Categories
مزمور

مزمور 142

تو پناهگاه من هستی

قصیدۀ داوود، آنگاه که در غار بود. دعا.

1 به آوای خود نزد خداوند فریاد برمی‌آورم؛

به آوای خود از خداوند التماس می‌کنم.

2 گلایۀ خود را به حضور او می‌ریزم

و تنگیهای خود را نزد او بیان می‌کنم.

3 آنگاه که روح من در اندرونم مدهوش می‌شود،

تویی که راه مرا می‌دانی.

در راهی که در آن گام می‌زنم،

برایم دامی نهفته‌اند.

4 به جانب راست من بنگر و ببین

که کسی مرا در نظر نمی‌آورد؛

پناهگاهی برایم باقی نمانده،

و کسی در فکر جان من نیست.

5 خداوندا نزد تو فریاد برمی‌آورم،

و می‌گویم، «تویی پناهگاه من،

و قسمت من در دیار زندگان.»

6 به فریاد من توجه کن،

زیرا که بسیار درمانده‌ام.

مرا از آزاردهندگانم برهان،

زیرا که از من نیرومندترند!

7 جان مرا از زندان به در آور،

تا نام تو را سپاس گویم.

پارسایان دور مرا خواهند گرفت،

زیرا که تو بر من احسان خواهی کرد.

—https://api-cdn.youversionapi.com/audio-bible-youversionapi/42/32k/PSA/142-12bc1b53bdf595b8530485e8b04f5ffe.mp3?version_id=118—

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *