Categories
خروج

خروج 19

کوه سینا

1 بنی‌اسرائیل در ماه سوّمِ خروجشان از سرزمین مصر، در نخستین روزِ ماهبه صحرای سینا رسیدند.

2 آنان پس از عزیمت از رِفیدیم، وارد صحرای سینا شدند، و در آنجا، اسرائیل مقابل کوه اردو زد.

3 آنگاه موسی نزد خدا بالا رفت. خداوند از کوه موسی را ندا داد و فرمود: «این را به خاندان یعقوب بگو و به بنی‌اسرائیل اعلام کن:

4 شما خود دیدید که بر مصریان چه کردم و چگونه شما را بر بالهای عقابها حمل کرده، نزد خود آوردم.

5 حال اگر واقعاً صدای مرا بشنوید و عهد مرا نگاه دارید، از میان جمیع قومها، مِلک خاص من خواهید بود، زیرا تمامی زمین از آنِ من است.

6 شما برای من مملکتی از کاهنان، و امتی مقدس خواهید بود. این است آنچه باید به بنی‌اسرائیل بگویی.»

7 پس موسی آمده، مشایخ قوم را فرا خواند، و همۀ این سخنان را که خداوند به او فرموده بود، با ایشان در میان گذاشت.

8 همۀ قوم یکصدا پاسخ دادند: «هرآنچه خداوند فرموده است، خواهیم کرد.» پس موسی پاسخ قوم را به خداوند بازگفت.

9 خداوند به موسی گفت: «اینک من در ابری غلیظ نزد تو می‌آیم تا قوم بشنوند که من با تو سخن می‌گویم، و همواره به تو اعتماد داشته باشند.»

آنگاه موسی سخنان قوم را به خداوند بازگفت.

10 خداوند به موسی فرمود: «نزد قوم برو و ایشان را امروز و فردا تقدیس کن. به آنها بگو جامه‌های خود را بشویند

11 و روز سوّم آماده باشند، زیرا در روز سوّم خداوند در برابر دیدگان همۀ قوم بر کوه سینا نزول خواهد کرد.

12 حدودی گرداگرد کوه برای قوم قرار بده و به ایشان بگو: ”مبادا از کوه بالا روید یا حتی دامنۀ کوه را لمس کنید! هر که کوه را لمس کند، هرآینه کشته شود.

13 او باید سنگسار گردد یا به تیر کشته شود؛ دست کسی نباید به او بخورد. خواه انسان و خواه چارپا، هر چه باشد، نباید زنده بماند.“ تنها زمانی که کَرِنا نواخته شود، می‌توان از کوه بالا رفت.»

14 پس از آنکه موسی از کوه نزد قوم به زیر آمد، مردم را تقدیس کرد، و آنها جامه‌های خود را شستند.

15 آنگاه به قوم گفت: «خود را برای روز سوّم آماده کنید. با زنان نزدیکی مکنید.»

16 صبح روز سوّم رعد و برق درگرفت و ابری غلیظ بر کوه پدیدار گشت و آواز بس بلندِ کَرِنا به گوش رسید، چندان که قومی که در اردوگاه بودند، همه بر خود لرزیدند!

17 آنگاه موسی قوم را برای ملاقات با خدا از اردوگاه بیرون برد، و آنها در پای کوه آماده ایستادند.

18 کوه سینا را دود فرا گرفته بود، زیرا خداوند در آتش بر آن نازل شده بود. دودِ آن همچون دود کوره بالا می‌رفت، و تمامی کوه به‌شدّت می‌لرزید.

19 چون آواز کَرِنا بس بلندتر و بلندتر می‌شد، موسی سخن می‌گفت و خدا به صدا او را پاسخ می‌داد.

20 خداوند بر فراز کوه سینا فرود آمد و موسی را به بالای کوه فرا خواند. پس موسی بالا رفت

21 و خداوند به او گفت: «پایین برو و به قوم هشدار بده، مبادا برای دیدن خداوند نزدیک آمده از حد تجاوز نمایند و بسیاری از ایشان هلاک شوند.

22 حتی کاهنان که به خداوند نزدیک می‌شوند باید خود را تقدیس کنند، مبادا به‌ناگاه بر ایشان هجوم آورد.»

23 موسی به خداوند گفت: «قوم نمی‌توانند از کوه سینا بالا بیایند، زیرا تو خود به ما هشدار داده، گفتی: ”حدودی گرداگرد کوه قرار دهید و آن را مقدس شمارید.“»

24 خداوند پاسخ داد: «پایین برو و هارون را با خود بالا بیاور. اما قوم و کاهنان نباید از حد تجاوز کنند تا نزد خداوند برآیند، مبادا بر ایشان هجوم آورد.»

25 پس موسی نزد قوم پایین رفت و این را بدیشان بازگفت.

Categories
خروج

خروج 20

ده فرمان

1 آنگاه خدا همۀ این سخنان را فرمود:

2 «مَنَم یهوه خدای تو، که تو را از سرزمین مصر، از خانۀ بندگی، بیرون آوردم.

3 «تو را خدایانِ غیر جز من مباشد.

4 «هیچ تمثالِ تراشیده‌ای برای خود مساز، خواه به شکل هرآنچه بالا در آسمان باشد و یا پایین بر زمین و یا در آبهای زیر زمین.

5 در برابر آنها سَجده مکن و آنها را عبادت منما؛ زیرا من، یهوه خدای تو، خدایی غیورم که جزای تقصیرات پدران را به فرزندان و پشت سوّم و چهارمِ آنان که مرا نفرت کنند می‌رسانم.

6 اما کسانی را که مرا دوست بدارند و فرمانهایم را حفظ کنند، تا هزار پشت محبت می‌کنم.

7 «نام یهوه خدایت را به ناشایستگی مبر، زیرا خداوند کسی را که نام او را به ناشایستگی بَرَد بی‌سزا نخواهد گذاشت.

8 «روز شَبّات را به یاد داشته باش و آن را مقدس شمار.

9 شش روز کار کن و همۀ کارهایت را انجام بده،

10 اما روز هفتم، شَبّاتِ یهوه خدای توست. در آن هیچ کار مکن، نه تو، نه پسر یا دخترت، نه غلام یا کنیزت، نه چارپایانت، و نه غریبی که درون دروازه‌های توست.

11 زیرا خداوند در شش روز آسمان و زمین و دریا را با هرآنچه در آنهاست بساخت، اما روز هفتم فراغت یافت. از همین رو، خداوند روز شَبّات را برکت داده، آن را تقدیس فرمود.

12 «پدر و مادر خود را گرامی دار تا در سرزمینی که یهوه خدایت به تو می‌بخشد، روزهایت دراز شود.

13 «قتل مکن.

14 «زنا مکن.

15 «دزدی مکن.

16 «بر همنوع خود شهادت دروغ مده.

17 «به خانۀ همسایه‌ات طمع مورز. به زن همسایه‌ات، یا غلام و کنیزش، یا گاو و الاغش، یا هیچ چیز دیگر او، طمع مدار.»

18 چون قوم رعد و برق را دیدند، و آواز کَرِنا را شنیدند، و کوه را که پر از دود بود مشاهده کردند، جملگی به خود لرزیدند. آنها دور ایستادند و

19 به موسی گفتند: «تو خود با ما سخن بگو و ما خواهیم شنید، اما خدا با ما سخن نگوید، مبادا بمیریم.»

20 موسی به قوم گفت: «مترسید. خدا آمده است تا شما را بیازماید تا ترس او را به دل داشته باشید و گناه نکنید.»

21 پس قوم از دور ایستادند و موسی به تاریکیِ غلیظ که خدا در آن بود نزدیک شد.

بتها و مذبحها

22 آنگاه خداوند به موسی گفت: «بنی‌اسرائیل را چنین بگو: ”شما خود دیدید که از آسمان با شما سخن گفتم.

23 خدایان نقره در کنار من مسازید؛ خدایان طلا برای خود مسازید.

24 مذبحی از خاک برایم بساز و بر آن قربانیهای تمام‌سوز و قربانیهای رفاقتاز گله و رمۀ خویش تقدیم کن. هر جا که گرامیداشتِ نام خویش را سبب گردم، نزد تو خواهم آمد و تو را برکت خواهم داد.

25 اگر مذبحی از سنگ برایم می‌سازی، آن را از سنگهای تراشیده مساز، زیرا اگر افزارت را بر آن به کار بری آن را نجس می‌سازی.

26 و بر مذبح من از پله‌ها بالا مرو، مبادا عریانی تو بر آن دیده شود.“

Categories
خروج

خروج 21

1 «این است قوانینی که پیش ایشان می‌گذاری:

قانون غلام عبرانی

2 «چون غلام عبرانی اختیار کنی، شش سال تو را خدمت کند؛ در سال هفتم، آزاد بیرون رود بی‌آنکه بهایی بپردازد.

3 اگر تنها آمده باشد، تنها بیرون رود؛ اما اگر هنگام آمدن زن داشت، زنش نیز همراه او بیرون رود.

4 اگر سرورش به او زنی بدهد و آن زن برایش پسران و دختران بزاید، زن و فرزندان او از آنِ سرورش خواهند بود و آن مرد تنها بیرون خواهد رفت.

5 اما اگر آن غلام بگوید: ”من سرورم و زن و فرزندانم را دوست می‌دارم و نمی‌خواهم آزاد بیرون روم،“

6 آنگاه سرورش وی را به حضور خدا بیاورد.او را نزدِ در یا تیرِ چارچوب آن ببرد و گوشش را با درفشی سوراخ کند، و او تا پایان عمر غلام وی خواهد بود.

7 «چون مردی دختر خود را به کنیزی بفروشد، آن دختر نباید مانند غلامان آزاد شود.

8 اگر سرورش که او را برای خود نامزد کرده است از او راضی نباشد،باید اجازه دهد آن دختر را بازخرید کنند. سرورش حق ندارد او را به بیگانگان بفروشد، زیرا به او بی‌وفایی کرده است.

9 اگر او را برای پسرش نامزد کرده باشد، باید با او همچون دختر خود عمل کند.

10 اگر زن دیگری برای خود بگیرد، نباید زن نخستش را از خوراک، پوشاک و رابطۀ زناشویی محروم کند.

11 اگر این سه چیز را از او دریغ بدارد، آن زن باید بی‌آنکه بهایی بپردازد آزاد شود.

قوانین مجازات مجرمان

12 «هر که انسانی را بزند و او بمیرد، البته باید کشته شود.

13 اما اگر قصد انجام این کار را نداشت، بلکه ترتیب خدا چنین بود، آنگاه من مکانی برای تو تعیین می‌کنم تا او بدان بگریزد.

14 اما اگر کسی علیه دیگری نقشه بکشد تا به مکر او را به قتل رساند، او را از مذبح من دور کن تا بمیرد.

15 «هر که پدر یا مادر خویش را بزند، البته باید کشته شود.

16 «هر که انسانی را برباید، خواه او را فروخته باشد و خواه در دستش یافت شود، البته باید کشته شود.

17 «هر که پدر یا مادر خود را ناسزا گوید، البته باید کشته شود.

18 «اگر مردمان با هم نزاع کنند و یکی دیگری را با سنگ یا مشت بزند، و او نمیرد بلکه بستری شود،

19 اما بعد بتواند برخیزد و به کمک عصا بیرون راه رود، در آن صورت ضارب بی‌تقصیر خواهد بود؛ فقط باید برای ایام بستری شدنِ او غرامت بپردازد و خرج معالجۀ او را بدهد.

20 «اگر کسی غلام یا کنیز خود را با چوب بزند و او زیر دست وی بمیرد، البته باید مجازات شود.

21 اما اگر یکی دو روز زنده بماند، نباید او را مجازات کرد زیرا زرخرید اوست.

22 «اگر کسانی در حال نزاع، زن بارداری را بزنند به‌طوری که بچۀ او پیش از موعد به دنیا بیاید، اما آسیب جدی وارد نیامده باشد، ضارب باید هر جریمه‌ای را که شوهر آن زن مطالبه کند و قضات تعیین کنند، به وی بپردازد

23 اما اگر آسیبی جدی وارد آید، جان به عوض جان تعیین کن،

24 و چشم به عوض چشم، دندان به عوض دندان، دست به عوض دست، پا به عوض پا،

25 سوختگی به عوض سوختگی، زخم به عوض زخم و کبودی به عوض کبودی.

26 «اگر کسی به چشم غلام یا کنیز خود ضربه زند و آن چشم کور شود، باید او را به عوض چشمش آزاد کند.

27 و اگر به دندان غلام یا کنیزش ضربه زند که از جای کنده شود، باید به عوض دندانش، وی را آزاد کند.

قوانین اموال

28 «اگر گاوی، مرد یا زنی را شاخ زند و او بمیرد، البته باید گاو را سنگسار کرد و از گوشتش نباید خورد. اما صاحب گاو بی‌تقصیر خواهد بود.

29 ولی اگر آن گاو، سابقۀ شاخ‌زنی داشته باشد و از قبل صاحبش را آگاه کرده باشند، و با این حال آن را نبسته باشد، اگر مرد یا زنی را کشت باید گاو را سنگسار کرد و صاحبش را نیز کشت.

30 اما اگر از صاحب گاو جریمه‌ای خواسته شود، می‌تواند بهای رهایی جان خود را طبق آنچه از او خواسته شده است، بپردازد.

31 در خصوص گاوی که پسر یا دختربچه‌ای را شاخ زند نیز همین قانون را باید اجرا کرد.

32 اگر آن گاو، غلام یا کنیزی را شاخ زند، صاحبش باید سی مثقالنقره به سَروَرِ او بپردازد و گاو باید سنگسار شود.

33 «اگر کسی سرپوش چاهی را برگیرد، و یا چاهی بکند و آن را نپوشاند، و گاو یا الاغی در آن بیفتد،

34 صاحب چاه باید غرامت دهد؛ او باید به صاحب گاو یا الاغ مبلغ لازم را بپردازد، و حیوان مرده از آنِ خودش خواهد بود.

35 «اگر گاو کسی، گاو شخصی دیگر را زخمی کند و آن گاو بمیرد، صاحبان گاوها گاو زنده را بفروشند و پول آن و نیز حیوان مرده را به‌طور مساوی بین خود تقسیم کنند.

36 اما اگر معلوم شود که آن گاو سابقۀ شاخ‌زنی داشته، و صاحبش از بستن آن غفلت کرده باشد، البته باید گاوی به عوض آن گاو بپردازد، و حیوان مرده از آنِ خودش خواهد بود.

Categories
خروج

خروج 22

1 «اگر کسی، گاو یا گوسفندی بدزدد و آن را بکشد یا بفروشد، باید در ازای آن گاو پنج گاو، و در ازای آن گوسفند چهار گوسفند بپردازد.

2 «اگر دزدی در حال نَقْب زدن گرفتار آید و او را بزنند به گونه‌ای که بمیرد، بازخواستی برای خون او نخواهد بود؛

3 اما اگر این عمل پس از طلوع آفتاب واقع شود، برای خون او بازخواست خواهد بود.

«هر که دزدی کند البته باید غرامت بپردازد، ولی اگر چیزی نداشته باشد، خود او را باید فروخت تا غرامت پرداخت شود.

4 اگر حیوان دزدی، اعم از گاو یا الاغ یا گوسفند، زنده در دست دزد یافت شود، باید دو برابر باز پس دهد.

5 «اگر کسی چارپایان خود را در مزرعه یا تاکستانی بچراند، یعنی چارپایان خود را رها کند تا در مزرعۀ شخصی دیگر چرا کنند، باید از بهترین قسمت مزرعه یا تاکستان خویش غرامت بپردازد.

6 «اگر آتشی شعله برکشد و در خاربوته‌ها چنان منتشر شود که خرمن گندم یا گندم درو نشده و یا مزرعه‌ای را بسوزاند، کسی که آن را افروخته است البته باید غرامت بپردازد.

7 «اگر کسی پول یا اسباب نزد همسایۀ خود امانت گذارد تا از آن نگهداری کند، و آن امانت از خانۀ همسایه به سرقت رود، اگر دزد گرفتار شود باید دو برابر غرامت بپردازد.

8 اما اگر دزد پیدا نشد، آنگاه باید صاحب‌خانه را نزد قضاتبرند تا معلوم شود آیا دست خود را بر مال دیگری دراز کرده است یا خیر.

9 در هر جرمی در خصوص گاو یا الاغ یا گوسفند یا جامه یا هر چیز گمشده‌ای که کسی دربارۀ آن بگوید: ”این مال من است،“ ادعای هر دو طرف نزد قضات برده شود و هر که را آنان مقصر دانند،دو برابر مال را به دیگری مسترد بدارد.

10 «اگر کسی الاغ یا گاو یا گوسفند یا هر حیوان دیگری را نزد همسایۀ خود امانت گذارد تا از آن نگهداری کند، و آن حیوان بمیرد، آسیب ببیند و یا به غارت برده شود بی‌آنکه کسی ببیند،

11 برای حل مشکل میان آن دو، همسایه باید به پیشگاه خداوند سوگند یاد کند که دست او بر مال دیگری دراز نشده است. صاحب حیوان این را بپذیرد و دیگر نیازی به پرداخت غرامت نیست.

12 اما اگر آن حیوان دزدیده شده باشد، باید به صاحبش غرامت بپردازد.

13 اگر آن را جانوری وحشی دریده باشد، لاشه را به عنوان مدرک بیاورد، و دیگر مُکلّف به پرداخت غرامت حیوان دریده شده نخواهد بود.

14 «اگر کسی از همسایۀ خود حیوانی به عاریت گیرد و آن حیوان در غیاب صاحبش آسیب ببیند یا بمیرد، البته باید غرامت بپردازد.

15 اما اگر صاحب حیوان همراهش باشد، پرداخت غرامت لازم نیست. اگر حیوان کرایه شده باشد، پرداخت مبلغِ کرایه برای جبران خسارت کافی خواهد بود.

مسئولیتهای اجتماعی

16 «اگر مردی دوشیزه‌ای را که نامزد کسی نباشد، اغوا کند و با او همبستر شود، باید مهریه‌اش را بپردازد و او را به زنی بگیرد.

17 اگر پدر دختر به هیچ وجه راضی نباشد او را به وی دهد، باز مرد مُکلّف است مبلغی برابرِ مهریۀ دوشیزگان به او بپردازد.

18 «زن جادوگر را زنده مگذار.

19 «هر که با چارپایی نزدیکی کند، هرآینه کشته شود.

20 «هر که برای خدایی جز یهوه و بس قربانی کند، به نابودی کامل سپرده شود.

21 «به غریبان آزار مرسانید و به آنان ظلم مکنید، زیرا خود شما در سرزمین مصر غریب بودید.

22 بر بیوه‌زنان و یتیمان ستم مکنید.

23 اگر چنین کنید و ایشان نزد من فریاد برآورند، البته فریاد ایشان را خواهم شنید،

24 و خشم من افروخته شده، شما را به شمشیر خواهم کشت؛ آنگاه زنانتان بیوه و فرزندانتان یتیم خواهند شد.

25 «اگر به یکی از فقیرانِ قوم من پول قرض دهی، همچون رباخواران عمل مکن و از او بهره مخواه.

26 اگر ردای همسایه‌ات را گرو گرفته‌ای، آن را تا غروب آفتاب بدو بازگردان،

27 زیرا ممکن است یگانه پوششِ تنِ او باشد. پس در چه بخوابد؟ اگر او نزد من فریاد برآورد، خواهم شنید زیرا که من رئوف هستم.

28 «به خداناسزا مگو و رهبر قومِ خود را لعن مکن.

29 «در آوردن هدیه از غلّه و عصیر انگورخود تأخیر مکن.

«پسران نخست‌زاده‌ات را به من بده.

30 با گاوان و گوسفندانت نیز چنین کن. نخست‌زادۀ آنها را هفت روز نزد مادرشان نگاه دار، ولی در روز هشتم آن را به من بده.

31 «شما باید قوم مقدس من باشید. پس گوشت حیوانی را که جانوران وحشی دریده‌اند مخورید؛ آن را نزد سگان بیندازید.

Categories
خروج

خروج 23

قوانین عدالت و رحمت

1 «خبر دروغ را پخش مکن و با شهادتِ بدخواهانه، با شریران همداستان مشو.

2 در عمل بد با اکثریت همراه مشو. چون در مرافعه‌ای شهادت می‌دهی، با گرفتن جانبِ اکثریت، عدالت را مخدوش مساز،

3 و در مرافعۀ فقیران نیز از او طرفداری مکن.

4 «هرگاه به گاو یا الاغِ سرگردان دشمنت برخوردی، حتماً آن را نزد وی بازآور.

5 اگر دیدی الاغ کسی که از تو نفرت دارد زیر بار افتاده است، آن را به حال خود وامگذار؛ حتماً او را در این امر یاری ده.

6 «در مرافعۀ نیازمندانِ قوم خود، عدالت را از ایشان دریغ مدار.

7 تو را با اتهام دروغ کاری نباشد و افراد بی‌گناه و پارسا را به مرگ مسپار، زیرا من شریر را تبرئه نخواهم کرد.

8 رشوه مپذیر، زیرا رشوه چشم بینایان را کور می‌کند و سخن پارسایان را کج می‌سازد.

9 «بر غریبان ظلم مکن؛ چه خود از دل غریبان خبر دارید، زیرا در سرزمین مصر غریب بودید.

قوانین شَبّات

10 «شش سال مزرعۀ خود را بکار و محصولش را درو کن،

11 اما در سال هفتم بگذار بیاساید و آن را به حال خود واگذار، تا نیازمندانِ قوم تو بتوانند از آن بخورند، و از آنچه باقی ماند وحوش صحرا بهره‌مند گردند. با تاکستان و باغ زیتون خود نیز چنین عمل نما.

12 «شش روز به کار خویش مشغول باش، اما در روز هفتم فراغت جو تا گاو و الاغت بیاسایند و پسر کنیزت و غریبی که در خانه‌ات مهمان است، جانی تازه کند.

13 «به هرآنچه به شما گفتم به‌دقّت گوش بسپارید. نام خدایانِ غیر را ذکر مکنید و از زبانتان شنیده نشود.

سه عید سالانه

14 «سالی سه بار برای من عید نگاه دارید.

15 عید فطیر را نگاه دارید؛ همان‌گونه که شما را امر کردم، هفت روز نانِ بی‌خمیرمایه بخورید. این را در موعد مقرر در ماه اَبیب انجام دهید زیرا در آن ماه بود که از مصر بیرون آمدید. هیچ‌کس به حضور من دست‌خالی حاضر نشود.

16 عید برداشتِ نوبرِ محصولخود را که در مزارع کاشته‌اید، نگاه دارید. عید جمع‌آوری را نیز در پایان سال، هنگام جمع‌آوری محصول از مزارع، نگاه دارید.

17 تمامی مردان شما باید سالی سه بار در پیشگاه خداوندگارْ یهوه حاضر شوند.

18 «خون قربانی را همراه چیزی که خمیرمایه در آن به کار رفته، به من تقدیم مکن. چربی هدایای اعیاد من نباید تا صبح نگاه داشته شود.

19 «بهتریننوبر زمین خود را به خانۀ یهوه خدایت بیاور.

«بزغاله را در شیر مادرش مپز.

وعدۀ فتح کنعان

20 «اینک من فرشته‌ایپیشاپیش تو می‌فرستم تا در طول راه از تو نگاهبانی کند و تو را به مکانی که برایت آماده کرده‌ام برساند.

21 از او باحذر باش و به سخنانش گوش فرا ده. او را به خشم میاور، زیرا نافرمانی شما را نخواهد آمرزید؛ چراکه نام من در اوست.

22 اگر به‌دقّت به سخنان او گوش بسپاری و هر چه می‌گویم انجام دهی، آنگاه من دشمنِ دشمنانت خواهم بود و مخالفِ مخالفانت.

23 فرشتۀ من پیشاپیش تو خواهد رفت و تو را به سرزمین اَموریان، حیتّیان، فِرِزّیان، کنعانیان، حِویان و یِبوسیان رهنمون خواهد شد، و من ایشان را نابود خواهم کرد.

24 در برابر خدایان ایشان سَجده مکن، آنها را عبادت منما و مطابق رسومشان رفتار مکن، بلکه آنها را به‌کل منهدم ساز و ستونهای سنگیشان را در هم شِکَن.

25 یهوه خدایتان را عبادت کنید، که او به آب و نانت برکت خواهد داد. من بیماری را از میان تو دور خواهم کرد،

26 و هیچ‌کس در دیار تو سِقط نخواهد کرد و نازا نخواهد بود. به شما عمرِ کامل خواهم بخشید.

27 رُعب و وحشت خود را پیش روی تو خواهم فرستاد تا هر قومی را که بدان برخوری، به اغتشاش افکَنَد. کاری می‌کنم که دشمنانت جملگی از برابرت بگریزند.

28 پیش روی تو زنبورها می‌فرستم تا حِویان، کنعانیان و حیتّیان را از سر راهت برانند.

29 اما ایشان را یک ساله بیرون نخواهم راند، مبادا زمین متروک شود و حیوانات وحشی بر تو بس فزونی گیرند.

30 ایشان را اندک اندک از پیش رویت خواهم راند، تا آنگاه که شمار تو آنقدر افزون شود که بتوانی این سرزمین را به تصرف آوری.

31 مرزهای تو را از دریای سرخ، تا دریای فلسطینیان،و از صحرا تا رود فُرات تعیین خواهم کرد، و ساکنانِ این سرزمین را به دست تو خواهم سپرد و تو ایشان را از پیش روی خود خواهی راند.

32 با آنها و با خدایانشان عهد مبند.

33 مگذار در سرزمینت زیست کنند، وگرنه تو را به گناه ورزیدن به من بر خواهند انگیخت. زیرا اگر خدایان ایشان را عبادت کنی، دامی برای تو خواهد بود.»

Categories
خروج

خروج 24

عهد خدا با بنی‌اسرائیل

1 آنگاه به موسی گفت: «نزد خداوند بالا بیا، تو و هارون و ناداب و اَبیهو، همراه هفتاد تن از مشایخ اسرائیل، و از دور سَجده کنید.

2 تنها موسی نزدیک خداوند بیاید، اما آنان نزدیک نیایند. قوم نیز همراه او بالا نیایند.»

3 پس موسی آمده، همۀ سخنان خداوند و همۀ قوانین را به قوم بازگفت. تمامی قوم یکصدا پاسخ دادند: «همۀ سخنانی را که خداوند فرموده است، به جا خواهیم آورد.»

4 آنگاه موسی همۀ سخنان خداوند را نوشت، و سحرگاهان برخاسته، مذبحی در پای کوه ساخت و دوازده ستون به نشان دوازده قبیلۀ اسرائیل بر پا داشت.

5 سپس جوانان بنی‌اسرائیل را فرستاد، و آنان قربانیهای تمام‌سوز تقدیم کردند و از گاوان، قربانیهای رفاقت برای خداوند ذبح نمودند.

6 موسی نیمی از خون قربانی را برگرفت و در لگنهایی ریخت؛ نیم دیگر را نیز بر مذبح پاشید.

7 آنگاه کتاب عهد را برگرفت و آن را در حالی که قوم گوش فرا می‌دادند، برای ایشان قرائت کرد. آنها در پاسخ گفتند: «هرآنچه خداوند گفته است به جا خواهیم آورد و مطیع خواهیم بود.»

8 سپس موسی خون را برگرفت و بر قوم پاشیده، گفت: «این است خون عهدی که خداوند بنا بر تمامی این سخنان، با شما بسته است.»

9 آنگاه موسی و هارون، ناداب و اَبیهو، و هفتاد شیخ اسرائیل بالا رفتند

10 و خدای اسرائیل را دیدند. زیرِ پاهای او چیزی بود همچون سنگفرشی از یاقوت کبود، به صافی خودِ آسمان.

11 اما خدا دست خویش را بر بزرگان بنی‌اسرائیل بلند نکرد. پس خدا را دیدند، و خوردند و نوشیدند.

12 خداوند به موسی گفت: «نزد من بر کوه برآی و اینجا بمان، تا لوحهای سنگی و شریعت و فرمانهایی را که برای رَهنمایی ایشان نگاشته‌ام، به تو بدهم.»

13 آنگاه موسی با خادم خود یوشَع روانه شد، و موسی به کوه خدا برآمد.

14 اما پیش از آن به مشایخ گفت: «همین جا منتظر بمانید تا نزدتان بازگردیم. هارون و حور با شمایند؛ هر که مسئله‌ای داشته باشد، می‌تواند نزد ایشان برود.»

15 چون موسی به فراز کوه برآمد، ابر کوه را پوشانید

16 و جلال خداوند بر کوه سینا ساکن گردید. آن ابر تا شش روز کوه را پوشانید، و در روز هفتم خداوند از میان ابر موسی را ندا داد.

17 جلال خداوند در نظر بنی‌اسرائیل به‌سان آتشی سوزاننده بر قلۀ کوه می‌نمود.

18 و موسی به فراز کوه برآمده، به ابر داخل شد، و چهل شبانه روز در کوه بود.

Categories
خروج

خروج 25

هدایایی برای خیمۀ ملاقات

1 خداوند به موسی گفت:

2 «بنی‌اسرائیل را بگو برای من هدیه بیاورند. از دست کسانی برایم هدیه بپذیرید که دل آنها راغب بدین کار است.

3 این است هدایایی که از آنها می‌گیرید: طلا، نقره و برنج؛

4 نخِ آبی، ارغوانی و قرمز و کتانِ ریزبافت؛ پشم بز؛

5 پوست قوچ که به رنگ سرخ رنگ شده باشد؛ چرم نازک؛چوب اقاقیا؛

6 روغن برای چراغها؛ ادویه برای روغن مسح و بخور خوشبو؛

7 سنگهای عقیق و سنگهای گرانبهای دیگر جهت نشاندن بر ایفودو پیش‌سینه‌.

8 آنها باید قُدسی برایم بسازند تا در میان ایشان ساکن شوم.

9 این مسکن و تمام اسباب آن را درست مطابق طرحی که به تو نشان خواهم داد، بسازید.

صندوق عهد

10 «صندوقی از چوب اقاقیا بسازند به درازای دو و نیم ذِراع،پهنای یک و نیم ذِراع و بلندی یک و نیم ذِراع.

11 آن را از درون و بیرون با طلای ناب بپوشان و قابی از طلا نیز گِرد آن بساز.

12 برای صندوق چهار حلقه از طلا بریز و آنها را به چهار پایۀ صندوق متصل کن، دو حلقه در یک جانب و دو حلقه در جانب دیگر.

13 آنگاه تیرکهایی از چوب اقاقیا بساز و آنها را زراندود کن.

14 تیرکها را جهت حمل صندوق از حلقه‌های پهلوی صندوق بگذران.

15 تیرکها باید در حلقه‌های صندوق باقی بمانند؛ آنها را نباید بیرون آورْد.

16 سپس شهادتی را که به تو خواهم داد در صندوق بگذار.

17 «جایگاه کفّارهرا از طلای ناب بساز، به درازای دو و نیم ذِراع و پهنای یک و نیم ذِراع.

18 بر دو سر جایگاه کفّاره، دو کروبی زرکوب بساز،

19 یک کروبی بر یک سر و کروبی دیگر بر سَرِ دیگرِ آن؛ جایگاه کفّاره و کروبیانِ دو سَرِ آن را یکپارچه بساز.

20 کروبیان با بالهایی گشاده، از بالا بر جایگاه کفّاره سایه‌گستر باشند، رویهایشان به سوی یکدیگر و نگاهشان به جانب جایگاه کفّاره باشد.

21 جایگاه کفّاره را بر روی صندوق بگذار و آن شهادت را که به تو خواهم داد در درون آن بِنِه.

22 من در آنجا با تو ملاقات خواهم کرد و از بالای جایگاه کفّاره، از میان دو کروبی که بر صندوق شهادت قرار دارند، همۀ فرمانهای خود را برای بنی‌اسرائیل به تو خواهم داد.

میز

23 «میزی از چوب اقاقیا بساز به درازای دو ذِراع، پهنای یک ذِراع و بلندی یک و نیم ذِراع.

24 آن را با روکشی از طلای ناب بپوشان و قابی از طلا گردِ آن بساز.

25 گِرد میز لبه‌ای به پهنای یک کف دستبساز و گِرد آن نیز قابی از طلا.

26 چهار حلقۀ طلا برای میز بساز و آنها را به چهارگوشۀ میز در محل چهارپایه متصل کن.

27 حلقه‌ها نزدیک لبه باشند تا تیرکهای حمل میز را نگه دارند.

28 تیرکها را از چوب اقاقیا بساز و آنها را زراندود کن و میز را به وسیلۀ آنها حمل نما.

29 بشقابها و ظروفِ آن را از طلای ناب بساز، همچنین پارچها و کاسه‌های مخصوص ریختن هدایای ریختنی را.

30 بر میز، نان حضور را بگذارید تا همواره در حضور من باشد.

چراغدان

31 «چراغدانی از طلای ناب بساز و پایه و بدنۀ آن را چکش‌کاری کن؛ پیاله‌های گل‌مانند و جوانه‌ها و غنچه‌هایش با آن یکپارچه باشد.

32 شش شاخه از دو طرف چراغدان بیرون آید: سه شاخه از یک طرف و سه شاخه از طرف دیگر.

33 سه پیاله به شکل گلهای بادام با جوانه‌ها و غنچه‌هایش بر یک شاخه قرار داشته باشد و سه پیالۀ دیگر بر شاخۀ بعدی، و هر شش شاخه که از چراغدان بیرون می‌آید به همین شکل باشد.

34 بر چراغدان چهار پیاله باشد به شکل گلهای بادام با جوانه‌ها و غنچه‌هایش.

35 یک جوانه زیر اوّلین جفت شاخه باشد که از چراغدان بیرون می‌آید، جوانۀ دوّم زیر دوّمین جفت شاخه، و جوانۀ سوّم زیر سوّمین جفت شاخه؛ یعنی در مورد هر شش شاخه به همین‌گونه باشد.

36 جوانه‌ها و شاخه‌ها همگی با چراغدان یکپارچه باشند، و از طلای نابِ چکش‌کاری شده ساخته شوند.

37 آنگاه هفت چراغ برای آن بساز و آنها را بر چراغدان نصب کن تا جلوی آن را روشن سازد.

38 گُلگیرها و سینی‌هایش از طلای ناب باشد.

39 برای ساختن چراغدان و تمامی لوازم آن، یک وزنهطلای ناب به کار بَر.

40 آگاه باش که این همه را مطابق طرحی بسازی که در کوه به تو نشان داده شد.

Categories
خروج

خروج 26

مسکن

1 «مسکن را با ده پرده بساز که از کتان ریزبافتِ تابیده تهیه شده و نخهای آبی، ارغوانی و قرمز در آنها به کار رفته باشد. بر پرده‌ها نقش کروبیان با مهارت دوخته شود.

2 پرده‌ها همه به یک اندازه باشد، درازایشان بیست و هشت ذِراعو پهنایشان چهار ذِراع.

3 پنج پرده به هم متصل شود و پنج پردۀ دیگر نیز به هم.

4 بر لبۀ آخرین پرده از دستۀ اوّل، حلقه‌هایی از پارچۀ آبی بساز و بر لبۀ آخرین پرده از دستۀ دوّم نیز چنین کن.

5 پنجاه حلقه بر یک پرده و پنجاه حلقه بر آخرین پرده از دستۀ دیگر بساز، به گونه‌ای که حلقه‌ها در برابر هم قرار داشته باشد.

6 آنگاه پنجاه گیره از طلا بساز و پرده‌ها را با آنها به هم متصل کن تا مسکن یکی گردد.

7 «برای چادرِ روی مسکن نیز پرده‌هایی از پشم بز بدوز، بر روی هم یازده پرده.

8 این یازده پرده همه به یک اندازه باشند، درازایشان سی ذِراع و پهنایشان چهار ذِراع.

9 پنج پرده را در یک دسته به هم متصل کن، و شش پردۀ دیگر را نیز در دسته‌ای دیگر. پردۀ ششم را به سوی جلوی خیمه دولا کن.

10 بر لبۀ آخرین پرده از یک دسته، پنجاه حلقه، و بر لبۀ آخرین پرده از دستۀ دیگر نیز پنجاه حلقه بساز.

11 «آنگاه پنجاه گیرۀ برنجین بساز و آنها را در حلقه‌ها قرار ده تا خیمه به هم متصل شده، یکی گردد.

12 قسمت اضافۀ پرده‌های خیمه، یعنی نیم‌پرده‌ای که اضافه است، در پشت مسکن آویخته شود.

13 پرده‌های خیمه در طرفین آن یک ذِراع بلندترخواهد بود؛ این قسمت اضافه از طرفین مسکن آویخته خواهد شد تا آن را بپوشاند.

14 برای خیمه، پوششی از پوست قوچ که به رنگ سرخ رنگ شده باشد بساز و بر روی آن پوششی از چرم نازک بکش.

15 «تخته‌های قایم از چوب اقاقیا برای مسکن بساز.

16 درازای هر تخته ده ذِراع، و پهنایش یک و نیم ذِراع باشد

17 و هر تخته دو زبانۀ قرینۀ هم داشته باشد. تمامی تخته‌های مسکن را این‌گونه بساز.

18 برای جانب جنوبی مسکن بیست تخته بساز

19 و برای زیر آنها چهل پایۀ نقره، یعنی دو پایه برای دو زبانۀ هر تخته.

20 برای جانب دیگر مسکن، یعنی جانب شمالی بیست تخته بساز

21 و چهل پایۀ نقره برای زیر آنها، یعنی دو پایه برای هر تخته.

22 برای قسمت انتهایی مسکن، یعنی انتهای بخش غربی، شش تخته بساز،

23 و برای هر یک از گوشه‌های قسمت انتهایی مسکن، دو تخته.

24 این دو تخته، در هر یک از این دو گوشه، در پایین به هم متصل باشند و در بالا به وسیلۀ یک حلقۀ واحد به هم بسته شوند؛ هر دو گوشه چنین باشد.

25 پس هشت تخته و شانزده پایۀ نقره خواهد بود، یعنی برای هر تخته دو پایه.

26 «همچنین پشت‌بندهایی از چوب اقاقیا بساز، پنج پشت‌بند برای تخته‌های یک جانب مسکن،

27 پنج پشت‌بند برای تخته‌های جانب دیگر و پنج پشت‌بند برای تخته‌های بخش غربی واقع در انتهای مسکن.

28 پشت‌بند میانی باید در وسط تخته‌های قایم قرار گیرد و از یک سر تا سر دیگر برسد.

29 تخته‌ها را زراندود کن و حلقه‌هایی زرین بساز تا پشت‌بندها را نگاه دارند. پشت‌بندها را نیز زراندود کن.

30 پس مسکن را مطابق نمونه‌ای که در کوه به تو نشان دادم، بر پا کن.

31 «حجابی از کتان ریزبافتِ تابیده بدوز که نخهای آبی، ارغوانی و قرمز در آن به کار رفته و نقش کروبیان ماهرانه بر آن دوخته شده باشد.

32 حجاب را با قلابهای طلا بر چهار ستون از چوب اقاقیا که زراندود شده و بر چهار پایۀ نقره سوار باشند، بیاویز.

33 حجاب را زیر گیره‌ها بیاویز و صندوق شهادت را پشت حجاب قرار ده. حجاب، قُدس را برای شما از قُدس‌الاقداس جدا خواهد کرد.

34 جایگاه کفّاره را بر صندوق شهادت که در قُدس‌الاقداس است، بگذار.

35 میز را بیرونِ حجاب در جانب شمالی مسکن قرار بده و چراغدان را روبه‌روی آن در جانب جنوبی بگذار.

36 «به جهت دَرِ خیمه، پرده‌ای از نخهای آبی، ارغوانی و قرمز و کتان ریزبافتِ تابیده بدوز که ماهرانه گلدوزی شده باشد.

37 برای این پرده پنج ستون از چوب اقاقیا بساز و آنها را زراندود کن؛ قلابهای آنها از طلا باشد و پنج پایۀ برنجین نیز برایشان بریز.

Categories
خروج

خروج 27

مذبح

1 «مذبحی از چوب اقاقیا بساز، به بلندی سه ذِراع.مذبح مربع باشد، به درازای پنج ذِراع و پهنای پنج ذِراع.

2 بر هر یک از چهار گوشۀ مذبح شاخی بساز به گونه‌ای که شاخها با مذبح یکپارچه باشند. روی مذبح را با روکشی از برنج بپوشان.

3 تمامی اسباب مذبح را از برنج بساز: لگنها را برای برداشتن خاکستر، خاک‌اندازها و پیاله‌ها، چنگالهای گوشت و آتشدانها را.

4 برای مذبح، شبکه‌ای از برنج بساز، و به هر چهار گوشۀ شبکه، حلقه‌ای برنجین متصل کن.

5 شبکه را زیر لبۀ مذبح بگذار به گونه‌ای که در نیمۀ بلندی مذبح قرار گیرد.

6 تیرکهایی از چوب اقاقیا برای مذبح بساز و آنها را با روکشی از برنج بپوشان.

7 تیرکها را از حلقه‌ها بگذران تا به هنگام حمل مذبح، در دو پهلوی آن قرار بگیرند.

8 مذبح را توخالی و از تخته بساز. آن را درست مطابق نمونه‌ای که در کوه به تو نشان داده شد، بساز.

صحن مسکن

9 «صحنی برای مسکن بساز. برای جانب جنوبیِ صحن پرده‌هاییاز کتانِ ریزبافتِ تابیده بدوز، به درازای صد ذِراع،

10 با بیست ستون و بیست پایۀ برنجین، و بر ستونها قلابها و بندهایی از نقره باشد.

11 جانب شمالی نیز به همین صورت به درازای صد ذِراع باشد و پرده‌ها داشته باشد، با بیست ستون و بیست پایۀ برنجین و بر ستونها قلابها و بندهایی از نقره باشد.

12 انتهای غربی صحن به پهنای پنجاه ذِراع باشد، و پرده‌ها داشته باشد، با ده ستون و ده پایه.

13 پهنای صحن در انتهای شرقی نیز، به سوی طلوع آفتاب، پنجاه ذِراع باشد.

14 در یک طرف مدخل، پرده‌هایی باشد به درازای پانزده ذِراع با سه ستون و سه پایه،

15 و در طرف دیگرِ مدخل نیز پرده‌هایی باشد به درازای پانزده ذِراع با سه ستون و سه پایه.

16 برای مدخل صحن، پرده‌ایبه درازای بیست ذِراع از نخهای آبی، ارغوانی و قرمز و کتانِ ریزبافتِ تابیده تهیه شود که ماهرانه گلدوزی شده باشد، با چهار ستون و چهار پایه.

17 همۀ ستونهای گرداگرد صحن بندها و قلابهایی از نقره و پایه‌هایی از برنج داشته باشد.

18 درازای صحن صد ذِراع، پهنای آن پنجاه ذِراع و بلندای آن پنج ذِراع باشد، با پرده‌هایی از کتان ریزبافت تابیده و پایه‌های برنجین.

19 همۀ اسباب دیگر مسکن برای هر خدمتی، از جمله تمام میخهای آن و میخهای صحن، از برنج باشد.

روغن چراغها

20 «بنی‌اسرائیل را امر فرما که روغن خالص از زیتون افشرده برای روشنایی نزد تو آورند تا چراغها همواره روشن نگاه داشته شود.

21 در خیمۀ ملاقات، بیرون حجابی که مقابل شهادت قرار دارد، هارون و پسرانش این چراغها را از شب تا صبح در حضور خداوند روشن نگاه دارند. این باید برای بنی‌اسرائیل، نسل اندر نسل، فریضۀ ابدی باشد.

Categories
خروج

خروج 28

جامه‌های کهانت

1 «و تو برادرت هارون را با پسرانش ناداب، اَبیهو، اِلعازار و ایتامار از میان بنی‌اسرائیل نزد خود بیاور تا برای من کهانت کنند.

2 برای برادرت هارون جامه‌هایی مقدس فراهم آور تا او را عزّت و زینت باشد.

3 به همۀ مردان صاحب‌ذوق که ایشان را به روح حکمت پر ساخته‌ام بفرما تا به جهت تخصیص هارون برایش جامه‌هایی تدارک بینند تا برای من کهانت کند.

4 اینهاست جامه‌هایی که باید تهیه کنند: پیش‌سینه، ایفود، ردا، پیراهن نقشدار، دستار و شال کمر. این جامه‌های مقدس را برای برادرت هارون و پسرانش تهیه کنند تا برای من کهانت نمایند.

5 بدین منظور طلا، نخهای آبی، ارغوانی و قرمز، و نیز کتان ریزبافت به کار ببرند.

ایفود

6 «ایفود را از طلا، نخهای آبی، ارغوانی و قرمز، و کتان ریزبافتِ تابیده که ماهرانه تهیه شده باشد، بدوزند.

7 دو سرشانه داشته باشد که به دو سر آن متصل شوند تا ایفود پیوسته باشد.

8 کمربندِ نقش‌دار ایفود از همان صنعت ایفود و از همان پارچه باشد، یعنی از طلا و نخهای آبی، ارغوانی و قرمز، و کتان ریزبافتِ تابیده دوخته شود.

9 دو سنگ عقیق برگیر و نامهای پسران اسرائیل را بر آنها حک کن؛

10 شش نام را بر یک سنگ و شش نام دیگر را بر سنگ دیگر به ترتیب تولدشان.

11 همان‌گونه که حکاک بر مُهر حکاکی می‌کند، تو نیز نامهای پسران اسرائیل را بر آن دو سنگ حک کن. آنگاه آن سنگها را بر نگین‌دان زرین بنشان

12 و آنها را به عنوان سنگهای یادآوری برای پسران اسرائیل بر سرشانه‌های ایفود نصب نما. هارون نامهای آنها را به جهت یادآوری در پیشگاه خداوند بر شانه‌های خود حمل کند.

13 همچنین نگین‌دانهای زرین بساز

14 و دو زنجیرِ به هم تابیده از طلای ناب همچون ریسمان بساز، و زنجیرها را به نگین‌دانها متصل کن.

پیش‌سینۀ تصمیم‌گیری

15 «پیش‌سینه‌ای برای تصمیم‌گیری بدوز که ماهرانه تهیه شده باشد. پیش‌سینه همچون ایفود از طلا و نخهای آبی، ارغوانی و قرمز، و کتان ریزبافتِ تابیده دوخته شود.

16 مربع و دولا باشد، درازای آن یک وجبو پهنای آن یک وجب.

17 آنگاه چهار ردیف سنگ گرانبها بر آن بنشان. در ردیف اوّل لَعل، یاقوتِ زرد و زُمرد؛

18 در ردیف دوّم فیروزه، یاقوتِ کبود و الماس؛

19 در ردیف سوّم سنگِ یَمانی، یَشم و لعلِ بنفش؛

20 در ردیف چهارم زِبَرجَد، عقیق و یَشب.اینها بر نگین‌دانهای زرین نشانده شود.

21 شمار سنگها دوازده باشد، یکی برای هر یک از نامهای پسران اسرائیل، و بر هر یک از آنها نام یکی از دوازده قبیله، همچون نقشی که بر مُهر است، حک شود.

22 برای پیش‌سینه زنجیرهایی تابیده از طلای ناب همچون ریسمان بساز.

23 دو حلقۀ زرین بر روی آن بساز و آنها را بر دو گوشۀ پیش‌سینه بگذار.

24 دو زنجیرِ طلا را در حلقه‌های دو گوشۀ پیش‌سینه بگذار،

25 و دو سر دیگر زنجیرها را به دو نگین‌دان زرین بسته، بدین‌گونه آنها را از جلو به سرشانه‌های ایفود متصل کن.

26 دو حلقۀ زرین بساز و آنها را به دو گوشۀ دیگر پیش‌سینه بر لبۀ داخلی آن در کنار ایفود ببند.

27 دو حلقۀ زرین دیگر نیز بساز و آنها را جلوی ایفود به قسمت زیر سرشانه‌ها، نزدیک درز، درست بالای کمربند ایفود متصل کن.

28 حلقه‌های پیش‌سینه را با نوار آبی به حلقه‌های ایفود ببند، به گونه‌ای که بر روی کمربند قرار گیرند، تا پیش‌سینه از روی ایفود کنار نرود.

29 چون هارون به قُدس داخل شود، نامهای پسران اسرائیل را که بر پیش‌سینۀ تصمیم‌گیری حک شده، به جهت یادآوریِ همیشگی در پیشگاه خداوند بر دل خود حمل خواهد کرد.

30 اوریم و تُمّیمرا نیز در پیش‌سینۀ تصمیم‌گیری قرار بده تا هرگاه هارون به پیشگاه خداوند داخل می‌شود، آنها بر دلش باشد. بدین‌سان او همواره وسیلۀ تصمیم‌گیری برای بنی‌اسرائیل را در پیشگاه خداوند بر دل خود خواهد داشت.

دیگر جامه‌های کهانت

31 «ردای ایفود را یکسره از پارچۀ آبی بدوز.

32 در وسط ردا، شکافی برای سر باشد. گرداگرد شکاف، لبه‌ای بافته شده همچون یقۀ زِره باشد تا شکاف پاره نشود.

33 بر گِردِ دامن ردا، انارهایی با نخهای آبی، ارغوانی و قرمز بدوز و زنگوله‌هایی از طلا میان آنها قرار ده.

34 زنگوله‌های طلا و انارها یکی در میان، بر گِرد دامنِ ردا باشد.

35 هارون ردا را به هنگام خدمت بر تن کند. چون او به پیشگاه خداوند در قُدس داخل شود یا از آنجا بیرون آید، صدای زنگوله‌ها شنیده خواهد شد، مبادا بمیرد.

36 «لوحی از طلای ناب بساز و این کلمات را به‌سان نقشی که بر مُهر است، بر آن حک کن: ”مقدس برای خداوند.“

37 آنگاه نواری آبی رنگ به آن متصل کن تا بتوان آن را به دستار بست، به گونه‌ای که در جلو دستار قرار گیرد.

38 و آن بر پیشانی هارون باشد و او بارِ هر تقصیری را که ممکن است در وقف انواع هدایای مقدس از سوی بنی‌اسرائیل واقع شود، بر خود حمل کند. آن لوح پیوسته بر پیشانی هارون خواهد بود، تا آن هدایا مقبول درگاه خداوند واقع شوند.

39 «پیراهن را از کتان ریزبافت، بباف؛ همچنین دستار را. شال کمر، ماهرانه گلدوزی شده باشد.

40 «برای پسران هارون پیراهن و شال کمر و کلاه بدوز تا برایشان عزّت و زینت باشد.

41 این جامه‌ها را بر برادرت هارون و پسران او بپوشان، و ایشان را مسح کن و نصب و تخصیص نما تا برای من کهانت کنند.

42 و زیرجامه‌های کتان برای پوشاندن تنِ برهنۀ ایشان بدوز که از کمر تا ران برسد.

43 هنگامی که هارون و پسرانش به خیمۀ ملاقات داخل می‌شوند یا برای خدمت در قُدس نزدیک مذبح می‌آیند، این زیرجامه‌ها را بپوشند مبادا متحمل جزای گناه شوند و بمیرند. این برای هارون و برای نسل او فریضۀ ابدی خواهد بود.