بر محبت خدا توکل دارم
برای سالار سرایندگان. قصیدۀ داوود، آنگاه که دوآغِ اَدومی نزد شائول رفت و او را خبر داد که: «داوود به خانۀ اَخیمِلِک رفته است.»
1 ای جنگاور، چرا به بدی فخر میکنی؟
محبت خدا همیشه پابرجا است.
2 زبانت نابودی را تدبیر میکند،
همچون تیغی بُرنده، ای حیلهگر!
3 بدی را بیش از نیکویی دوست میداری،
و دروغ را بیش از راستگویی. سِلاه
4 همۀ سخنان مرگبار را دوست میداری،
ای زبان دغلباز!
5 پس خدا نیز تو را برای همیشه سرنگون خواهد کرد؛
تو را خواهد ربود و از خیمهات بر خواهد کند،
و تو را از زمین زندگان ریشهکن خواهد کرد. سِلاه
6 پارسایان خواهند دید و خواهند ترسید؛
بر او خواهند خندید و خواهند گفت:
7 «هان، این است کسی که خدا را قلعۀ خویش نساخت،
بلکه بر ثروتِ کلانِ خود توکل کرد
و در ویرانگری خویش نیرومند شد!»
8 اما من همچون درخت زیتونی هستم
که در خانۀ خدا میشکفد؛
من بر محبت خدا توکل دارم،
تا ابدالآباد.
9 به سبب آنچه کردهای
تو را جاودانه سپاس خواهم گفت؛
و در حضور سرسپردگانت
انتظار نام تو را خواهم کشید،
زیرا که نیکوست.
—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/42/32k/PSA/52-b97db1f0e26cb041f10d0e1883582e68.mp3?version_id=118—