نری به عنوان قربانی تمام‌سوز یا قربانی نذری یا قربانی رفاقت برای خداوند تدارک می‌بیند،

9 همراه گاو، سه دهمِ ایفَه آردِ مرغوب، آمیخته با نیم هین روغن به جهت هدیۀ آردی تقدیم کند،

10 و نیم هین شراب به جهت هدیۀ ریختنی. این است هدیۀ اختصاصی و رایحۀ خوشایند برای خداوند.

11 «پس برای هر گاو نر یا قوچ، یا برای هر برۀ نرینه یا بزغاله بدین‌گونه عمل شود.

12 بر حسب تعدادی که تدارک می‌بینید، برای هر کدام فراخور تعدادشان، بدین‌گونه عمل کنید.

13 هر اسرائیلی بومی که هدیۀ اختصاصی به عنوان رایحۀ خوشایند به خداوند تقدیم می‌کند، باید این دستورالعملها را بدین‌گونه به جا آورد.

14 و اگر طی قرون آینده، غریبی در میان شما ساکن باشد، و یا هر کس دیگری در میان شما باشد که بخواهد هدیۀ اختصاصی به عنوان رایحۀ خوشایند به خداوند تقدیم کند، باید همان‌گونه که شما عمل می‌کنید، عمل کند.

15 در خصوص جماعت اسرائیل، برای شما و برای غریبی که در میان شما ساکن است، یک فریضه باشد، که فریضه‌ای ابدی در تمامی نسلهای شما خواهد بود؛ شما و شخص غریب در پیشگاه خداوند یکسانید.

16 شما و غریبی را که در میان شما ساکن است، یک حکم و یک قانون خواهد بود.»

17 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:

18 «بنی‌اسرائیل را بگو: چون به سرزمینی که شما را بدان‌جا می‌آورم، داخل شوید،

19 و از نانِ آن سرزمین بخورید، هدیه‌ای از آن به خداوند تقدیم کنید.

20 از نخستین خمیر خود، قرص نانی هدیه کنید؛ آن را به عنوان هدیۀ خرمن، تقدیم کنید.

21 در تمامی نسلهای خود، از نخستین خمیر خویش، هدیه‌ای به خداوند بدهید.

قربانیهای گناهان ناخواسته

22 «هرگاه شماری از شما ناخواسته خطا ورزیده، یکی از تمامی این فرامین را که خداوند به موسی امر فرموده است، به جا نیاوردید،

23 یعنی از هرآنچه خداوند به واسطۀ موسی به شما فرمان داده است، از روزی که خداوند آنها را امر فرمود و از آن پس در تمامی نسلهای شما،

24 اگر این کار، ناخواسته و بدون آگاهی جماعت انجام شده باشد، آنگاه تمامی جماعت باید گاو نری به جهت قربانی تمام‌سوز، به عنوان رایحۀ خوشایند برای خداوند تقدیم کنند، همراه با هدیۀ آردی و هدیۀ ریختنیِ آن، مطابق دستورالعملهای مقرره، و نیز یک بز نر به جهت قربانی گناه.

25 و کاهن برای تمامی جماعت بنی‌اسرائیل کفّاره به جا آورَد و ایشان آمرزیده خواهند شد، زیرا آن کار ناخواسته بوده است و ایشان قربانی خویش را به عنوان هدیۀ اختصاصی برای خداوند آورده و قربانی گناه خود را به جهت عمل ناخواستۀ خویش به حضور خداوند تقدیم کرده‌اند.

26 و تمامی جماعت بنی‌اسرائیل و غریبی که در میان ایشان ساکن است، آمرزیده خواهند شد، زیرا که تمامیِ قوم مشمول آن بوده‌اند.

27 «امّا اگر فردی واحد ناخواسته گناه ورزد، باید بز ماده‌ای یک ساله به جهت قربانی گناه تقدیم کند.

28 کاهن در پیشگاه خداوند برای کسی که ناخواسته گناه ورزیده، کفّاره به جا آورد تا به جهت وی کفّاره شود، و او آمرزیده خواهد شد.

29 هر کسی را که ناخواسته گناه کند، خواه بومی خواه غریبی که در میان ایشان ساکن است، یک قانون خواهد بود.

30 اما کسی که به عمدگناه کند، خواه بومی خواه غریب، به خداوند کفر ورزیده است و باید از میان قوم خود منقطع شود.

31 چون او کلام خداوند را خوار شمرده و فرمان او را زیر پا نهاده است، باید قطعاً منقطع شود و تقصیرش بر گردنش خواهد بود.»

مجازات زیر پا گذاشتن شَبّات

32 هنگامی که بنی‌اسرائیل در صحرا بودند، مردی را یافتند که در روز شَبّات هیزم جمع می‌کرد.

33 کسانی که آن مرد را در حال جمع‌آوری هیزم یافتند، او را نزد موسی و هارون و تمامی جماعت آوردند.

34 آنان او را در حبس نگاه داشتند، زیرا بر ایشان معلوم نبود که با او چه باید کرد.

35 خداوند به موسی گفت: «این مرد قطعاً باید کشته شود؛ تمامی جماعت او را بیرون از اردوگاه به سنگها سنگسار کنند.»

36 پس تمامی جماعت آن مرد را از اردوگاه بیرون برده، به سنگها سنگسار کردند که بمرد، چنانکه خداوند به موسی فرمان داده بود.

آویزه‌های جامه‌ها

37 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:

38 «بنی‌اسرائیل را بگو که در همۀ نسلهایشان، بر گوشه‌هایجامۀ خود آویزه‌هابدوزند و بر آویزۀ گوشه‌ها، رشته‌ای آبی رنگ قرار دهند.

39 این آویزه‌ها برای شماست تا به آنها بنگرید و همۀ فرامین خداوند را به یاد آورده، آنها را به جا آورید و از پی شهوات دلها و چشمان خود که شما را به هرزگی می‌کشند، مروید،

40 و تا تمامی فرمانهای مرا به یاد آورده، به جا آورید، و برای خدای خود مقدس باشید.

41 من یهوه، خدای شما هستم که شما را از زمین مصر بیرون آوردم تا خدای شما باشم. من یهوه، خدای شما هستم.»

Categories
اعداد

اعداد 16

طغیان قورَح

1 قورَح پسر یِصهار، پسر قُهات، پسر لاوی با تنی چند از رِئوبینیان، یعنی داتان و اَبیرام پسران اِلیاب، و اون پسر فِلِت، مردانی را بر‌گرفته،

2 با شماری از بنی‌اسرائیل، یعنی دویست و پنجاه تن از رهبران جماعت که برگزیدگان شورا و مردانی سرشناس بودند، بر ضد موسی قیام کردند.

3 آنان نزد موسی و هارون گرد آمده، بدیشان گفتند: «شما از حد خود پا فراتر می‌گذارید. زیرا همۀ جماعت، یعنی هر یک از ایشان، مقدسند و خداوند در میان ایشان است. پس چرا خود را بر جماعت خداوند برمی‌افرازید؟»

4 موسی چون این را شنید، به روی در‌افتاد،

5 و به قورَح و تمامی همراهانش، گفت: «صبحگاهان خداوند نشان خواهد داد که چه کسی از آنِ وی و چه کسی مقدّس است، و آن شخص را نزدیک خود خواهد آورد. آن کس را که خداوند برای خود برگزیند، او را نزدیک خود خواهد آورد.

6 پس ای قورَح، تو و تمامی همراهانت چنین کنید: آتشدانها برای خود برگیرید

7 و در آنها آتش نهاده، فردا در پیشگاه خداوند بر آنها بخور بگذارید. مردی که خداوند بر‌گزیند، هم اوست که مقدّس خواهد بود. ای پسران لاوی، شمایید که از حد خود پا فراتر نهاده‌اید!»

8 موسی همچنین به قورَح گفت: «اکنون ای پسران لاوی گوش فرا دهید!

9 آیا این برای شما چیز کوچکی است که خدای اسرائیل شما را از جماعت اسرائیل ممتاز ساخته است تا شما را نزدیک خویش بیاورد تا خدمت مسکن خداوند را انجام دهید و به حضور جماعت به خدمت بایستید؟

10 و اینکه او تو و تمامی برادرانت یعنی پسران لاوی را با تو نزدیک خود آورده است؟ حال آیا در پی کهانت نیز هستید؟

11 بنابراین، تو و همۀ همراهانت بر ضد خداوند گرد آمده‌اید! و اما هارون، او کیست که بر ضد او همهمه کنید؟»

12 آنگاه موسی فرستاد تا داتان و اَبیرام، پسران اِلیاب را فرا خوانند، اما آنان گفتند: «نمی‌آییم!

13 آیا کافی نیست که ما را از سرزمینی که شیر و شهد در آن جاری بود بیرون آوردی تا در این صحرا به کشتن دهی، که می‌خواهی بر ما سروری نیز بکنی؟

14 از این گذشته، ما را هم به سرزمینی که شیر و شهد در آن جاری است، درنیاوردی و میراثی از مزرعه‌ها و تاکستانها به ما ندادی. آیا حال می‌خواهی چشمان این مردمان را نیز به در آوری؟ نه، نخواهیم آمد.»

15 پس موسی بسیار خشمگین شد و به خداوند گفت: «هدیۀ ایشان را منظور مفرما. من حتی یک الاغ از ایشان نستانده‌ام و زیانی به هیچ‌یک از ایشان نرسانده‌ام.»

16 و موسی به قورَح گفت: «تو و تمامی همراهانت فردا به حضور خداوند حاضر شوید؛ تو و ایشان، و هارون نیز.

17 هر یک از شما آتشدان خود را برگرفته، بخور بر آن بگذارید. و همۀ شما آتشدانهای خود، یعنی دویست و پنجاه آتشدان را به حضور خداوند بیاورید. تو و هارون نیز هر یک آتشدان خود را بیاورید.»

18 پس هر کس آتشدان خود را برگرفته، آتش در آن نهاد و بخور بر آن گذاشته، با موسی و هارون به دَرِ خیمۀ ملاقات ایستادند.

19 آنگاه قورَح تمامی جماعت را بر ضد ایشان به دَرِ خیمۀ ملاقات گرد آورد، و جلال خداوند بر تمامی جماعت ظاهر شد.

20 خداوند موسی و هارون را خطاب کرده، گفت:

21 «از میان این جماعت دور شوید تا ایشان را در دم هلاک سازم.»

22 اما آنها به روی درافتاده، گفتند: «خدایا، ای خدای ارواح تمامی بشر، اگر یک تن گناه ورزد، آیا تو بر همۀ جماعت خشم می‌گیری؟»

23 خداوند موسی را گفت:

24 «جماعت را خطاب کرده، بگو: از اطراف مسکن قورَح، داتان و اَبیرام دور شوید.»

25 پس موسی برخاسته، نزد داتان و اَبیرام رفت و مشایخ اسرائیل نیز از پی او رفتند.

26 او جماعت را خطاب کرده، گفت: «تمنا دارم که از خیمه‌های این مردمان شریر دور شوید و به هیچ‌یک از اموال ایشان دست مزنید، مبادا شما نیز به سبب تمامی گناهان ایشان هلاک شوید.»

27 پس آنان از اطراف مسکنهای قورَح، داتان و اَبیرام دور شدند، و داتان و اَبیرام بیرون آمده، به همراه زنان، فرزندان و کودکانشان به در خیمه‌های خود ایستادند.

28 آنگاه موسی گفت: «از این خواهید دانست که خداوند مرا فرستاده تا همۀ این کارها را بکنم، و به خواست من نبوده است:

29 اگر این مردمان به مرگ طبیعی بمیرند و به سرنوشت تمامی آدمیان دچار شوند، پس خداوند مرا نفرستاده است.

30 اما اگر خداوند کاری تازه انجام دهد و زمین دهان گشوده، ایشان را با هرآنچه دارند فرو بلعد و زنده‌به‌گور شوند، آنگاه خواهید دانست که این مردمان خداوند را اهانت کرده‌اند.»

31 به مجرد اینکه موسی از گفتن این سخنان فارغ شد، زمینِ زیر پای ایشان شکافته شد،

32 و زمین دهان گشوده، ایشان را با اهل خانۀ آنها، و همۀ کسان قورَح را با تمامی اموالشان فرو بلعید.

33 ایشان با هرآنچه داشتند زنده‌به‌گور شدند و زمین بر ایشان فرو ‌بسته شد، و از میان جماعت هلاک شدند.

34 همۀ اسرائیلیانی که اطراف ایشان بودند، از فریاد ایشان گریختند زیرا گفتند، «مبادا زمین ما را نیز فرو بلعد!»

35 و آتش از جانب خداوند نازل شده، آن دویست و پنجاه تن را که بخور تقدیم می‌کردند، سوزانید.

36 آنگاه خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:

37 «به اِلعازار پسر هارونِ کاهن بگو آتشدانها را از میان شعله‌ها برگیرد، زیرا آنها مقدس شده‌اند، و آتشِ آنها را دورتر بپاشد.

38 و در خصوص آتشدانهای این مردمان که به بهای جان خویش گناه ورزیدند، از آنها ورقه‌های چکش‌کاری شده برای پوشش مذبح تهیه شود، زیرا چونکه آنها را به حضور خداوند تقدیم کرده‌اند، آتشدانها مقدس گشته‌اند. بدین‌سان، نشانه‌ای برای بنی‌اسرائیل خواهند بود!»

39 پس اِلعازارِ کاهن آتشدانهای برنجینی را که سوخته‌شدگان به کار برده بودند، برگرفت، و با چکش‌کاریِ آنها پوششی برای مذبح تهیه شد،

40 تا بنی‌اسرائیل را یادآور باشد از اینکه هیچ شخص غریب که از نسل هارون نباشد نباید برای سوزاندن بخور به حضور خداوند نزدیک آید، مبادا همچون قورَح و همراهانش گردد. اِلعازار این را مطابق آنچه خداوند به واسطۀ موسی به وی فرموده بود، انجام داد.

41 اما فردای آن روز، تمامی جماعت بنی‌اسرائیل بر ضد موسی و هارون همهمه کرده، گفتند: «شما قوم خداوند را کشتید.»

42 هنگامی که جماعت بر ضد موسی و هارون گرد آمده بودند، به سوی خیمۀ ملاقات نگریستند، و اینک ابر آن را پوشانید و جلال خداوند ظاهر شد.

43 آنگاه موسی و هارون جلو خیمۀ ملاقات آمدند

44 و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:

45 «از میان این جماعت دور شوید تا در دم ایشان را هلاک کنم.» و آنها به روی در‌افتادند.

46 موسی به هارون گفت: «آتشدانِ خود را برگیر و از آتش مذبح بر آن بگذار و بخور بر آن قرار ده و به‌سرعت نزد جماعت ببر و برایشان کفّاره کن، زیرا غضب از حضور خداوند برآمده و بلا آغاز شده است.»

47 پس هارون چنانکه موسی گفته بود آن را برگرفت و به میان جماعت دوید. و هان بلا در میان قوم آغاز شده بود، پس بخور سوزانید و برای قوم کفّاره کرد.

48 او میان مردگان و زندگان ایستاد، و بلا بازداشته شد.

49 سوای آنان که در ماجرای قورَح مردند، چهارده هزار و هفتصد تن نیز از بلا جان سپردند.

50 پس هارون نزد موسی به در خیمۀ ملاقات بازگشت، و بلا بازداشته شد.

Categories
اعداد

اعداد 17

جوانه زدن عصای هارون

1 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:

2 «با بنی‌اسرائیل سخن بگو و از ایشان عصاها بگیر، یک عصا برای هر خاندان از هر یک از رهبران ایشان، یعنی دوازده عصا بر حسب خاندانهای ایشان. و نام هر کس را بر عصای او بنویس.

3 بر عصای لاوی نام هارون را بنویس، زیرا باید برای هر یک از سران خاندانها، عصایی باشد.

4 سپس آنها را در خیمۀ ملاقات مقابل شهادتقرار ده، جایی که من با شما ملاقات می‌کنم.

5 عصای کسی که من بر‌گزینم، جوانه خواهد زد، و این‌گونه من خود را از همهمۀ دائمی بنی‌اسرائیل بر ضد شما خلاص خواهم کرد.»

6 پس موسی با بنی‌اسرائیل سخن گفت و همۀ رهبران ایشان او را عصاها دادند، یک عصا برای هر رهبر؛ یعنی دوازده عصا، بر حسب خاندانهای ایشان. عصای هارون نیز در میان عصاهای آنان بود.

7 موسی عصاها را در پیشگاه خداوند در خیمۀ شهادت قرار داد.

8 فردای آن روز چون موسی به خیمۀ شهادت درآمد، اینک دید عصای هارون که برای خاندان لاوی بود، نه تنها جوانه زده و شکوفه آورده و گل داده، بلکه بادام رسیده نیز بار آورده است!

9 پس موسی همۀ عصاها را از حضور خداوند نزد همۀ بنی‌اسرائیل بیرون آورد، و آنان نگاه کرده، هر یک عصای خود را گرفتند.

10 و خداوند به موسی گفت: «عصای هارون را باز مقابل شهادت بگذار تا چون نشانه‌ای برای طغیانگران حفظ گردد، تا این‌گونه همهمۀ ایشان را بر من پایان دهی، مبادا بمیرند.»

11 پس موسی چنین کرد و طبق آنچه خداوند او را امر فرموده بود، عمل نمود.

12 بنی‌اسرائیل به موسی گفتند: «اینک کارمان تمام است و هلاک خواهیم شد؛ آری، همگی ما هلاک خواهیم شد.

13 هر که نزدیک آید، هر که به مسکن خداوند نزدیک آید، خواهد مرد. آیا همه هلاک خواهیم شد؟»

Categories
اعداد

اعداد 18

وظایف کاهنان و لاویان

1 پس خداوند به هارون گفت: «تو و پسران و خاندانت با تو، تقصیرات مربوط به قُدس را بر خواهید گرفت، و تو و پسرانت با تو، تقصیرات مربوط به کهانت خویش را بر خواهید گرفت.

2 برادران خود یعنی قبیلۀ لاوی را که قبیلۀ آبای توست، با خود نزدیک بیاور تا به تو ملحق شوند و در حینی که تو و پسرانت جلوی خیمۀ شهادت هستید، تو را خدمت کنند.

3 آنان خدمتگزار تو و تمامی خیمه خواهند بود، اما نباید به ظروف قُدس یا مذبح نزدیک شوند، مبادا هم خودشان بمیرند و هم شما.

4 آنها به شما ملحق شوند و خدمتگزارِ خیمۀ ملاقات در همۀ کارهای مربوط به خیمه باشند؛ و هیچ شخص عادی به شما نزدیک نشود.

5 بر شماست که در خدمت قُدس و مذبح انجام وظیفه کنید، تا دیگر غضب بر بنی‌اسرائیل نازل نشود.

6 اینک من خودْ برادران شما، لاویان را از میان بنی‌اسرائیل برگزیده‌ام. آنان هدیه‌ای برای شما هستند که وقف خداوند شده‌اند تا خدمت خیمۀ ملاقات را انجام دهند.

7 و اما در خصوص تو و پسرانت با تو، شما وظایف کهانت خود را در قبال امور مذبح و درون حجاب انجام دهید. من خدمت کهانت را چون هدیه به شما می‌بخشم. هر شخص دیگر که نزدیک بیاید، باید کشته شود.»

هدایا برای کاهنان

8 آنگاه خداوند به هارون گفت: «من خودْ مسئولیت هدایای وقف شده به خود یعنی تمامی هدایای مقدس بنی‌اسرائیل را به شما سپردم؛ آنها را به تو و پسرانت به عنوان سهم شما به فریضۀ ابدی دادم.

9 از هدایای بسیار مقدس که بر آتش نهاده نمی‌شود، سهم تو این خواهد بود: هر هدیۀ ایشان، یعنی هر هدیۀ آردی و هر قربانی گناه و هر قربانی جبران که به عنوان هدایای بسیار مقدس به من اهدا کنند، سهم تو و پسرانت خواهد بود.

10 آنها را به عنوان هدایای بسیار مقدس بخورید؛ هر ذکور از آنها بخورد و برای تو مقدّس باشد.

11 این نیز از آن توست: هدایایی که بنی‌اسرائیل به دستان خود تقدیم می‌کنند، یعنی همۀ هدایای تکان‌دادنی آنها. من این را نیز به تو و به پسران و دخترانت به عنوان فریضۀ ابدی بخشیده‌ام. هر که در خانۀ تو طاهر باشد، می‌تواند از آنها بخورد.

12 بهترین روغن و بهترین شراب و غله یعنی نوبر محصول را نیز که به خداوند تقدیم می‌کنند، به تمامی به تو بخشیده‌ام.

13 نخستین محصولات زمین ایشان نیز که برای خداوند می‌آورند، از آنِ تو خواهد بود. هر که در خانۀ تو طاهر باشد، می‌تواند از آنها بخورد.

14 هر چیز وقف شده در اسرائیل از آنِ تو خواهد بود.

15 هر چه رَحِم را بگشاید، از همۀ جاندارانی که به خداوند تقدیم می‌گردد، خواه انسان و خواه حیوان، از آنِ تو خواهد بود. اما نخست‌زادۀ انسان را البته فدیه بده، همچنین نخست‌زادۀ چارپایان نجس را.

16 در خصوص فدیۀ آنها چنین کنید: چون یک ماهه شوند، آنها را بر حسب برآورد انجام شده به پنج مثقالنقره، مطابقِ مثقال قُدس، که بیست قیراطاست، فدیه دهید.

17 اما نخست‌زادۀ گاو یا نخست‌زادۀ گوسفند یا نخست‌زادۀ بز را فدیه ندهید، زیرا آنها مقدّسند. خون آنها را بر مذبح بپاشید و چربی آنها را به عنوان هدیۀ اختصاصی به جهت رایحۀ خوشایند برای خداوند بسوزانید.

18 اما گوشت آنها، همچون سینۀ هدیۀ تکان‌دادنی و ران راست، از آنِ تو خواهد بود.

19 از هدایای مقدّسی که بنی‌اسرائیل به خداوند تقدیم می‌کنند، هرآنچه را که کنار گذاشته می‌شود به عنوان فریضۀ ابدی به تو و به پسران و دخترانت با تو، بخشیده‌ام. این به حضور خداوند برای تو و برای نسل تو با تو، تا به ابد عهد نمک خواهد بود.»

20 و خداوند به هارون گفت: «تو میراثی در زمین ایشان نخواهی داشت و در میان ایشان تو را نصیبی نخواهد بود؛ نصیب و میراث شما در میان بنی‌اسرائیل من هستم.

هدایا برای لاویان

21 «اینک به لاویان، در عوض خدمتی که می‌کنند، یعنی خدمت خیمۀ ملاقات، تمامی ده‌یکِ اسرائیل را به میراث بخشیده‌ام.

22 از این پس، بنی‌اسرائیل به خیمۀ ملاقات نزدیک نیایند، مبادا متحمل جزای گناه شده، بمیرند!

23 اما لاویان خدمت خیمۀ ملاقات را انجام خواهند داد و تقصیرات ایشان را بر خواهند گرفت. این در تمامی نسلهای شما فریضۀ ابدی خواهد بود. ایشان را در میان بنی‌اسرائیل میراثی نخواهد بود.

24 زیرا ده‌یکِ بنی‌اسرائیل را که به عنوان هدیه به خداوند تقدیم می‌کنند، به لاویان به میراث بخشیده‌ام. بنابراین، دربارۀ ایشان گفتم که ایشان را در میان بنی‌اسرائیل میراثی نخواهد بود.»

25 خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:

26 «نیز لاویان را بگو، ”چون ده‌یکی را که به عنوان میراث به شما بخشیده‌ام، از بنی‌اسرائیل می‌گیرید، هدیه‌ای از آن به خداوند تقدیم کنید، یعنی ده‌یکِ ده‌یک را.

27 هدایای شما برایتان همچون غلۀ خرمن و شرابِ چَرخُشت محسوب خواهد شد.

28 این‌گونه شما نیز از همۀ ده‌یک‌هایی که از بنی‌اسرائیل می‌گیرید، هدیه‌ای به خداوند تقدیم خواهید کرد. هدیۀ خود به خداوند را از آن ده‌یک‌ها به هارون کاهن بدهید.

29 هدیۀ شما به خداوند باید از نیکوترین قسمتِ همۀ هدایایی که دریافت می‌کنید، یعنی قسمت مقدس آنها باشد.“

30 بنابراین، لاویان را بگو: ”آنگاه که نیکوترین قسمت آن را تقدیم کردید، مابقی آن همچون محصول خرمن و محصول چَرخُشت برای شما محسوب خواهد شد.

31 شما و اهل خانۀ شما می‌توانید آن را در هر کجا که خواستید بخورید، زیرا که این است آنچه در ازای خدمت خود در خیمۀ ملاقات دریافت می‌کنید.

32 چون نیکوترین قسمت هدایا را تقدیم می‌کنید، به سبب آنها متحمل گناه نخواهید شد؛ اما نباید هدایای مقدّسِ بنی‌اسرائیل را بی‌حرمت سازید، مبادا بمیرید.“»

Categories
اعداد

اعداد 19

مراسم تطهیر

1 خداوند به موسی و هارون گفت:

2 «این است فریضه‌ای که خداوند در شریعت خود بدان امر فرموده است: بنی‌اسرائیل را بگویید گوسالۀ مادۀ سرخ و بی‌عیبی که هرگز زیر یوغ نرفته باشد نزد شما بیاورند.

3 آن را به اِلعازار کاهن بدهید تا بیرون از اردوگاه برده شده، در حضور او ذبح شود.

4 آنگاه اِلعازار کاهن به انگشت خویش از خون آن برگیرد، و آن را هفت بار به سمت جلوی خیمۀ ملاقات بپاشد.

5 و گوساله در برابر چشمان وی سوزانده شود؛ پوست و گوشت و خون با فضولات آن سوزانده شود.

6 و کاهن چوب سرو با زوفا و پارچۀ قرمز گرفته، آنها را در شعلۀ گوساله بیفکند.

7 سپس کاهن جامۀ خود را بشوید و بدنش را به آب غسل دهد. پس از آن می‌تواند به اردوگاه داخل شود، ولی تا شامگاه نجس باشد.

8 مردی که گوساله را سوزانده است نیز جامۀ خود را به آب بشوید و بدن خود را به آب غسل دهد، و او نیز تا شامگاه نجس باشد.

9 آنگاه شخصی طاهر، خاکسترِ گوساله را جمع کند و آن را بیرون از اردوگاه در جای طاهر قرار دهد. و آن به جهت جماعت بنی‌اسرائیل، برای آبِ تطهیر نگاه داشته شود. این برای طهارت از گناه است.

10 کسی که خاکستر گوساله را جمع‌آوری می‌کند نیز جامۀ خود را بشوید، و تا شامگاه نجس باشد. این برای بنی‌اسرائیل و نیز برای غریبی که در میان ایشان ساکن است، فریضۀ ابدی خواهد بود.

11 «هر که جنازۀ کسی را لمس کند، تا هفت روز نجس باشد.

12 او خود را در روز سوّم و روز هفتم بدان آب تطهیر کند، و طاهر خواهد بود. اما اگر خود را در روز سوّم و روز هفتم تطهیر نکند، طاهر نخواهد بود.

13 هر که جنازه یعنی بدن انسانی را که مرده است لمس کند اما خود را تطهیر ننماید، مسکن خداوند را نجس ساخته است. آن شخص باید از میان اسرائیل منقطع شود، زیرا آب تطهیر بر او پاشیده نشده است. او نجس خواهد بود و نجاستش بر او می‌ماند.

14 «اگر کسی در خیمه‌ای بمیرد، این قانون رعایت شود: هر که بدان خیمه درآید و هر که در آن خیمه باشد، هفت روز نجس خواهد بود.

15 و هر ظرفِ باز نیز که سرپوشی بر آن بسته نشده باشد، نجس خواهد بود.

16 هر که در صحرای باز کسی را که به شمشیر کشته شده یا به مرگ طبیعی مرده باشد لمس کند، و یا استخوان آدمی یا قبری را، تا هفت روز نجس باشد.

17 برای شخص نجس، قدری از خاکستر قربانی گناه که سوخته شده است بگیرند و در ظرفی بر آن آب روان بریزند.

18 آنگاه شخصی طاهر زوفا برگیرد و در آن آب فرو بَرَد، و بر خیمه و همۀ اسباب و کسانی که در آن بوده‌اند، بپاشد، و نیز بر هر کسی که استخوان یا شخص کشته شده یا مُرده به مرگ طبیعی یا قبر را لمس کرده باشد.

19 پس شخص طاهر در روز سوّم و روز هفتم از آن بر شخص نجس بپاشد. بدین‌سان در روز هفتم او را تطهیر کند، و او جامۀ خود را شسته، به آب غسل کند، و شامگاهان طاهر خواهد بود.

20 اما اگر کسی که نجس است خود را تطهیر نکند، آن شخص باید از میان جماعت منقطع شود، زیرا قُدس خداوند را نجس کرده است. آب تطهیر بر او پاشیده نشده، و او نجس است.

21 «این برای آنها فریضۀ ابدی خواهد بود. کسی که آب تطهیر را می‌پاشد، باید جامۀ خود را بشوید، و هر که آب تطهیر را لمس می‌کند تا شامگاه نجس خواهد بود.

22 هر چه را که شخص نجس لمس کند، نجس خواهد بود، و هر که آن چیز نجس را لمس کند تا شامگاه نجس خواهد بود.»