همه مرتد گشتهاند
برای سالار سرایندگان. در مایۀ ’مَحَلَت‘.
قصیدۀ داوود.
1 ابله در دل خود میگوید:
«خدایی نیست!»
اینان فاسدند و ستمگریشان کراهتآور است!
نیکوکاری نیست!
2 خدا از آسمان
بر بنی آدم مینگرد،
تا ببیند آیا کسی هست که عاقلانه رفتار کند
و خدا را بجوید.
3 همه گمراه گشتهاند،
و با هم فاسد شدهاند!
نیکوکاری نیست،
حتی یکی!
4 آیا بدکاران را شناختی نیست؟
آنان که قوم مرا فرو میبلعند چنانکه گویی نان میخورند،
و خدا را نمیخوانند.
5 آنجا ایشان سخت ترسانند،
جایی که ترسی نیست.
زیرا خدا استخوانهای محاصرهکنندگان تو را میپراکند.
تو ایشان را شرمنده میسازی،
زیرا خدا آنان را رد کرده است.
6 کاش که نجات برای اسرائیل از صَهیون فرا میرسید!
چون خداوند سعادت گذشته را به قوم خویش بازگردانَد
یعقوب به وجد آید و اسرائیل شادی کند!
—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/42/32k/PSA/53-0c94921533f1496cdd7560320e0a1dd0.mp3?version_id=118—