Categories
غزل غزل‌ها

غزل غزل‌ها 2

1 من نرگسِ شارونم،

من سوسن وادیهایم.

2 همچون سوسنی در میان خارها،

همچنان است دلدار من در میان دختران!

3 همچون درخت سیبی در میان درختان جنگل،

همچنان است دلدادۀ من در میان مردان جوان!

از نشستن در سایه‌اش لذت می‌برم،

و میوه‌اش به کامم شیرین است.

4 او مرا به میخانه درآورده،

و عشق است پرچمِ او بر فرازم.

5 مرا به گِرده‌های کشمش نیرو بخشید،

و به سیبها تازه سازید،

زیرا که من بیمارِ عشقم!

6 دست چپش زیر سَرِ من است،

و به دست راستش در آغوشم کشیده.

7 ای دختران اورشلیم،

شما را به غزالها و آهوانِ صحرا قسم،

که عشق را تا سیر نگشته،

زحمت مرسانید و بازمدارید!

8 آوازِ دلداده‌ام را می‌شنوم!

هان، او می‌آید،

جَستان بر فراز کوه‌ها،

و خیزان بر فراز تپه‌ها.

9 دلدادۀ من همچون غزال است و مانند بچه‌آهو.

هان، او در پسِ دیوار ما ایستاده است!

از پنجره‌ها می‌نگرد،

از میان شبکه‌ها نگاه می‌کند!

10 دلدادۀ من ندا در داده، مرا گوید:

«ای نازنینم، ای دلربای من،

برخیز و با من بیا!

11 زیرا هان زمستان درگذشته

و موسِم باران به سر آمده و رخت بربسته است!

12 زمین گلشن گشته،

زمان نغمه‌سراییفرا رسیده،

و آواز فاخته در ولایت ما شنیده می‌شود!

13 درخت انجیر نخستین میوه‌های خود را آورده،

و موها شکوفه کرده، عطرافشان شده است!

ای نازنینم، ای دلربای من،

برخیز و با من بیا!»

14 ای کبوتر من،

که در شکافهای صخره و جایهای مخفی تخته‌سنگ‌هایی،

چهرۀ خود را بر من بنما،

و آوازت را به من بشنوان،

زیرا که آوازت شیرین است،

و چهره‌ات دلربا!

15 شغالان را برای ما بگیرید،

شغالان کوچک را که تاکستانها را خراب می‌کنند،

تاکستانهای ما را که شکوفه آورده است!

16 دلداده‌ام از آنِ من است و من از آنِ اویم؛

او در میان سوسن‌ها می‌چرَد.

17 ای دلدادۀ من،

پیش از آنکه نسیمِ روز وزیدن گیرد،

و سایه‌ها دامن بَرکِشند،

بازگرد و همچون غزال و بچه‌آهو

بر کوه‌های پُرصخرهباش.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *