محبتت چه گرانقدر است
برای سالار سرایندگان. مزمور داوود، خدمتگزار خداوند.
1 نافرمانی در اعماق دل شریر بدو ندا میدهد؛
ترس خدا در چشمان او نیست.
2 زیرا خویشتن را در نظر خود چندان تملق میگوید
که از پی بردن به گناه خویش و بیزاری از آن ناتوان است!
3 سخنان دهانش خباثت است و فریب؛
از خردمندی و نیکوکاری دست شسته است.
4 حتی بر بستر خود طرح شرارت میریزد؛
راهی ناپسند در پیش گرفته است
و از شرارت روی نمیگرداند.
5 خداوندا، محبتت تا به آسمانها میرسد
و وفاداریت تا به ابرها.
6 عدالتت همچون کوههای سر به فلک کشیده است،
و دادگریات بهسان ژرفنای عظیم.
تویی، خداوندا، که انسان و حیوان را نجات میبخشی.
7 خدایا، محبتت چه گرانقدر است!
بنیآدم در سایۀ بالهایت پناه میجویند.
8 از نعمتِ سرشارِ خانۀ تو، سیراب میشوند،
و از نهر لذایذ خود بدیشان مینوشانی.
9 زیرا نزد تو چشمۀ حیات است،
و در نور توست که نور را میبینیم.
10 محبتت را برای شناسندگان خود دوام بخش
و عدالتت را برای راستدلان.
11 مباد که متکبران بر من پا بگذارند،
یا دست شریران مرا براند.
12 بنگر که شرارتپیشگان چگونه فرو افتادهاند؛
به خاک افکنده شدهاند و یارای برخاستنشان نیست!
—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/42/32k/PSA/36-ef0da2064052a5699f7ba9426bda95ff.mp3?version_id=118—